برای یکدیگر؛
📻🕊 شدهام به مانند گرامافونی که سالهاست صدایش خاموش است. و شاید اینجا نوشتن »برای یکدیگر« کمکی باشد برای به نوا آمدن حلقهای از موسیقی حرفهای قدیمی همهی ما؛
Mostrar más352
Suscriptores
Sin datos24 horas
+77 días
+1130 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
تا کِی به اسم خواستن از حرمتِ دل کاستن
بس نیست ای دیوانه جان! بازیچه و رسوا شدن؛
«كُلٌ الَذي عِندي، كَلامٌ لاٰ يُقالْ؛»
همه آنچه دارم، حرفهای ناگفتنیست؛
یکسریهام هستن که هم باهاشون قطع رابطه کردی، هم بلاکشون کردی و هم دیگه نمیبینیشون ولی همینکه میشناسیشون روحتو آزار میدن؛
خیلی چیزها بلدم، عشقِ من!
حالا دیگر فقط میخواهم تو را یاد بگیرم،
نقطه به نقطه؛
مبهوت و مات رنگها، دور از خدا فرسنگها
عشق است نامِ این جنون یا بندهی دنیا شدن؟؛
دوستانی که در جهت رفاه حالم و با توجه به روحیهی مادیگراییم میخواستن هدایای لاکچریشون رو تقدیمم کنن و تاریخ تولدم رو نمیدونستن، داخل عکس هست لطفا بعدا بهانه نیارید؛ 😔😂🫶🏻
سلام.
این اولین تجربهی من از بیهوشی بود، در عینحالی که کلی تلاش برای بیهوش نشدن داشتم، در آخر سر ناخودآگاه همهچیز محو شد، نه خواب بود و نه مرگ! نه حتی سیاه بود و نه فهمی وجود داشت! انگار که نبودی و وقتی که بههوش میومدی زندگی رو زده بودن جلو..
متوجه شدم فردی هستم که بسیار سخت بههوش میام، انگار که واقعا برگشتن به این زندگی خیلی سخته در هر حالتی. درد امونمو برای هوشیاری مجدد بریده بود ولی زیر لب میگفتم که باید برم..
میخواستم که در اون لحظه حتی کنار عزیزم باشم!
انگار که تمام بیمارستان رو روی سرم گذاشته بودم برای هوشیاری، درد دلتنگی بود، دلم آنقدر تنگ شده بود که زخم شده بود.
قبل از ورودم توی اتاق انتظار از همه پرانرژیتر بودم، و از همه پژمردهتر برگشتم.
دکترها، پرستارها و پذیرش مهربان، مهربان.
خانوم جوانی که قبل از من به اتاق عمل رفته بود یک لحظه دعوت حق رو لبیک گفته بود و بهزور برش گردوندن! میخواستم جای او میبودم تا شاید لحظهای دوباره کنارت بودن رو زندگی کنم!
ریهای درگیر با کرونا داشت و نمیدانست، زندگی چقدر عجیب است، لحظهای هستی و ثانیهای نفسات بالا نمیآید..
از تکه تکه صحبت کردنهایم که بگذریم، هرکسی وقتی چشمهایش را باز میکند یک چهره را تداعی میکند مغزش برای مورفین ذهن و جانش. برای من آن، تو بودی.
خلاصهی نهاییم این است که، سلامتی بالاترین نعمت است، قدرش را بدانید؛
3.3.16
07.40