﴾乙α૨αвαท↜♡↝M૯ ♥️⃤

بهش گفتم ببین؛ موقعی که باید ناراحتیمو نشون میدادم، خندیدم.موقعی که باید می رفتم، یه دلیل برای موندن پیدا کردم. موقعی که باید جا میزدم، اصرار کردم.حتی خسته ام نشدم، موقعی که نیاز به کمک داشتم. و وانمود کردم همه چیز رو به راهه من از یه جایی به بعد دیگه خودم نبودم، ولی مشکل این نیست! مشکل اینه الان که میخوام خودم باشم کسی باورش نمیشه‌...

باور کن دوست داشتم صبح زود با اینا میرفتم میچریدم ولی امتحان نداشتم🥲

کاش اونی که پیشش زیاد حرف میزنیم، میدونست که جز اون کسی رو برای حرف زدن نداریم..

- حاجی هوا سرده آوارمون نکن بزار تابستون.

همیشه یک دلیل هست برای اینکه کسی را غیر معمولی دوست بداریم! مثلا لبخندش، چشم‌هایش و یا حرف‌هایش موهایش...

اگه قلبمو این شیشه‌ی یخ زده در نظر بگیریم تو اون نوری هستی که بهش تابیدی :)))

‏واقعا ممنونم که آپشنی به عنوان خواب وجود داره. چشاتو میبندی. نه میبینی. نه میشنوی. نه حرف میزنی. راحت.

‏قدیمی‌ها می‌گفتند: اولین چیزی که یک نابینا با باز کردن چشمانش می‌شکند عصای راه رفتن اوست. وقتی نقش ناجی زندگی کسی رو دارید اولین کسی هستید که زمان قوی‌شدنش ترک می‌شوید. چون وقتی شما را ببیند، ضعف قدیمی‌اش را به یاد می‌آورد. تلخ، اما واقعی…

‏کراش واسه تهرانیهاست شمالیا میگن مِن تِه ره خامه😍😂