cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

𝙃𝙊𝙏 𝙇𝙊𝙑𝙀

With your lips, you can create the most beautiful blue and purple on my body.👅💦

Mostrar más
Irán203 906El idioma no está especificadoLa categoría no está especificada
Publicaciones publicitarias
473
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

من خزانم دختر بیچاره ای که شوهر خواهرم عاشقم شد !! 😔❌⭕️🔞📛 درست تو اون روزایی که خواهرم دنبال لباس عروس می گشت و با کلی ذوق منتظر روز عروسیش بود، اون به هر بهونه ای به من نزدیک می شد و اذیتم می کرد... نمی تونستم از خودم دفاع کنم چون جرمی رو تو گذشته مرتکب شده بودم که اون می دونست و مدام تهدیدم می کرد!! اما با اومدن آزاد تو زندگیم، شروع کردیم به تحقیق کردن در مورد اون و فهمیدیم که من رو برای ..... 🔞📛 #لینک‌این‌رمانوبه‌زورگیرآوردم ❌♨️ فقط کافیه یه پارتشو بخونی دیگه نمی تونی ازش دل بکنی😉✅
Mostrar todo...
شوهرخواهرم بهم نظر داشت و ازم مدرک جرم داشت و مدام تهدیدم می کرد که باهاش باشم تا ...❌📛🔞 #قسمتی‌ازپارت‌واقعی‌رمان😱🤫 -خواهر احمق من دنبال لباس عروس می گرده بعد تو اینجا داری مخ منو می زنی؟ به طرفم اومد. -دوستت دارم چرا نمی فهمی !! با چندش صورتم را جمع کردم که صدای کفری آزاد، در هندزفری بلوتوثی که در گوشم بود پیچید. -بیا بزنم دهن دماغشو یکی کنم مرتیکه رو !! لحظه ای حواسم پرت او شد اما زود خودم را جمع کردم اگه برسام می فهمید بیچاره می شدم. به طرفم اومد. -بذار باهم یه عاشقانه ی ناب رو تجربه کنیم خزان، من نمی زارم حتی روح خواهرت باخبر بشه! حالم بهم خورد و فریاد زدم. -تو کی منو انقد کثیف شناختی؟ من بیام به خواهر خودم خیانت کنم و بعد تو به این میگی عاشقانه ی ناب؟ دست هایم را گرفت. گرمای زیادی دست هایش حالم را بدتر کرد. -نه خزانم، نه خیانت نیست. صیغه ات می کنم. برق از سرم پرید... چه می گفت او؟ چه می خواست از من... با تعجب نگاهش کردم و اشک هایم روی صورتم روان شد. دست هایش روی صورتم نشست و صدای زنگ موبایلش باعث شد قبل از فریاد من عقب بکشد... خواهر بیچاره ام بود! با تردید جواب داد و دست در موهایش کشید. -سلام قربونت برم، عه لباس عروستو پسندیدی؟ با نفرت نگاهش کردم و آروم خطاب به آزاد گفتم. -حالم داره به هم می خوره، دیگه نمی تونم... آزاد عصبی بود... آن قدر عصبی که تلفن را قطع کرد و من ماندم تنها، با شوهرخواهری که کم مانده بود به پیروزی برسد... چون اگر به خواسته اش پا نمی دادم مدارک جرمی که در گذشته انجام داده بودم را رو می کرد و بیچاره می شدم... اشک هایم ریخت که او به تماسش خاتمه داد و به سمتم اومد. درست رو به رویم نشست و گفت : -باشه خانومم؟ قبول می کنی زن من بشی؟ فکر کنم با من بودن خیلی بهتر از زندان رفتنه!! زد... مهر آخر را هم کوبید ... و دست روی نقطه ضعفم گذاشت!! دست روی لب هایم گذاشت که درست همان لحظه در با ضرب باز شد و آزاد در چهارچوب در با مدارکی در دستش نمایان شد! -مرتیکه ی رذل کثیف، این تو و این تمام مدارک جرم خزان!! برو هر غلطی میخوای بکن ولی حتی انگشت کوچیکت هم نمی تونه بهش بخوره!! می دونی چرا؟؟ چون خزان قراره زن من بشه!! کپ کردم!! آزاد دستم را گرفت و مرا دنبال خودش کشید .... https://t.me/joinchat/AAAAAFadQPsjhGo7CnS_0w به اصرار شما برای بار آخر این رمانو تبلیغ میکنیم ❌ پارتگذاری به شدت منظم 😍
Mostrar todo...

#رمانی _که توی _تلگرام #جنجالی به پا کرده ❌ https://t.me/joinchat/U_nIX405nsg6QG2B #لعنتی _عجب _چیزیه😈🔞
Mostrar todo...
دختره تو ماموریت شوهرش بخاطرش تیر خورد 😢 _سرگردشاهینِ..... +خفه شو ... _چیه سرگرد چرا عصبانی میشی؟ از همه طرف محاصره اش کرده بودند ..نمیدانستم چه کاری برای نجات جانش انجام دهم.. به یکی از نوچه هایش اشاره کرد : _همینجا..جلو چشم خودم بکشش.. با شمارش من شروع کن .. به شاهین نگاهی انداختم ..هیچ واکنشی نشان نمیداد .. ۱...۲..۳ قبل از اینکه تیر با او برخورد کند خودم را سپر ش کردم .. با بهت اسمم را صدا زد _ دل آرا این چه کاری بود کردی ؟ نتوانستم لبخند بزنم ..نتوانستم بگویم حالم خوب است ..نبود ...حالم خوب نبود .. توان باز نگه داشتن چشمانم را نداشتم... قبل از فرود آمدنم بر روی زمین در آغوش گرمی فرو رفتم و تنها چیزی که فهمیدم صدای فریادش بود و تمام °•°•°•°•° تا چند دقیقه دیگه لینک باطل میشه ❌ پس سریع عضو شو ♨️💯 https://t.me/joinchat/U_nIX405nsg6QG2B
Mostrar todo...
❤️♡رمان شهر آشوب ♡❤️

#رمان هیجان انگیز شهر آشوب😍😍 # دختری که به خاطر یه فضولی روی زندگیش قمار می کنه 🤘 # نخونی از دست دادی 😆 #زود......# تند.....# سریع.... فقط#..... #بدو 😜😜 # نویسنده :بانو آرامیس ❣️ @mohhaamadzadeh تبادل👆👆 کپی ازاین رمان پیگرد قانونی دارد⚔

-تو منو مجبور کردی ببوسمت! نیشخند زد: -بهت بد گذشته؟! فرنچ کیس دوست نداری یا با خشونتم حال نکردی؟! با نفرت ازش رو گرفتم و سمت در خروجی رفتم ولی با گرفتن مچ دستم مانعم شد و دوباره به دیوار کوبیده شدم. درست مقابلم قرار گرفت و از بالا نگام کرد: -میدونی از من راه فراری نداری؟! من شوهرخواهرت هم که باشم بازم تو جوجه‌ی منی... با مشت تو سینش کوبیدم که خندید. -از من سوءاستفاده نکن برسام. لبش رو دقیقا روی گوشم گذاشت و عضلاتم از این نزدیکی تهوع‌آور شل شد. -واسه دختری با یه گذشته‌ی ناپاک، موارد استفاده زیاده، سوءاستفاده هم سربالاش...https://t.me/joinchat/AAAAAFadQPsjhGo7CnS_0w #عشق_اجباری♨️
Mostrar todo...
آزاد ابتکار #نوازنده‌ی معروفی که آوازه ش گوش دنیا رو کر کرده بعد از سال ها زندگی توی کشورهای خارجی تصمیم میگیره به ایران برگرده و زندگیش رو توی کشور مادریش ادامه بده. اما با ورودش به ایران زندگیش به دختری گره میخوره که براش مثل یک معادله ی چند مجهولیه‌. خزان بهاور٬دختری که تمام زندگیش مثل یک #راز بزرگ مهر و موم شده ست٬تبدیل میشه به مهم ترین دغدغه ی زندگی آزاد. رابطه ی عجیب خزان با #شوهر‌خواهرش برای آزاد یه علامت سوال بزرگه. و درست زمانی میفهمه که خزان درگیر یه #انتقام‌ شده که دیگه خیلی دیره... https://t.me/joinchat/AAAAAFadQPsjhGo7CnS_0w
Mostrar todo...
mp4.mp41.05 KB
_غذا بخور.یه وقت از گرسنگی نمیری خونت بیفته گردنم. با هل دادن سینی غذا به سمتم گفت و بعد مقابلم چهار زانو روی زمین نشست. با نیشخند نگاهی به سینی غذا و بعد نگاهی به چشم هایش انداختم. _بمیرم ناراحت میشی؟ خندید و ابروهایش را برایم بالا انداخت‌. _بمیری؟کجا با این همه عجله یکی یدونه ی بهمن خان؟من برای به دست آوردنت این همه سختی نکشیدم که آخرش بیفتی بمیری عروسک خانم. با #نفرت نگاهش کردم و لب هایم را روی هم فشردم. _آخرش که چی؟منو #دزدیدی آوردی تو این خراب شده که چیکار کنی؟ با بدجنسی نیشخند زد و انگشت اشاره اش را روی #قفسه‌ی‌سینه‌ام کشید. _نمیدونم.خودت بگو دوست داری باهات چیکار کنم؟دلت میخواد یه چندتا عکس خوشگل ازت بندازم و بفرستمشون برای بابا جونت؟مثلا یه چندتا عکس لخت و پتی که کار قلبشو یکسره کنه و بفرستتش اون دنیا؟ بی اختیار به یقه ی لباسم چنگ می اندازم و محکم تر به خودم میچسبانمش.با اینکارم به خنده میفتد و بلند بلند قهقهه میزند. _چی رو میپوشونی؟مگه من قبلا همه چیزو ندیدم؟مگه هزار تا شب رو تو بغلم صبح نکردی؟حالا دیگه این غربتی بازیا چیه درمیاری؟ دلشکسته زمزمه میکنم: _من دوستت داشتم حرومزاده.عاشقت بودم‌.توی این دنیا فقط به تو اعتماد کردم.اما تو چیکار کردی؟اعتمادم رو شکستی.ازم سو استفاده کردی.خواهرم رو بازیچه ی خودت کردی و خوشبختیش رو ازش گرفتی.من رو دزدیدی و از خانوادم دورم کردی.آخه لعنتی چی میخوای از جونم؟ بی آنکه جوابم را بدهد چشم هایش را چرخاند و از روی زانوهایش بلند شد. _وقتی برگشتم این سینی غذا خالی باشه. محکم جواب دادم: _نمیخورم. نگاهش دوباره چرخید سمت من.لبخند معنی داری زد و گفت: _هووووم پس امروز رفتی رو مود #وحشی‌بازی و بد اخلاقی اره؟ و بعد جلوتر آمد و ادامه داد: _باشه.منم از وحشی بازی خوشم میاد.بذار نشونت بدم وحشی بازی واقعی چیه. و پیش از آنکه بتوانم از خودم دفاع کنم دست هایش روی یقه ی لباسم مینشینند و... #داستانی‌که‌نظیرش‌رانخوانده‌اید https://t.me/joinchat/AAAAAFadQPsjhGo7CnS_0w خزان٬دختر بهمن خان بهاور #قاضی سرشناسی که همه روی بزرگ منشیش قسم میخورن٬درگیر بازی #انتقام مردی سراسر #کینه و #نفرت میشه که اومده تا این خانواده رو به خاک سیاه بنشونه... #پیش‌از‌چاپ‌بدون‌سانسور‌بخوانید #انتقامی #عاشقانه
Mostrar todo...
آزاد ابتکار #نوازنده‌ی معروفی که آوازه ش گوش دنیا رو کر کرده بعد از سال ها زندگی توی کشورهای خارجی تصمیم میگیره به ایران برگرده و زندگیش رو توی کشور مادریش ادامه بده. اما با ورودش به ایران زندگیش به دختری گره میخوره که براش مثل یک معادله ی چند مجهولیه‌. خزان بهاور٬دختری که تمام زندگیش مثل یک #راز بزرگ مهر و موم شده ست٬تبدیل میشه به مهم ترین دغدغه ی زندگی آزاد. رابطه ی عجیب خزان با #شوهر‌خواهرش برای آزاد یه علامت سوال بزرگه. و درست زمانی میفهمه که خزان درگیر یه #انتقام‌ شده که دیگه خیلی دیره... https://t.me/joinchat/AAAAAFadQPsjhGo7CnS_0w
Mostrar todo...
mp4.mp41.05 KB
-اولین دختری هستم وقتی #بغلش می‌کنم #آروم میشم!بدون نیاز به هیچ #رابطه و #رفع نیازی! سرم رو در #بغلش گذاشتم و #ریز خندیدم. از #خندیدنم #خنده‌اش گرفت و روی سرم رو بوسید. -دلم #تنگته دختر! -مگه میشه #تو #بغلتم #دل‌تنگمم بشی! چشمانش خمار شد و خس‌دار گفت: -اینم یه‌جور دلتنگیه دیگه!وقتی خوشمزه‌ترین دختر دنیا #بغلت باشه ولی تو حق بوسیدنش رو نداشته باشی...⚠️🔥 #_ممنوعه‌ای_بی‌_سانسور♨️ https://t.me/joinchat/AAAAAFadQPsjhGo7CnS_0w ❌خزان دختری جذاب و لوند با گذشته‌ی سیاه که از تمام مردها فراریه درست در تاریک ترین شب زندگیش با نوازنده‌ی مشهوری آشنا میشه که باعث می‌شه...⚠️🔥
Mostrar todo...

#دکمه های #پیرهنشو یکی یکی باز کرد و عصبی غرید: از کی تاحالا زیر خواب #داداشم شدی #هرزه؟ امشب حالیت میکنم با کی در افتادی. تا به خودم بیام روی #تخت پرتم کرد و ...🚫🔞 میخوای ادامشو بخونی؟ بزن رو لینک زیر‼️ https://t.me/joinchat/AAAAAFkJxaXNtlFoVGZD4g
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.