cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

💚💚کانال شیراز💚💚

کانالی متفاوت با تمامی کانالها انواع اهنگهای جدید و زیبا داستان و سریالهای زیبا جوک و طنز و استیکر پستهاو داستانهای عاشقانه پندآموز عکس نوشته های زیبا و....🧿🧿 همه در 💚💚کانال شیراز💚💚 (دیماه ۱۳۹۸) https://t.me/+jBav8SgCyoo1Njk8

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
1 481
Suscriptores
-424 horas
Sin datos7 días
+1230 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

45:18
Video unavailableShow in Telegram
🖥 سریال «جنگل آسفالت» 🎬 قسمت ششم 💠 نسخه اورجینال 🎞 کیفیت 360p 🎭 ژانر: درام | اجتماعی 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Mostrar todo...
Jangal-asphalt-E06-360p.mp4208.65 MB
👌 2👍 1🤩 1🙏 1😍 1
49:17
Video unavailableShow in Telegram
🖥 سریال «جنگل آسفالت» 🎬 قسمت پنجم 💠 نسخه اورجینال 🎞 کیفیت 360p 🎭 ژانر: درام | اجتماعی 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Mostrar todo...
JungleofAsphalt_S1E5-360.mp4151.22 MB
👍 1🥰 1👏 1🤩 1🙏 1😍 1
رمان #حس_سیاه           قسمت200 یک درصد هم فکرش را نمی کردم هرزه آشغالی که این چنین در ذهنم بود،اینقدر معصوم و ناراحت باشد! توی ماشین نشستم و محکم در را بستم. امروز هم بارانی بود. ابرها درهم پیچیده بودند. نکند می خواستند به حال و روز و زندگی من ببارند؟! وارد شرکت شدم. پلیس ایستاده بود و با چند نفر صحبت می کردند. همه بچه ها رفته بودند. جلو رفتم و دست دادم: -سلام جناب سروان...کیارش فردین هستم مدیر عامل شرکت... ببخشید یک مدتی نبودم مشکل برام پیش اومده بود واگذار کردم شرکت رو به دوستان و همکاران اما انگار سهل انگاری کردن... درسته؟ مرد قد بلند جلو آمد و دفترش را بست. -سلام...به به...فکر کردیم فرار کردین...به خونتون،همه جا سر زدیم...خوشحالم که همچین آدمی نبودین! کارت شناساییشان را دیدم. گلو صاف کردم: -چیزی شده؟ -بله...دختربچه ده ساله زینب احمدی ساکن تهران،منطقه پنج از وضعیت وکیفیت نامطلوب داروها تون به کما رفتن و والدینش شکایت کردن ازتون...باید با ما تشریف بیارین... دستی دور لبم کشیدم. کنترلم را از دست دادم... نه! به خدا الآن وقت بازداشت شدن نبود! دو روز دیگر باران آزاد می شد! به واسطه نامه مهران زندی، زودتر از موعد آزادش می کردند. اگر سیما را ندیده بودم...اگر زندگیمان به هم نمی ریخت...اگر مشکلاتم انقدر جدی روی هم تلنبار نمی شدند... اگرهمه چیز مثل قبل بود،باید از شادی پر در می آوردم و پرواز می کردم! اما حالا... -جناب فردین! حالتون خوبه؟ نفسم را عصبی بیرون فرستادم: -بله ممنون! خدمتتون عرض کردم مدیر وزارت بهداشت روی همه محموله ها کنترل داشتن...من هم دو ماه نبودم توی این شرکت خراب شده و امضایی نزدم...چطور ممکنه آخه؟ مرد لبخندی زد و دفترش را توی کیفش گذاشت: -آروم باشین...اجازه بدین بریم اداره آگاهی اونجا همه چیز مشخص می شه... وای خدایا دیگر ظرفیت نداشتم! موهایم را طبق عادت مزخرف همیشگی محکم چنگ زدم: -ببینم...جز من صادق جوکار و سعید ابهری و مهندس کبیری و خیلی های دیگه بودن که راحت می تونن این امضای من و مهرشرکت رو جعل کنن تا داروهای نامرغوب فرستاده بشن داروخانه ها... هرکسی بوده خودی بوده،نفوذی بوده! خواسته اسم و رسم شرکت رو لکه دار کنه...خواسته من رو بی آبرو کنه...بدبخت کنه! اما مگه من کم مشکل دارم و کم بدبختم؟! نمی فهمیدم داشتم چه می گفتم. -اون عوضی ای که این بلا رو سرم آورده خصومت شخصی داشته... اجازه ندین در بره جناب سروان... می خواد بیشتر از این بیچاره ام کنه...اصلا...اصلا عامل افتادن اون دختره هم وسط زندگیم همین یارو بوده! جناب سروان جلو آمد و دستانم را گرفت: -جناب فردین آروم باشین! درکتون می کنم شما مقصر نیستین وگرنه بعد اینکه فهمیدین چه مشکل بزرگی پیش اومده و جان یک انسان در خطره،هیچ وقت این ور ها آفتابی نمی شدین...اما مشکل اینه که باید با تک تک دوستان و همکاران صحبت کنیم و رضایت پدرومادر اون دختر بچه رو بگیریم... شما طی یک هفته آزاد می شین... چون این کم کاری شما بوده که نتونستین بر کار اطرافیانتون نظارت کنین! ببینین...شرکت داروسازی،شرکتیه که کارهایی که توش انجام می شه سخته و دقت و نظارت زیادی می خواد... مخصوصا قسمت گیاه شناسی یا موضوعات مختلف... الآن همین قضیه از کیفیت نامطلوب داروهابوجود اومده... شما می خواین با اختراع داروهای صنعتی و پیشرفته تر،جان انسان هارو نجات بدین...نه اینکه بدتر جانشون رو به خطر بندازین! امیدوارم متوجه بشین چی می گم! چشمانم را بستم و گره کراواتم را شل کردم. خسته بودم...خیلی! -خب...بریم سرکار؟ آرام سوار ماشینشان شدم. آن ها هم فایل های مختلف را از اتاقم برداشتند و همراه فیلم های دوربین مداربسته ی تمام راه های شرکت،راهی کلانتری شدند. سرم را به پشتی صندلی تکیه دادم و با پایم روی زمین ضرب گرفتم. خستگی و کلافگی،تاروپود وجودم را در خودش حل کرده بود. از آن سال،متنفر بودم! ادامه دارد... 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Mostrar todo...
👍 3🔥 1👏 1😢 1🤩 1👌 1
رمان #حس_سیاه           قسمت199 من رفتم اونجا...تو پای اون قرارداد لعنتی رو امضا زدی؟ نفسم تنگ شد. با عصبانیت گفتم: -ک...کدوم قرارداد؟ -داروخانه... -خ...خب آره! -پای سند فروش هم امضا زدی؟ موهایم را گرفتم و محکم کشیدم: -نه! -پس کی امضای تو ومهر شرکت رو جعل کرده؟! داروها بی نظارت رفتن برای فروش... همون دارو ،یک دختربچه رو فرستاده تو کما...از شرکت سازنده اش شکایت کردن... مهندسان،رییس آزمایشگاه،هیچکس کار نمی کنه... می خوان...می خوان درش رو پلمپ کنن و این یعنی می ریم تو زندون! نفس عمیق کشیدم. عصبانی دندان به هم ساییدم: -پس شماها تو اون خراب شده چی کار می کردین؟ مسئول پروژه چرا نظارت نکرد؟ چرا از وزارت و خانه سلامت نیمدن کیفیت دارو ها رو بسنجن؟ نعره ام همزمان شد با حرکت خشمگین دستم که فنجان را پرت کرد توی بدنه یخچال! -بدبختی پشت بدبختی! همش یکی دو ماه نتونستم سر بزنم...لعنت به همتون! لعنت به همتون! گوشی را پرتاب کردم. با صدای وحشتناک شکستن فنجان،سیما بیدار شد. یک چشمش باز و یک چشمش بسته بود. پتو را دور هیکل ظریفش پیچیده بود و یک شانه اش از لباس بالاوپایین شده بیرون افتاده بود. دستش را به یخچال گرفت و حیرت زده نگاهم کرد. با دستانم صورتم را پوشاندم. نفس عمیقی کشیدم: -چیزی نیست...ببخشید بیدارت کردم...تا صبح بالاسرمن بودی...برو استراحت کن... بی حوصله کیف و مدارک وسوییچم را برداشتم و از مقابلش رد شدم. همچنان وحشتزده نگاهم می کرد. چشمان گرد سبزش به لب هایم دوخته شده بودند. جلو رفتم و بازوهایش را با هر دوستم محکم گرفتم و توی چشمان سرگردانش زل زدم: -بحث کارمه...بحث شرکت! نگران نباش عزیزم! لال شدم! عزیزم؟ سرش را بالا آورد و مظلوم نگاهم کرد. چی گفتم؟ عزیزم؟ عزیزم؟ عزیزم؟ من؟ به سیما؟ چشمانم را محکم روی هم فشردم. روی پنجه پا بلند شد و گونه ام را بوسید. بعد هم خیلی ناراحت و آرام وارد اتاق شد. دستی به صورتم کشیدم. نفس...نفس...نفس! مدام نفس عمیق می کشیدم. تنم داشت کوره آتش می شد! خدایا چرا من؟ چرا زندگی من؟ چرا سیما؟ وجدانم اجازه نداد رهایش کنم و بروم...من خیلی اذیتش کردم... من نمی دانستم او کیست و چقدر زجر کشیده است...به خدا نمی دانستم وگرنه این گونه با او تا نمی کردم! کاش نمی دیدمش...کاش اصلا می مردم! کاش باران آزاد نمی شد... کاش می گذاشتم حکم را اجرا کنند...کاش نفسم برنمی گشت! بی حال موهایم را گرفتم و کشیدم. داشتم می سوختم. وارد اتاق شدم و کلید کولر را زدم. توی این هوای سرد پاییزی،خیلی شهامت می خواست کولر روشن کردن! تلخندی زدم و کنارش روی تخت نشستم. باز در خودش مچاله شده بود و بیصدا اشک می ریخت. -لعنتی چرا گریه می کنی آخه؟ مشتی به روی روتختی کوبیدم: -چرا چرا چرا چرا اه! اعصابم متشنج شده بود. دیگر آن کیارش خونسرد سابق نبودم و این حتما برای خودم و بارانم خیلی وحشتناک بود! تحمل گریه نداشتم... پتورا از زیرتنه اش بیرون کشیدم،ایستادم و رویش انداختم. -سیما اذیت نکن...بگیر بخواب... اگه به خاطر منه من هیچ شکایتی ازت ندارم...ناراحت نباش... بالاخره یک جوری حلش می کنیم و ماجرا رو تموم می کنیم... فقط باران نفهمه! بلند شد و موهایش را کنار زد. -نه...نه...توروخدا...تمومش نکن... متعجب نگاهش کردم. مچ دستم را گرفت و کشید: -تمومش نکن...کیارش من تازه بهت دارم وابسته می شم...توروخدا من رو ببخش و بگو که باهام می مونی... چشمانم را بستم و دست لطیفش را آرام روی تخت گذاشتم: -درموردش حرف می زنیم... ملایمت به خرج دادم: -عزیزم... دستی به موهایش کشیدم. -بخواب...بخواب من شب برمی گردم...استراحت کن...دلت نسوزه واسه من...من خیلی بدبخت تر از این حرف هام...عین خودتم! هم باید کارهای زنم رو انجام بدم و بیارمش بیرون،هم شرکتم لنگ در هواست...خیلی حالم خرابه... توروخدا آروم باش و در روند بیرون آوردن زودتر باران بهم کمک کن...باقیش دست ما نیست... دست سرنوشته...دست خداست! نگاهی غریبانه به چشمان مهربانم انداخت و با صدای بم شده از گریه گفت: -توخیلی خوبی کیارش...مثل اون کثافت نیستی کیارش...خیلی دوستت دارم کیارش خیلی دوستت دارم... نفسم را بیرون دادم. زبانم یاری نمی کرد. واژه هارا گم کرده بودم. -تو لیاقتت من نیستم...کسیه که با تمام وجود عاشقت باشه و زن و زندگی هم نداشته باشه...تو خیلی حیف و جوونی واسه این همه لجن و بدبختی! خیلی! از خانه بیرون زدم تا صدای گریه اش را نشنوم. ادامه دارد... 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Mostrar todo...
👍 2🥰 1👏 1🤩 1😍 1🙊 1
🔴از کجا بفهمیم بدن خودمون و بچه هامون چه ویتامینی کم داره؟ چی بخوریم خوب بشه؟     👈مو👉 🔻ریزش مو: کمبود ویتامین‌های B2، B5، بیوتین، روی و ویتامین D 🔻خشکی موها: کمبود ویتامین‌های A و E، امگا3، پروتئین، سلنیوم و بیوتین 🔻شوره زدن موها: کمبود سلنیوم، امگا3 و ویتامین A 👈چشم‌👉 🔻سیاهی و پف‌آلودگی زیر چشم: کمبود آب در بدن، عدم تحمل برخی مواد غذایی مانند لاکتوز لبنیات و حساسیت 🔻کاهش قدرت دید: کمبود ویتامین A 🔻قرمزی مداوم مویرگ‌های چشم: کمبود ویتامین C 🔻نزدیک‌بینی: کمبود ویتامین D 🔻پوسته‌ریزی در اطراف پلک: کمبود آهن 👈مغز و اعصاب👉 🔻افسردگی: کمبود ویتامینD، B1، B5 و بیوتین 🔻زوال عقل: کمبود ویتامین‌های B1، B3، B12، اسیدفولیک و امگا3 🔻زودرنجی: کمبود ویتامین‌های B1، B5 و B6 🔻بی‌خوابی: کمبود ویتامین‌های B3، B5، B6 و D 🔻سرگیجه: کمبود ویتامین‌های B2 و B6 👈دهان و دندان👉 🔻خونریزی لثه: کمبود ویتامین C و اسیدفولیک 🔻به هم چسبیدن دندان‌ها: کمبود ویتامین D و K 🔻گلو‌درد: کمبود ویتامین‌های B3، B12، اسیدفولیک و کلسیم 🔻آفت دهانی: کمبود ویتامین B2 🔻ضعیف شدن مینای دندان: کمبود ویتامین‌ A، K، D و کلسیم 🔻التهاب زبان: کمبود ویتامین‌های B2، B3 و اسیدفولیک 🔻کاهش حس چشایی: کمبود روی 👈پوست👉 🔻جوش‌های پشت بازو: کمبود ویتامین‌ A 🔻پوسته‌ریزی و خشکی پوست: کمبود ویتامین‌های A و E 🔻خونریزی بی‌علت از بینی: کمبود ویتامین‌ C 🔻کبودی مداوم پوست: کمبود ویتامین‌ C 🔻جوش زدن در دوران عادت ماهانه: کمبود ویتامین‌ B6 🔻التهاب پوست: کمبود ویتامین‌های B2، B3 و بیوتین 👈ناخن👉 🔻قاشقی شدن ناخن‌ها: کمبود ویتامین B12 و آهن 🔻ظهور خطوط سفید روی ناخن: کمبود کلسیم و روی 🔻پوسته‌ریزی اطراف ناخن: کمبود آهن و بیوتین 🔻شکنندگی ناخن‌ها: کمبود کلسیم و منیزیم 🔻چندشاخه‌‌شدن پوست اطراف ناخن: کمبود پروتئین 👈عضلات و مفاصل👉 🔻گرفتگی عضلانی: کمبود منیزیم و ویتامین‌های B1، B2 و B6 🔻انقباض ناگهانی ماهیچه‌ها: کمبود ویتامین‌های B1، B2، B3، B6، B9، D و منیزیم و کلسیم 🔻تورم مفاصل: کمبود ویتامین‌های B1، B6 و پروتئین 🔻قفل شدن ناگهانی مفاصل: کمبود منگنز 🔻پوکی استخوان: کمبود کلسیم و ویتامین D 🔻صدا دادن مفاصل: کمبود ویتامین‌های B5 وB12 🔴کدام ویتامین‌ها را از کدام منابع غذایی دریافت کنیم؟ ✔️منابع ویتامین A: کره،خوراکیهای نارنجی و زرد مانند هویج و زردآلو ✔️منابع ویتامین B: تمام سبزیجات برگ سبز تیره، غلات و حبوبات ✔️منابع ویتامین B12: انواع گوشت‌ها، لبنیات و تخم‌مرغ ✔️منابع ویتامین C: پیاز، فلفل، مرکبات و گوجه‌فرنگی ✔️منابع ویتامین D: نور آفتاب، قارچ، تخم‌مرغ، ماهی‌های چرب و لبنیات غنی‌شده ✔️منابع کلسیم و ویتامین K: انواع لبنیات، کلم بروکلی و اسفناج ✔️منابع روی: انواع گوشت‌ها، حبوبات و غلات ✔️منابع منیزیم: انواع مغزها و دانه‌های خام، ماهی، حبوبات، ماست، موز و شکلات تلخ ✔️منابع منگنز: بادام، کدو تنبل، اسفناج، ماست، انجیر، موز و انگور ✔️منابع اسیدفولیک: سبزی‌های برگ سبز تیره، مرکبات، غلات سبوس‌دار و حبوبات ✔️منابع بیوتین: تخم‌مرغ، بادام، غلات سبوس‌دار، اسفناج، قارچ، شیر 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Mostrar todo...
👍 1🥰 1👏 1🙏 1👌 1💯 1
Photo unavailableShow in Telegram
برای پاکسازی کردن ریه ها و کبد خود آلو بخارا بخورید! اگر به سیگار و قلیان عادت دارید درکنارش به آلو بخارا هم معتاد شوید. ترکیبات موجود در آلو بخارا درپاکسازی ریه و کبد بسیار مفید است. سیگاری ها روزی ۳ وعده بخورند. 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Mostrar todo...
👍 1 1👏 1🤩 1🙏 1💯 1
Photo unavailableShow in Telegram
روش تهیه آبگوشت بازسازی غضروف برای بیماران مفاصل و پوکی استخوان👇 یک استکان نخود را شب تا صبح در آب جوش بخیسانید. روز بعد آب آن را بریزید و با گوشت ماهیچه گوسفند جوان، کمی نمک، یک عدد پیاز کوچک و یک عدد سیر به همراه 200 گرم کلم سنگ (قنبید) که به صورت نگینی خرد شده روی حرارت ملایم بگذارید تا به مدت 4 تا 6 ساعت اجزایش به طور کامل پخته و نرم شود.سپس محتویات آبگوشت را بکوبید و با نان سنگک برشته آن را میل کنید, ️لازم است به جای زردچوبه اززعفران استفاده شود. دو ساعت بعد از صرف این آبگوشت لازم است، برای گرفتن نتیجه بهتر، یک مشت کشمش سبز آفتابی یا دویست گرم انگور بیدانه پوست نازک و شیرین میل شود. این آبگوشت برای التیام درد کمر و زانو و استحکام بخشی به استخوان مفاصل و کاهش ورم در دیافراگم و احشاء تأثیر بی بدیلی دارد. 👈اگر بیماران مبتلا، یک تا دو سال هفته ای 2 نوبت از این آبگوشت مصرف کنند استخوانها و غضروف های آنها به خوبی بازسازی می شود. 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Mostrar todo...
👍 1 1👏 1🤩 1🙏 1😍 1
00:40
Video unavailableShow in Telegram
این خواهر و برادر برای تامین مخارج زندگیشان مار می گیرند همینطور که می بینید بعد از گرفتن مار پیتون , مار به دور پسر بچه چمبره زده 😳😳😳😳😳😳 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Mostrar todo...
3.04 MB
👍 1👏 1🤯 1👻 1🙈 1😨 1
Photo unavailableShow in Telegram
مدیران استقلال و پرسپولیس احضار شدند 🔺کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال اعلام کرد فرشید سمیعی، سرپرست مدیرعاملی باشگاه استقلال و رضا درویش، مدیرعامل باشگاه پرسپولیس، به دلیل نقض ماده ۷۱ مقررات انضباطی به کمیته انضباطی فراخوانده شدند. 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Mostrar todo...
👍 1🔥 1👏 1😁 1🤨 1😐 1
00:41
Video unavailableShow in Telegram
بخشی از درگیری لفظی رضا درویش و فرشید سمیعی که در واقع نقطه عطف مجادله درویش و سمیعی بود. 🔺درویش به سمیعی گفت: ایشان در ساعاتی از روز بر اساس یک سری از فعل و انفعالاتی دچار توهم می‌شوند! 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Mostrar todo...
Fbt2 18.mp42.08 MB
👎 1🔥 1😁 1😱 1🌚 1😨 1