cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

نیشتمانه که م

اخباروحوادث (سیاسی_اجتماعی_اقتصادی_علمی_ورزشی ) ایدی مدیر : armansalimi1366@

Mostrar más
Irán255 787El idioma no está especificadoLa categoría no está especificada
Publicaciones publicitarias
272
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

#نقد_و_نظر ⭕️ قبض برق ویلای علی کریمی کجا وایمپلنت ‌های دکتر جانقربان کجا؟ ✍️ نظام بهرامی کمیل 🔻 قبض برق چهار میلیونی ویلای #علی_کریمی بهونه خوبی شده تا کسانی که همیشه ساکت بودند؛ ناگهان شجاع و منتقد و عدالتخواه شوند. اگر این قبض متعلق به ویلای یکی از مسئولان عالی‌رتبه و پرقدرت حکومتی بود، چنین حساب و کتاب و نقد و تحلیلی‌هایی ارایه می‌شد؟ بعید می‌دونم. ▪️ لطفا به خبر و مطلب زیر که مربوط به دو سال قبل است نگاه کنید و ببینید چند نفر شهامت کردند مطلب و تحلیل درباره آن بنویسند و آن را نشر دهند؟ #حمیدرضا_جانقربان یک تراشکار در اصفهان بوده، جنگ که میشه میره جبهه. بعدش با سهمیه رزمندگان و درصد جانبازی، پزشکی عمومی میخونه بعد با همان سهمیه تخصص جراحی مغز و اعصاب می‌گیره و با خانمش که تخصص پوست می خونده ازدواج می کنه. بعد از پایان تحصیلات با همان سهمیه استخدام هیات علمی دانشگاه اصفهان و رییس بیمارستان امین میشه. ▫️ طبق مستندات پرونده #جانقربان از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۳ به همراه همسرش خانم دکتر #آزاده_سجادیه، چند شرکت واردات قطعات و تجهیزات پزشکی تاسیس می کنه و نمایندگی برخی شرکت‌های اروپایی سازنده اصلی پروتزهای ستون فقرات را می گیره. بعد به ذهنش میرسه با استفاده از دانش تراشکاری که از قبل داشته پروتزها را در کارگاه خودش کپی‌برداری کنه و برخی اجناس بنجل چینی رو هم وارد کنه و همه را با بسته‌بندی تقلبی، جای برندهای اروپایی جا بزنه. برای فروش هم به دانشگاهها و مسئولین وزارتخانه‌ها پور سانت می‌داده‌ تا فقط و فقط از شرکت اونا خریداری کنند. ▪️ بعد از چند سال؛ بتدریج پروتزها مشکل‌دار می‌شند. بیماران با برگه گارانتی از شرکت سویسی شکایت می‌کنند. شرکت طی بررسی اعلام می‌کنه شماره سریال ها تقلبی است و ساخت آنها نیست. پرونده ۷ سال قبل لو میره با توجه به اینکه بسیاری از مسئولین رده بالا درگیر بودند مرتب مسکوت می‌مانده تا اینکه حکم اعدام صادر میشه. تجدید نظر تایید می کنه. در دیوانعالی کشور تبدیل به بیست سال حبس میشه. بقیه‌اش رو نمی‌دونم. 🔻 دقت کنید در ایران کسی متوجه این تقلب بزرگ نشده بدلیل اینکه این آقای دکتر اجناس چینی را تبدیل به برند سوییسی می‌کرده، سوییسی‌ها متوجه این موضوع شده و پیگیر شده‌اند و این همه دستگاه نظارتی از سازمان غذا و دارو تا دانشگاه‌های علوم پزشکی و بازرسی و....خواب بودند. ▫️ طبق مستندات دادگاه #جانقربان و زنش در این راه بیش از ۳۰ میلیارد تومان به پزشکان دیگر رشوه پرداخت کرده‌ است. خلاصه اینکه؛ ایمپلنت‌ها که مستقیما در ستون فقرات و گردن و استخوان‌های مردم نصب می‌شده : ۱. آشغال و غیراستاندارد و مشکل‌دار بوده ۲. چینی بوده نه اروپایی ۳. قاچاق بوده ۴. بین ۳ تا ۹ برابر گرون تر به بیماران فروخته شده ۵. برای سر ملت کلاه گذاشتن بیش از ۳۰ میلیارد تومان پورسانت به پزشکان شریف کشور پرداخت گردیده. ▪️دوستان یک مقدار به این خبر با دقت نگاه کنید. این ۶۰۷ هزار ایمپلنت الان در بدن حدود ۶۰۰ هزار آدم نصب شده است. حداقل مطالبه اینست که لیست کلیه پزشکان و کارمندانی که پورسانت گرفته‌اند و با این دکترهای کلاهبردار همکاری کرده تا این پروتزهای آشغال و این قطعات غیراستاندارد در بدن بیماران نصب شود؛ رسما منتشر شده و همگی به خاطر خیانت به حرفه پزشکی و جان مردم مجازات بشوند. ای کاش یک مطالبه رسانه‌ای برای انتشار لیست پزشکان و کارمندان حق و حساب بگیر و مجازات‌شان تشکیل شود. ای کاش پزشکان و خبرنگاران و منتقدان شجاع و متعهد در مورد این فاجعه مطلب بنویسند. البته به‌راحتی مطلب درمورد قبض ویلای علی کریمی نیست. متاسفانه کسانی که آن وقت حتی جرات نشر این خبر را نداشتند، حالا با دیدن قبض برق ویلای علی کریمی، رابین هود زمان شده‌اند. خسته‌نباشید. کانالی متفاوت👇👇👇👇👇👇 @Nishtemanakam1
Mostrar todo...
🔴 بيشرفي اوليه،بيشرفي ثانويه ✅ گئورگ زیمل، جامعه شناس آلمانی- که در اوایل قرن بیستم چشم از جهان فروبست- از جمله جامعه‌شناسانی بود که به ساخت تیپ اجتماعی بسیار علاقه داشت. او در آثارش از تیپ خسیس، ولخرج، غریبه، ماجراجو و فقیر نوشت. در این نوشته کوتاه با تأثیر از میراث زیمل، تیپ اجتماعی « بی‌شرف» معرفی می‌شود. ✅ تیپِ اجتماعی بی‌شرف در همه عرصه‌های جامعه، از بالا تا پایین، قابل‌ِ شناسایی است و محدود به حرفه خاصی نیست. «بی‌شرفی» در کردار، مهم‌ترین ویژگی این تیپ است. در سیاست، در اقتصاد، و در فرهنگ می‌توان مصداق‌های بی‌شرفی را یافت. ✅ در عرصه اقتصاد، «آدم بی‌شرف» همواره خودش را آدمی زرنگ و فرصت‌ساز می‌داند. او بی‌شعور نیست بلکه همه شعورش را در جهت منافع فردی بکار می‌گیرد. اگر جامعه گرفتار ویروس کرونا می‌شود او تلفن را برمی‌دارد و با جاهای مختلف تماس می‌گیرد و در یک روز تعداد زیادی ماسک و مواد ضدعفونی‌کننده را به انبارها منتقل می‌کند و بعد با فروش آنها میلیون‌ها تومان به جیب می‌زند. او به فرصت‌سازی اقتصادی در پس هر بلا یا مصیبتی می‌اندیشد. با بروز هر مصیبت، او از خوشحالی در پوستش نمی‌گنجد چون فکر می‌کند نردبانی برای صعود یافته است. به همین دلیل به هنگام رانندگی به شکل تحسین‌آمیزی در آینۀ ماشین، خودش را تماشا می‌کند و به خاطر شکار فرصت‌ها با چشمک زدن در آینه به خودش می‌گوید « مخلصیم قربان» و خرکیف می‌شود. ✅ سلبریتی‌هایی که در اوج هراس مردم برای مواجهه با کرونا به تبلیغ تجاری کالاهای در‌انبار‌مانده می‌پردازند، استادِ داوری که حتی یک سطر از پایان‌نامه دانشجو را نخوانده ولی در جلسه دفاع یک ساعت درباره ضعف‌های پایان‌نامه پرحرفی می‌کند، مأموری که علیرغم تأکید فرمانده‌اش بر عدم برخورد فیزیکی با دانشجویان معترض، به دلیل ناکامی های شخصی‌اش در ادامه تحصیل، دانشجویان را کتک می‌زند، فردی که دو سال است در مقابل داروخانه‌ها می‌ایستد و با نشان دادن نسخه و جلب ترحم مردمِ آشفته‌حال از آنان اخّاذی می کند، مقامی که صحبت‌هایش را در جلسات با خواندن سوره‌ای آغاز می‌کند و بعد در حالی که دندانش را خلال می‌کند به دوستانش می‌گوید راه پیشرفت در جمهوری اسلامی همین است، مدّاحی که پس از مجلس ترحیم و پس از شمارش ولع‌آمیز اسکناس‌های داخل پاکت، آنرا به سمت پدر متوفی پرتاب می‌کند،پزشکی که در راهروهای بیمارستان بریدۀ یک کاغذ مندرس حاوی شماره کارت را به خانواده بیمار میدهد و به آنان می‌گوید که کاری با بیمه و بیمارستان ندارد و تا پیامک واریز بیست‌و‌هشت میلیون تومان را دریافت نکند عمل را آغاز نخواهد کرد، مسئولی که مستقیم به دوربین نگاه میکند و لبخندزنان به مردم دروغ میگوید، جوانی که چند سال است در مراسم درگذشتگان در بهشت زهرا حاضر میشود و روزی چند کارتن ساندیس جمع می‌کند و به دکه‌های همانجا می‌فروشد نمونه‌هایی از تیپ بیشرف‌اند. ✅ بین «بیشرفی اولیه/آغازین» و «بیشرفی ثانویه» باید تمایز قائل شد. هر فرد معمولی ممکن است به ناچار یا به هر دلیلی در اوقاتی از زندگی‌اش بیشرف شود. در اینجا «بی‌شرفی» می‌آید و می‌رود.در بی‌شرفی اولیه فرد هنوز می‌تواند بی‌شرفی خود را تشخیص دهد. او می‌داند که بی‌شرفی خوب نیست و هنگام نگاه کردن به خودش در آینه روشویی، از بی‌شرف‌بودن شرمگین می‌شود و خودش را سرزنش می کند. ولی در بی‌شرفی ثانویه، «بی‌شرفی» بخشی از شخصیت فرد می‌شود. بی‌شرفی می‌آید ولی نمی‌رود و مانند چرکِ روی یقه پیراهن، میماند. در بی‌شرفی ثانویه مرز بین فرد و بی‌شرفی مشخص نیست. بیشرفی میشود فرد و فرد می‌شود بیشرفی. در اینجا فرد بیشرفی‌اش را با افتخار اعلام هم می‌کند. برای اینان، بی‌شرفی نه یک روش بلکه یک منش میشود. ✅جامعه ایران شکاف‌های اجتماعی فراوانی دارد که شکاف قومیتی، شکاف مذهبی، شکاف طبقاتی، شکاف حکومت/مردم، شکاف جنسیتی، شکاف نسلی از آن جمله‌اند. ولی به باور من مهم‌ترین شکاف جامعه ایرانی در این روزهای سخت، ابَرشکاف «شرافتمند / بیشرف» است.منظور آنکه در همه شکاف‌های اجتماعی یادشده می‌توان آدم بی‌شرف یافت. این روزها همانقدر که ثروتمندِ بی‌شرف داریم فقرایی داریم که در بی‌شرفی به مراتب بدترند و برای مثال با زخمی کردن دست کودکانِ گریان و هراسان طلای آنان را به سرقت می‌برند.به دلیل بحران‌های اقتصادی و اجتماعی گسترده، وسوسه‌های گوناگونی به سراغ‌مان می‌آید.وسوسه‌هایی که تحقق آنها با پایمال کردن منافع جمعی به نفع منافع فردی میسر است. ✅ در نتیجه شرافتمند ماندن در این روزها آزمونی سخت برای هر ایرانی است. تصور جامعه‌ای که در آن بیشرفی ثانویه پاندمی شود تصوری ترسناک است. روزی که دیگر نه شاهد اقلیت بیشرف، بلکه شاهد جامعه‌ای بیشرف باشیم. کانالی متفاوت👇👇👇👇👇👇 @Nishtemanakam1
Mostrar todo...
ایران چگونه چهاردهمین کشور میلیونرنشین جهان شد! ایران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اصلی ترین و شاید تنها کشوری است که شعار اصلیش حمایت از مستضعفین و فقرا در سراسر جهان است. اما حال چه اتفاقی رخ داده است که میلیونرهای [به دلار] ایرانی به بیش از دویست و پنجاه هزار نفر رسیده و از این لحاظ رتبه چهاردهم جهان را کسب کرده است؟ چه اتفاقی افتاده است، ایرانی که درآمد سرانه ناخالص داخلی آن جزء هشتاد کشور اول جهان هم نیست، تعداد ثروتمندانش روز به روز در حال رشد بوده و به رتبه چهاردهم جهان رسیده است؟ آیا جامعه ایران به دو بخش اکثریت قریب به اتفاق بی عرضه و بیکار و نادان و تنبل و تن پرور و اقلیت بسیار ناچیز نخبه و باهوش و زرنگ تقسیم شده است که اولی از همه جا رانده و مانده و دومی همه فرصت ها را به دست آورده است؟ آیا این جماعت کارتن خواب و زباله گرد و کودکان کاری که روز به روز در حال افزایش است همه ضعیف و نادان و بی عرضه بوده و جوانانی و نوجوانانی که آنها هم روز به روز به تعدادشان افزوده می شود و خودروهای چند میلیاردی سوار می شوند، همه نخبه اقتصادی بوده اند!؟ با نگاهی به جامعه به راحتی می توان پی برد که مسئله چیزی بسیار فراتر از هوش و شم اقتصادی و تلاش فردی و مسائلی از این قبیل است. در ایران معاصر به ویژه در دو دهه اخیر دولتهای مختلف خواسته یا ناخواسته [اعم از سازندگی و اعتدال و احمدی نژاد] تمام تلاش خود را برای بیشتر کردن شکاف اقتصادی به کار گرفتند. آنها شرایطی را ایجاد کردند که عده ای [عموما صاحب رانت و دلال] یک روز با ثبت نام و فروش سیمکارت، یک روز با فروش و صف خودرو، یک روز با صف سکه و طلا و دلار، یک روز ارز رانتی، یک روز انحصار واردات، یک روز رانت اطلاعاتی، یک روز با زمین و ملک و یک روز هم با واگذاری فله ای منابع دولت در بورس و.. به ثروت کلانی دست یافتند. در تمام این واگذاری ها و سوداگری ها آن طبقه و قشری که ثروت کافی در اختیار داشت و می توانست با خرید این کالاها سرمایه خود را چندین برابر نماید، نه فقرا و کشاورزان و کارگران و زحمت کشان بلکه طبقه مرفه و دلال مسلکی بود که بدون هیچگونه فعالیت اقتصادی قدرت ورود به تمام این حوزه ها را در اختیار داشت و می توانست در سایه الطاف دولتها سرمایه خود را چندین برابر نموده و با شرایطی تورمی افسار گسیخته به بیشتر شدن فاصله طبقاتی دامن بزند. در این سالها ایران تنها کشوری بود که هنگامی که نفت صد و چهل دلار به فروش می رفت، بنزین را لیتری چهارصد تومان عرضه می کرد و به اسم عدالت یارانه چهل و پنج هزار تومانی را به همه مردم کشور اعم از غنی و فقیر پرداخت کرد. ایران تنها کشوری بود که قیمت کالاهای مصرفی در آن بیش از ده برابر شد، اما یارانه چهل و پنج هزار تومانیش تکانی نخورد. ایران تنها کشوری است که سوبسید و یارانه مصرفی حوزه انرژی (گاز و بنرین و..) برای طبقات مرفه بیش از بیست برابر محرومترین اقشار جامعه در روستاهای سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی و کهکیلویه و بویر احمد و کردستان و.. است. ایران تنها کشوری بود که بزرگترین کلاه برداری بورس به نفع عده ای قلیل را با موفقیت به انجام رساند. ایران تنها کشوری بود که دستمزد سالیانه کارگرانش کفاف خرید دو متر زمین و آپارتمان در شهر محل سکونتش را نمی کرد. ایران تنها کشوری بود که بهشت دلالها و بساز بندازها و صاحبان سرمایه دلالی و رانتی بود که از قِبَل پول و ثروت عمدتا بادآورده تا می توانست قیمت ملک و خانه و خودرو و طلا و سکه و حتی لوازم مصرفی و نیارهای اولیه را بالا برد، به گونه ای که خرید خانه و خودرو و طلا و.. را برای بسیاری از روستاییان و کارگران و طبقات محروم به آرزویی دست نیافتنی بدل ساخت و خود از این طریق به جمع میلونرهای دلار جهان پیوست و افتخار رتبه چهاردهم بیشترین ثروتمندان جهان را ازآن ایران کرد. کانالی متفاوت👇👇👇👇👇👇 @Nishtemanakam1
Mostrar todo...
💥 رفتارشناسی عکس پروفایل دکتر علیرضا سفیدچیان حدود 7% رابطه، از طریق زبان و گفتار است و بقیه تحت تاثیر: صوت، لحن، زبان بدن، اشارات، تصویر، تصورات و تخیلات ابراز می شود. در فضای مجازی، افراد از "عکس پروفایل" بعنوان شناسه معرفی استفاده میکنند که حاوی یک پیام ذهنی و غیرکلامی است. در همین راستا، پُست ها، عکس نوشته ها، نام کاربری، شناسه رمز، امضاء، استیکرها و... همه از این ویژگی برخوردارند. به عبارتی؛ در انتخاب این شاخصه ها، خودآگاه و ناخودآگاه (که نقش بسیار ویژه ای دارد) ما به طور غیرمستقیم و به عنوان یک رفتار غیرکلامی، به بیان دیدگاه های خود می پردازیم. پنج نکته مهم: 1- مسائل روانشناختی، واجد هویتی با آزمون و خطا بوده و بنابراین، موارد تقدیمی، اطلاق تام ندارد. 2- مطالعه رفتار یک شخص از پیچیدگی های خاص خود برخوردار است. 3- بیان این موارد، لزوماً دلیل بر غیر طبیعی بودن رفتار نیست! 4- قضاوت در مورد رفتار یک شخص، نیاز به اخذ شرح حال کامل و مصاحبه چهره به چهره دارد. بنابراین ارزیابی در این زمینه، تنها اشاره دارد به بخشی از رفتار آدمی. 5- هدف کلی تاکیدی بر این نکته است که: هیچ رفتاری (کلامی و غیرکلامی)(خودآگاه و ناخودآگاه) بی معنی نیست! 🔸عدم انتخاب عکس پروفایل بیان کننده: - عدم علاقه به معرفی - جلب توجه معکوس - فعالیت برای مدت کوتاه - قصد بر ناشناس باقی ماندن - تردید در تصمیم و انتخاب - عدم تمایل برای بیان جنسیت - ارائه یک شخصیت مبهم - محک زدن سایر افراد - بی حوصلگی - گاهی افسردگی با عبارت "فاقد عکس" - ابراز بی مهابای مطالب 🔹عکس طبیعت - مورد استفاده عموم خانمها - بیان لطافت و زیبایی - ابراز ویژگی مهربانی - علاقه به محل تولد - در جستجوی صلح و آرامش - گاهی نماد مهد و زمین و مادر - عدم علاقه به شرکت در بحث های جنجالی و تنش آور - گاهی نشان از اضطراب درون که بدنبال آرامش طبیعت است. (البته نوع عکس؛ گل، گیاه، حیوان و... در جای خود معنای خاص خود را دارد) 🔸عکس کودک - اعلام نقش مادری - برگشت ناخودآگاه به زمان کودکی - در جستجوی صداقت، مهربانی و روراستی دوران کودکی - به دنبال حمایت و نوازش خانواده و محیط اطراف - نمادی از پاک نهادی - گاهی نشان از اضطراب، ترس و افسردگی که خود را با تمایل به برگشت به زمان کودکی و جلب توجه ومحبت آن زمان نشان میدهد. - نشانی از مظلومیت و معصومیت - وابستگی بیشتر به خانوداه 🔹عکس کارتون - حاکی از رویا و تخیل - فرار ناخودآگاه از واقعیات زندگی - به نوعی مشغولیت به بازی کودکانه - کودک درون فعال - نشانی از تحرک، فعالیت و جنب و جوش - اهل مزاح و شوخی و طنز - مملو از شیطنت های دوران کودکی 🔸عکس ترسناک و مخوف - نشانی از اضطراب، ترس و وحشت درونی - در جستجوی خطر - وجود تمایلات خودآزارانه یا دگرآزارانه - آشفتگی ذهن و رفتار - اهل بگو مگو و جر و بحث - عموماً ناسازگار - نمادی از عصبانیت و پرخاشگری در شخصیت 🔹عکس تاریخی - اهل گفتگو - تمایل به ارائه توضیحات و جزئیات یک مطلب - "همزادپنداری" و تمایل به تقلید از مشاهیر حوزه ی ادب ، فرهنگ و تاریخ - گاهی تمایل به کم حرفی (علی رغم پُرنویسی!) - گرایش بیشتر به درون گرایی - علاقه مند به کاوش و دارای ذهن جستجوگر 🔸عکس خود شخص - بیانی از صداقت و روراستی - خوشبین به دیگران - ساده دلی - گاهی نشان از مطرح کردن خود (در صورت ژست خاص) - گاهی تمایل به جذب محبت دیگران (در صورت ژست خاص) 🔹عکس نمادها و نشانه ها - احساس تعلق - تبلیغ - بازاریابی - بسته به نوع نشانه، توضیحی خاص دارد. بعنوان مثال: - دینی و فرهنگی (نشانه های مذهبی) - پزشکی ( مار؛پادزهر و درمان) - مهندسی (چند حجمی) - بازرگانی (مارکی از یک محصول) - سیاسی (پرچم) 🔸تغییر مداوم عکس پروفایل - تنوع طلبی - واجد سلائق مختلف - عموماً سازگار با اطرافیان، ولی ناسازگار با درون خویش! - بیانی از تحرک و پویایی - گاهی بیان کننده پرش افکار - گاهی معرف دمدمی مزاجی! - گاهی بیان کننده ی اضطراب و تشویش - تمایل به نمایشگری - گریزان از یکنواختی - گاهی بروز شیطنت های دوران کودکی (تغییر؛ عموماً منطبق با روحيات روانشناختی و تعارض های ناخودآگاه فرد می باشد!) 🔸عکس های با تم عاشقانه (شامل: دختران دلفریب، قلب تیرخورده!، برهنگی، درآغوش گرفتن و...) - در جستجوی محبت - عواطف بسیار شکننده - در بسیاری از موارد: تجربه ی حداقل یک بار شکست عشقی! - وجود اضطراب، تنش، افسردگی، غم و اندوه در مقاطعی از زندگی - تمایل به انزوا - عموماً زودرنج - خستگی زودرس - شیوع بالا از نظر وابستگی عاطفی - گاهی تفکرات بدبینانه (با توجه به شکست قبلی) - غلبه احساس بر قوه تعقل در اوج وابستگی - واجد تمایلات آشکار یا سرکوب شده جنسی کانالی متفاوت 👇👇👇👇 @Nishtemanakam1
Mostrar todo...
🔳⭕️زن صیغه ای دوم حسن آقا و «جامعه زرد» نشسته بود روبرویم و خیلی شیرین و با ولع داشت در مورد زن صیغه ای دوم حسن آقا صحبت می کرد. حسن آقا زنش مریض شده بود و از پا افتاده بود. مدت ها صبر کرد. البته به فکر ازدواج مجدد نبود. اما یک روز که کرکره مغازه سبزی فروشی اش را می زند بالا دختری وارد مغازه می شود و مقداری نعنا می خواهد. نیم کیلو نعنا همان و اینکه پونه نشست پای سفره عقد حسن آقا همان. پونه نام آن دختر جوان بود. از سیر تا پیاز ماجرا با ماکزیمم جزییات را دوست داشت برایم تعریف کند. یعنی اگر بهش فرصت می دادم تا رنگ سفره عقد را هم می خواست برای من تعریف کند. صحبتش را که تمام کرد (و به عبارت بهتر صحبتش را قطع کردم). نگاهش افتاد به کتاب های روی میزم. دید دارم کتاب های تاریخی و نشریات اقتصاد سیاسی می خوانم. گفت خسته نمی شوی این همه می خوانی؟ این ها اسمش رویش هست تاریخ که تمام شده است. حالا اونها هر غلطی کردند، کردند. به ما چه؟ ولشون کن. الان رو بچسب! این سیاست هم که پدر و مادر ندارد. در دو جمله و کمتر از سی ثانیه پرونده دو رشته (تاریخ و اقتصادسیاسی) را در هم پیچید. ☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی: احتمالا همه ما اسم روزنامه نگاری زرد یا مجله زرد را شنیده ایم. رسانه زرد به نشریات و خبرنگارانی اطلاق می‌شود که پایشان را از اصول حرفه‌ای و اخلاقی روزنامه نگاری بیرون گذاشته و در مورد موضوعاتی مانند مسایل اخلاقی، خانوادگی، رسوایی و تهمت‌های جنسی، با دست آویز کردن موضوعات احساسی و کم عمق به افزایش تیراژ و میزان فروش می پردازند روزنامه های زرد در همه کشورها هستند. نگرانی آنجاست که ما با جامعه زرد روبرو باشیم. این جامعه زرد است که خطرناک است. جامعه ای که برای داستان های دختر وسطی حسین آقا، پسر شیشه ای حاج خانوم طبقه بالایی و سایز .... فلان سلبریتی وقت بیشتری می گذارد تا بررسی صلاحیت نمایندگان پارلمان و نمایندگان شورای شهر و روستا و بررسی عملکرد آنان در عمل یک جامعه زرد است. جامعه زرد، جامعه ای است که به موضوعات پیش پا افتاده، مسایل بی اهمیت، می پردازند و از مسایل عمیق در می مانند. چه می توان کرد؟ به نسبت یک قرن پیش، اکنون جامعه بسیار بسیار با تحصیلات تر شده است. میزان کسانی که تحصیلات تکمیلی دارند به وضوح چندین برابر شده است. اما مشکل آنجاست که با همان نرخ این تحصیلات (مدرک رسمی) به سواد (فهم و درک عمیق) تبدیل نشده است. مشکل آن جاست که من تخصصم تاریخ است و تو تخصص ات علوم سیاسی. تو به زبان تخصصی و در محدوده خاص خودت حرف می زنی و من نه آن را جذاب می یابم و نه آن را می فهمم. من نیز همین. وظیفه ماست سعی کنیم در هر جمعی که می توانیم و در هر سطحی که می شود، فهم و درک به جامعه تزریق کنیم به زبان ساده و کاربردی در مورد مهم ترین مسایل (و نه مساله نماها و شبه مساله ها). اگر علوم سیاسی خوانده ایم بگوییم که چرا حزب در بلندمدت از نان شب هم واجب تر است. اگر اقتصاد خوانده ایم به زبان ساده توضیح دهیم که وقتی همه ما چه دولتمردان، چه نمایندگان مجلس و چه مردم کوچه و بازار نگاه قلکی به بانک داریم در بلندمدت چه بلایی سر جامعه می آید. اگر جامعه شناسی خوانده ایم در مورد بروز و ظهور یقه طلایی ها صحبت کنیم. اگر حقوق خوانده ایم به مردم در مورد حقوق اساسی شان آگاهی دهیم. اگر تاریخ خوانده ایم تذکر دهیم که دقیقا 5، 10، 50 یا 100 سال پیش همین موضوع پیش آمد، آن موقع واکنش نخبگان و جامعه چنین بود و ما دیگر چنین اشتباهی را تکرار نکنیم. اگر این «دانش رسمی فردی» (تحصیلات) را به «فهم عمیق جمعی» تبدیل نکنیم آنگاه از دل همین جامعه شهردار بی سواد، نماینده بی سواد، وزیر بی سواد بر مسند قدرت خواهد نشست. چرا که شهرداران، نمایندگان، وزیران از دل همین جامعه انتخاب می شوند. از دل همین جامعه ای که زن دوم صیغه ای حسن آقا را بیشتر از دستاوردها، و دلنگرانی های امیرکبیر می شناسد. شاید به خاطر همین باشد که کسی گفته بود: ما ستم‌ را نشانه‌ گرفته‌ بوديم، اي‌ كاش نخست‌ جهل‌ را نشانه‌می گرفتیم‌. مبارزه با فقر و فساد و تبعیض بدون فهم و سواد، منجر به بازتولید فقر و فساد و تبعیض به شیوه ای جدید خواهد شد. کانالی متفاوت👇👇👇👇👇 @Nishtemanakam1
Mostrar todo...
🔳⭕️وقتی که من عاشق شدم @v_social_problems_of_iran من چند سال پیش دیوانه‌وار عاشق شدم، وقتی که فقط ده سال داشتم؛ عاشق یه دختر لاغر و قدبلند شدم که عینک ته‌استکانی می‌زد و پانزده سال از خودم بزرگتر بود! اون هرروز به خونه پیرزن همسایه می‌اومد تا پیانو یاد بگیره. از قضا زنگ خونه پیرزن خراب بود و معشوقه‌ دوران کودکی من، زنگ خونه ما رو می‌زد، منم هرروز با یه دست لباس اتو کشیده می‌رفتم پایین و در رو واسش باز می‌کردم، اونم میگفت: «ممنون عزیزم!» لعنتی چقدر تو دل برو می‌گفت عزیزم! پیرزنِ همسایه چند ماهی بود که داشت آهنگ«دریاچه قو»چایکوفسکی را بهش یاد می‌داد و خوشبختانه به اندازه‌ی کافی بی‌استعداد بود که نتونه آهنگ رو بزنه،به هر حال تمرین رو بی‌استعدادی چربید و داشت کم کم یاد می‌گرفت.اما پشت دیوار،حال و روز من،چندان تعریفی نداشت، چون می‌دونستم پیرزنِ همسایه فقط بلده همین آهنگ «دریاچه قو» رو یاد بده و دیگه خبری از عزیزم گفتن‌ها و صدای زنگ نیست!واسه همین همه‌ی هوش و ذکاوت خودم رو به کار گرفتم.یه روز با سادیسمی تمام ، یواشکی ، ده صفحه از نت‌های آهنگ رو کش رفتم و تا جایی که می‌تونستم نت‌ها رو جابه‌جا کردم و از نو نوشتم و گذاشتمشون سر جاش. یه صدایی تو گوشم داشت فریادمی‌کشید، فکر کنم روح چایکوفسکی بود! روز بعد و روزهای بعدش دوباره دختره اومد و شروع کرد به نواختن «دریاچه قو»! شک ندارم کل قوهای دریاچه داشتن زار می‌زدن، پیرزن فقط جیغ می کشید،روح چایکوفسکی هم تو گور داشت می‌لرزید! تنها کسی که لذت می‌برد من بودم، چون پیرزن هوش و حواس درست و حسابی نداشت که بفهمه نت‌ها دست کاری شده. همه چی داشت خوب پیش می‌رفت،هرروز صدای زنگ، هر روز ممنونم عزیزم و هر روز صدای پیانو بدتر از دیروز! تا این‌که پیرزن مرد، فکر کنم دق کرد! بعد از اون دیگه دختره رو ندیدم! ولی بیست سال بعد فهمیدم تو شهرمون کنسرت تکنوازی پیانو گذاشته. یه سبد گل گرفتم و رفتم کنسرتش،دیگه نه لاغر بود و نه عینکی،همه آهنگ ها رو با تسلط کامل زد تا این‌که رسید به آهنگ آخر! دیدم همون نت‌های تقلبی من رو گذاشت رو پیانو! این‌بار علاوه بر روح چایکوفسکی به انضمام روح پیرزن، تن خودمم داشت می‌لرزید؛ «دریاچه قو» رو به مضحکی هرچه تمام با نت‌های اشتباهیِ من اجرا کرد! وقتی که تموم شد سالن رفت رو هوا! کل جمعیت ده دقیقه سر پا داشتن تشویق می‌کردن! از جاش بلند شد و تعظیم کرد و اسم آهنگ رو گفت اما اسم آهنگ «دریاچه قو» نبود! اسمش شده بود: «وقتی که یک پسر بچه عاشق می شود». فکر می‌کنم هنوزم یه پسر بچه‌ام! (داستانی از محمدامین مروتی) ☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی: سال ها پیش جمله ای شنیدم که همچنان در ذهن من باقی مانده. کسی می گفت پیشرفت دنیا مدیون آدم های غیرمنطقی است. چون آدم های منطقی، آنقدر منطقی هستند که وضعیت موجود را بپذیرند و آن را توجیه کنند. این آدم های غیرمنطقی هستند که می زنند زیر میز و کافه را بهم می ریزند. و عشق، آدم را غیرمنطقی می کند. عشق است که حد و مرز نمی شناسد. توجیه نمی کند. فقط می خواهد و می جوید. به آب و آتش می زند تا تغییر دهد و چرخ بر هم زند. عشق باعث می شود که آدمی غیرمنطقی شود و انسان را مستعد پیشرفت دنیا می کند. یک مثال را با هم مرور کنیم: دکتر لعبت گرانپایه یک آدم عاشق غیرمنطقی است: او 54 هزار ویزیت و 3500 جراحی رایگان انجام داده است. او نمی توانست مثل دیگر پزشکان فقط به جیب خود فکر کند و به خریدن ویلا در این سوی و آن سوی مرز بپردازد؟ چرا می توانست اما درون او یک بچه عاشق است که منطق و نظم موجود را زیر سوال می برد. قرار نیست ما در همه ابعاد غیرمنطقی باشیم. چرا که کسانی که در ابعاد زیادی غیرمتعارف هستند یا غیرمنطقی، توسط جامعه طرد می شوند. اما هر کدام از ما کافی است در یک بعد غیرمنطقی باشیم. در یک بعد دنیا را تغییر دهیم. یکی می تواند کسب وکاری راه بیاندازد که به جای آن که گواهی عدم سوء پیشینه بگیرد اتفاقا فقط کسانی که از زندان آزاد شده اند را استخدام کند. دیگری می تواند به جای انکه کنسرت های مجلل برگزار کند با هدف بازگرداندن شادی در این شرایط دشوار کنسرت خیابانی برگزار کند. یک بچه عاشق در درون همه ماست، آن را بیابیم و به او اجازه بدهیم دست کم در یک حوزه دیوانگی/عاشقی کند و دنیا را جایی بهتر کند برای زندگی. مجتبی لشکربلوکی @Nishtemanakam1
Mostrar todo...
به نام خدا ضمن عرض سلام ونهایت تقدیروتشکر از محبت هاو حمایت ها والطاف بیکران شما همراهان و مردم عزیزکه همیشه و علی الخصوص درایام ثبت نام برای انتخابات شورای شهرتابحال شامل حال بنده شده اینجانب باتوجه به مشکلات عدیده ی شخصی امکان حضوردرانتخابات دورششم برایم مقدورنمیباشد لذابدینوسیله انصراف خودرا از کاندیدا توری دور ششم شورای شهر دیواندره را خدمت حامیان وهمراهان و مردم عزیز شهرم اعلام میدارم و درآخرآرزوی موفقیت برای دیگر کاندیداهای محترم وانتخاباتی سالم وانتخابی سالمتربرای مردم عزیزرااز درگاه خداوند متعال خواستارم. ارادتمند:آرمان سلیمی @Nishtemanakam1
Mostrar todo...
تلنگری به کاندیداهای محترم لطفابه مردم بی حرمتی نکنید عزیزان کاندیدا فرض کنیدشخصی شمارواجبارا به منزل خودش دعوت میکند ولی به شمااجازه حرف زدن بابقیه مهمانها ونگاه کردن وهیچ کاردیگری به شماندهدوخودش هم شماراتنهابذاردوفقط شبهایه چن دقیقه ای بیادپیش شما وفقط وفقط حرفاوایده های خودش روبه شما دیکته بکندتاشایدبتواندنظرشماراجلب ودرکوتاه مدت یه سودی ازجانب شماعایدش شودشماصرفایه مهمان اسیرشده تلقی میشیدوقطع ب یقین شماازاین مهمانی اجباری لذت وخوشی که هیچ تازه خیلی ناراحت وآزرده خاطرمیشوید که این چه مهمانیی است که مارااسیرکرده اندونمیذارن مانه باصاحب خانه ونه حتی بابقیه ی مهمانهاگفتگویی داشته باشیم تا اقلابفهمیم که ماهیت این مهمانی وهدف میزبان ازاین کارچیست واین چه هتک حرمتی است؟ کاندیداهای عزیزحالاشماحال اونایی رو که به گروه هاتون اجبارادعوت کرده ای ودررودربایستی گیرکرده اندوگروه روترک نمیکنند درک کنیدشماهم معرفت داشته باشیدگروه ها رو آزادبذاریدمحدودش نکنیدتااین عزیزان باشماگفتمانی داشته باشندتاشایدازبرنامه ها وایده های شماخوششان بیادونهایتاشمایکی ازمنتخبانشان باشید درغیراینصورت راه ب جایی نخواهیدبرد نصیحت دوستانه کانالی متفاوت👇👇👇👇👇👇👇 @Nishtemanakam1
Mostrar todo...
🔳⭕️ایران، گرگ قبرستان می خواهد! رضاشاه سفری یک ماهه داشت به ترکیه. یکی از همراهان خاطره جالبی دارد: روزی در میان گفتگوها، یک مرتبه آتاتورک یکی از روزنامه های محلی را در دست می گیرد که راجع به اختلاس یکی از کارمندانِ یکی از وزارتخانه ها نوشته بود. آتاتورک آن روزنامه را به «عصمت اینونو» نخست وزیر ترکیه نشان داده و دستور رسیدگی می دهد. رضاشاه با تعجب می پرسد چرا به روزنامه نگاران اجازه می دهد چنین مطالبی را نوشته و مامورین دولت را زیر سوال ببرند؟ من در ایران به هیچیک از جراید اجازه نمی دهم که کوچکترین انتقادی از رفتار مامورین دولت بکنند! آتاتورک در جواب داستان جالبی نقل می کند: روزی یک خانمی ثروتمند و زیبا به یکی از رمالها مراجعه می کند و می گوید که شوهرم مرا خیلی دوست دارد اما من او را دوست ندارم و می خواهم طلاقم بدهد! رمال که نمی خواسته چنین مشتری پولداری را زود از دست بدهد روی کاغذ، چیزی نوشته و به خانم می دهد تا در یکی از شبهای تاریک، کاغذ را در قبرستانی دفن کند اما در زمان دفن کردن، نباید اصلا به «گرگ» فکر کند چرا که در این صورت، نوشته تاثیری نخواهد داشت. خانم، کاغذ را مدام به قبرستان می برده اما بلافاصله به یاد گرگ می افتاده و نمی توانسته کاغذ را دفن کند و ناچار برمی گشته. آتاتورک در ادامه می گوید روزنامه نگاران به منزله آن گرگ اند که به محض اینکه مقامی بخواهد اختلاس کند و رشوه ای بگیرد بلافاصله آن گرگ یعنی (افشاگری روزنامه ها) در خیالش مجسم خواهد شد و دست از پا خطا نخواهد کرد! بدون وجود روزنامه های آزاد، حتی اگر بر هر مقام دولتی یک مامور مخفی هم گذاشته شود باز هم قادر به کنترل فساد نخواهد بود چرا که ممکن است آن مامور مخفی با آن مقام ساخت و پاخت کرده باهم بخورند! (برگرفته از نوشته علی مرادی مراغه ای بر اساس کتاب روزها از پی سالها). ☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی: اگر خواهان جامعه ای به دور از ويژه خواری، رانت خواری، امضاهای طلایی، آقازادگی و خویشاوندسالاری هستیم به این چهار نکته توجه کنیم: 1- از گرگ ها حمایت کنیم! انگلیسی ها می‌گویند: «دولت انگلیس در هر کشور دو سفیر دارد، یکی سفیر حکومت و یکی خبرنگار گاردین و چه بسا در بسیاری موارد نظر خبرنگار گاردین بر نظر سفیر ترجیح داده می‌شود.» این جمله انگلیسی‌ها به این خاطر است که آن ها عمیقا باور دارند مطبوعات کتاب مقدس دموکراسی است. 2- گرگ بی دندان نباشیم: اگر رسانه ها به میزان 100% آزاد باشند اما چرخش آزاد اطلاعات رخ ندهد آن گرگ بدون دندان خواهد بود و بی خاصیت. بر همه ماست که خواهان اجرای کامل قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات باشیم. برای آنکه به قدرت انتشار اطلاعات پی ببرید کافیست به این فکر کنید که اگر لیست کسانی که در طول سال های اخیر ارزهای دولتی، پست های دولتی، وام های دولتی و امتیازات دولتی (که همه شان شیرین هستند) می گرفتند منتشر می شد کار ما به اینجا نمی کشید. 3- آزادنگار باشیم. همه ما نمی توانیم روزنامه نگار باشیم اما همه ما می توانیم یک آزادنگار باشیم. اطلاعات خود را به بهترین فرد/نهاد/سامانه ای که می‌دانیم منتقل کنیم. آمارهای جهانی نشان می‌دهد ۴۳% از مفاسد مالی به وسیله گزارش‌های مردمی و ۲۵% از سوی کارمندان گزارش می‌شود. دیر یا زود قانون حمایت از افشاگران (آزادنگاران) تصویب خواهد شد. همه ما می توانیم یک کنشگر توسعه، یک مبارز راه روشنایی باشیم. 4- حریم ممنوعه نداریم!! در جامعه ما هیچ کس و هیچ نهادی عاری از خطا و اشتباه نیست. حتی نهاد مذهب. بگذارید مثالی بزنم. در سال 2001، تیم افشاگری با نام «Spotlight» در روزنامه بوستون گلوب آمریکا تشکیل شد با تمرکز بر سوء استفاده های جنسی کلیسا. آن تحقیقات به سونامی عظیم افشاگری علیه رسوایی جنسی در کلیسا های کاتولیک جهان انجامید. «اسپات لایت» نشان داد که نه تنها کلیسای کاتولیک، این فساد درون سیستم خود را پنهان کرده بلکه برخی مقامات بانفوذ نیز در این لاپوشانی نقش داشته اند. کلیسای کاتولیک در آمریکا در 10 سال اخیر مجبور به پرداخت بیش از 3 میلیارد دلار برای درمان و هزینه های قضایی شده است. همین تلاش ها باعث شد از سال 2004 تا 2013 میلادی مجموعا 900 کشیش به اتهام کودک آزاری خلع لباس و از کلیسا اخراج شدند. انسان های عادی در هر لباس و مقامی، مانند ما در معرض خطا و اشتباه هستند. ما حریم ممنوعه نداریم! توسعه با فساد به دست نمی آید. فساد نیز خود به خود رفع نمی شود. همه باید کمک کنیم با آزادسازی حریم های ممنوعه، گردش آزاد اطلاعات و آزادنگاری، گرگ ها خواب را از چشم کفتارها بگیرند. توسعه پشت دیوارهای فساد است. کانالی متفاوت👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @Nishtemanakam1
Mostrar todo...
🔳⭕️چگونه احمق نباشیم! دکتر مجتبی لشکربلوکی احتمالا شما هم در شبکه های مجازی خوانده اید که زیباترین مجری دنیا ایرانی است. یا اگر سارقان شما را مجبور کردند که رمز کارت بانکی تان را وارد کنید، آن را برعکس وارد کنید آنگاه پلیس می فهمد و به کمک شما می آید. یا دیوار چین از ماه دیده می شود. یا نام کرم بستنی (و در نتیجه آیس کریم) از کریم باستانی که در شهر ری یخ فروش می کرده گرفته شده. وقتی با یک مطلب برخورد کردیم باید چیکار کنیم؟ نشریه گمان ۱۴ قاعده و سرنخ کاربردی برای تفکر انتقادی (موشکافانه) ارایه کرده که کمی آن را بازنویسی کردم. ◾️ اولین تست؛ منبع (رفرنس): آیا منبع معتبر دارد؟ این مطلب یا ادعا بر چه مبنایی است و از کجا چنین حرفی درآمده؟ ◾️کل ماجرا یا یک قطعه فیلم و تکه عکس: یک عکس همان قدر که به اندازه‌ هزار خط نوشته حرف دارد میتواند هزار داستان تخیلی نیز درست کند. زاویه‌ خاص فیلمبرداری، مشخص نبودن اتفاقات قبل و بعد از آن تکه‌ جدا شده از فیلم، ربط دادن عکس به مطلب نامرتبط، دستکاری عکس و فیلم (فتوشاپ) و … فرصت را برای داستان‌ سازی تخیلی ایجاد می‌کند. مثلا عکس کودکی که مار داخل سرش است.بعضی اصلا از روی یک عکس مخدوش، شروع می کنند و یک خبر می سازند! ◾️اعلام زمان‌های نسبی به جای ذکر تاریخ مشخص: یک‌ساعت پیش، دیشب، به تازگی، از فردا، آخرین دستاوردها و … برای مثال بیش از سه سال است که شایعه‌ «به تازگی گوگل برای تغییر نام خلیج فارس رای‌گیری اینترنتی گذاشته». یا «آخرین تحقیقات دانشمندان ژاپنی…» ◾️دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا: عباراتی که نشان می‌دهد رازی مخوف یا سندی فوق‌محرمانه کشف شده: شرکت‌های دارویی برای کم نشدن سودشان نمیگذارند شما بدانید لیمو همه بیماریهای لاعلاج را درمان میکند! یا نامه‌ی فوق‌ محرمانه و مسقیم درباره‌ زلزله‌ تهران! ◾️جملات خبری علمی‌طور اما مبهم: دانشمندان [سریع بپرسید کدام دانشمندان؟] کشف کرده‌اند که خوردن کره در ساعت ۱۲ ظهر باعث .... کدام پژوهش؟ چه سالی؟ نتایج آن در کدام نشریه علمی کجا منتشر شده؟ نمونه آماری چند نفر بوده است؟ ◾️آدم های بدون نام: هر جا شنیدید که گفته شد «کارشناسان معتقدند» یا «به گزارش شاهدان عینی» رد نکنید اما شک کنید. ◾️ارجاع دروغین خبرهای ناشنیده به خبرگزاری‌های بسیار مشهور و معتبر برای اعتبار بخشی به مطلب: در اینگونه مطالب به صورت خیلی کلی نوشته میشود منبع: سی.ان.ان یا بی.بی.سی. یا پلیس فتا. یا ارجاع به منابع غیرواقعی با اسمهای عجیب و غریب و پر ابهت: شبکه‌ خبری Alien News فرانسه، شبکه آزادنگاران بدون مرز، تیم تحقیقاتی دکتر چوانگ در مرکز توکیو! ◾️تحریک شدید احساسات از طریق اغراق در داستان‌های غم‌انگیز، عکس‌های دلخراش، تحریک حس وطن‌ پرستی یا اعتقادات مذهبی و... نشانه اولیه برای دروغ بودن است. ◾️عدم ارتباط منطقی و تخصصی منبع با متن: مثلا رئیس مرکز «قلب» ژاپن گفته است سیگنال موبایل برای «مغز» مضر است! ◾️اینترنت و گوگل منبع نیستند! اینها ابزارهای جستجو هستند. هر چیزی در آن پیدا شود درست نیست حتی اگر صد جا تکرار شده باشد. انگلیسی بودن یک مطلب هم به معنی معتبر بودنش نیست! انگلیسی زبان ها هم به اندازه ما استعداد گول خوردن دارند. ◾️«آیا میدانید»ها! نادانسته‌های کوچک و سطحی جهان آنقدر زیاد است که تشخیص راست بودنشان بسیار مشکل است. زیاد آن‌ها را باور نکنید حتی اگر هم راست باشند تغییری در زندگی شما ایجاد نمی کنند. ◾️شاهدان غیبی! همه ما افرادی را دیده‌ایم که در دفاع از یک ادعای عجیب می گویند: «یکی از دوستانم با چشم خودش دیده!». برای احترام به شعور خودمان هم که شده درخواست کنیم با آن شخص سوم گفتگو کنیم. ◾️شیوه‌ نگارش و سطح علمی‌ بودن: اشتباه املایی و نگارش شتابزده و غیرحرفه‌ای هم نشانه خوبی است. ◾️زیبایی مساوی صحت نیست: داشتن عکس‌ها و ظاهر گرافیکی زیبا یا تدوین یک ویدئوی حرفه‌ای دلیلی برای درست بودن آن نیست. بسیار دیده شده برای مطالب چرند تصاویر گرافیکی زیبا یا حتی ویدئو ساخته اند و افراد فریب ظاهر آن را خورده اند. ☑️⭕️تجویز راهبردی ▫️ برای وقت خود ارزش قائل باشیم و اصولا به هر چیزی گوش نکنیم و مطالبی را بخوانیم که فکر می کنیم هم درست باشد هم بدردبخور. ▫️ برای شعور خود ارزش قائل باشیم و اجازه ندهیم دیگران هر ادعای غلطی را به ما بفروشند. ▫️ برای زمان و شعور جمعی نیز ارزش قائل باشیم و سواد رسانه‌ای و تفکر انتقادی را توسعه دهیم. در کتاب استراتژی توسعه ایران (لینک دانلود) گفته شده برای تربیت نسل توسعه آفرین، باید به تفکر انتقادی مجهز شویم تا در مقابل زودپذیری، تلقین پذیری، القاء پذیری، خرافه پرستی، فرمان برداری، شخصیت پرستی و تقلید و سلطه گری و سلطه پذیری بایستیم. این ۱۴ سرنخ اولین گام. کانالی متفاوت👇👇👇👇 @Nishtemanakam1
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.