میشناسمت؟
این دگر من نیستم، من نیستم حیف از آن عمری که با من زیستم
Mostrar más1 143
Suscriptores
Sin datos24 horas
-47 días
+1430 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
ناهار درست کردم، سینکو خالی کردم و ظرفارو چیدم تو ظرفشویی، یک کم گریه کردم، آشپزخونه رو جمع و جور کردم، الانم میخوام کتونیارو بندازم تو ماشین، یک کم هال و اتاق خوابارو مرتب کنم و بعدش یه دوش بگیرم.
دلم میخواست غروب میرفتم کافه ولی برای اولین بار حس تنهایی رفتن نیست.
این روزا زیادی تنهام.
مرسی از پیشنهاداتون دوستان.
من میگرن ندارم، یعنی تا حالا تشخیص میگرن ندادن برام.
علائم میگرن رو هم ندارم عملا، مخصوصا اصلا حالت تهوع ندارم فقط سردردی که قطع نمیشه و فقط کم و زیاد میشه و فشار چشم.
این گریه و فلانم بحثش جدای سردرد این چند روزه بود، متاسفانه افتادم دور جدی اعصابخردی و افسردگی.
دیشب سر یه موضوع نه چندان جدی از مرد دلخور شدم ولی خب در ادامه بحثمون به جاهای خوبی نکشید.
نتیجهش حالت کثافت دیشب و امروزمه.
سردرد این چند روزه هم مزید علت شده.
با گریه خوابیدم، با گریه و سردرد و گرفتگی گردن بیدار شدم.
چیه این زندگی کوفتی؟!
کاش مسولیت پسرک رو دوشم نبود.
تنها چیزی که الان آرزوشو دارم مرگه؛
مرگ.
چهارمین روزه که سردردم و واقعا دیگه دارم کم میارم.
از دوشنبه تا حالا روزی دو تا نوافن خوردم که بتونم به چارتا کارم برسم.
هر یه دونه قرص واسه ۳-۴ ساعت دردم رو قطع که نه، صرفا کم میکنه و بقیه روز رو با سردرد شدید میگذرونم.
Photo unavailableShow in Telegram
بعد از مدتها یه چای دو نفره، توی خونه تمیز و ساکت با مرد.
#خوشیهایکوچک