cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

L̷O̷V̷E̷ T̷O̷R̷I̷

•●【﷽】●• "ʍaŋbae tεメt kσσイaɦ maƒɦσσʍɨ" -میگن بالاتر از سیاهی رنگی نیس!🖤 ولی هَس, زندگیمون^^♡ ∂ερ💊 -тєχт 🥀✨ -gɨƒ 🖤 -ρι¢ 🎴💸 -νι¢♡👐🏽 -мυѕι¢ 🎧🔈 -мɨx cℓɨρ🎞 لفت ندهmuteکن⛔ ID ADMINS: @sajii_w

Mostrar más
Irán250 062El idioma no está especificadoErótico113 644
Publicaciones publicitarias
288
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

تجمع دانش اموزان پایه 9.12 استان اردبیل مقابل ساختمان اموزش و پرورش برای جلوگیری از لغو امتحانات حضوری. خواهش میکنمممم لطفاااااا برای نجات جون ما دانش آموزان این کلیپ رو داخل چنل قرار بدهید واقعا نمیدونم دولت با جون ما چی میخواد. خواهششش میکنمممم داخل چنل بگذارید و به ما کمک کنین🙏🙏 #نه_به_امتحانات_حضوری 🔗 @MoallemanNews
Mostrar todo...
𝕋𝕙𝕖𝕪 𝕤𝕥𝕒𝕣𝕥 𝕞𝕚𝕤𝕤𝕚𝕟𝕘 𝕪𝕠𝕦 𝕨𝕙𝕖𝕟 𝕥𝕙𝕖𝕪 𝕗𝕒𝕚𝕝 𝕥𝕠 𝕣𝕖𝕡𝕝𝕒𝕔𝕖 𝕪𝕠𝕦.𖡟𖣘 دلشون وقتي برات تنگ میشه که نمیتونن برات جایگزین بیارن.◦❅
Mostrar todo...
Do you miss me the way I miss you? همونجوری که دلم واست تنگ میشه دله توام واسم تنگ میشه ؟
Mostrar todo...
ولی هیشکی نمیتونه جاشو واست پر کنه آقای قاضی ! •
Mostrar todo...
I keep my personal life quiet ,so don't think you know me .you only know what I allow you to من زندگی شخصی ام رو آروم و بی صدا نگه می دارم، پس فکر نکن که من رو میشناسی ،تو فقط چیز هایی میدونی که من اجازه دونستنش رو میدم .
Mostrar todo...
بغلت که می کنم دنیا را بی خیال می شوم..😇
Mostrar todo...
به جشنی که تو مدرسه دخترم برای دادن کارنامه ها قرار بود برگزار بشه دعوت شدم... وارد جشن شدم... هی پلک میزدم که اشتباه میبینم اما خودش بود... چه دختر نازی داشت مثل خودش خوشگل بود چشم های عسلی،موهای خرمایی،.... اما خودش خیلی پیر شده بود... خیلی شکسته شده بود.. من رو دید ....اونم شوکه شد... خیلی اتفاقی مجبور شدیم کنار هم بشینیم.... دخترامون رو صدا زدن‌ تا به سن برن و براشون جشن بگیرن... ازش پرسیدم:بدون من خوشبخت شدی؟؟ گفت:معلومه که خوشبختم،یه زندگی خوب و آروم... گفتم:هنوزم لجباز و مغروری؟؟ ولی این دست ها این صورت پیر..... فکر نکنم اونقدر هم زندگیت آروم باشه... گفت :خیالت راحت،زندگیم عالیه اینا بخاطر بالا رفتن سنمه... دخترش رو صدا زدن... میکروفون رو بهش دادن.... مجری به شوخی ازش سوال کرد.... مامانت رو بیشتر دوست داری یا باباتو؟؟؟ بچه بود،فهمش نمیکشید برگشت گفت: بابام رو اصلا دوست ندارم... گفتن ای وای چرا آخه گفت آخه همش با مامانم دعوا میکنه و مامانم صبح تا شب گریه میکنه... سرم رو انداختم پایین و اشک تو چشمام جمع شد یه نگاه بهم کرد یه نگاه مغرورِ شکست خورده جفتمون اشک تو چشامون جمع شد... سریع میکروفون رو از دستش گرفتن و دادن به دختر من... پرسیدن فلانی :مامانت رو بیشتر دوست داری یا باباتو... گفت مامانم رو... مجری یه نگاه به من کرد و خندید... ازش پرسیدن چرا... گفت آخه بابام همش میره تو بالکن هی سیگار میکشه.... میخوام بغلش کنم بوی سیگار میده.... دوباره یه نگاه بهم کردیم سرمون رو انداختیم پایین و بغضمون رو قورت میدادیم جشن تموم شد... با عصبانیت دست دخترش گرفت و برد از مدرسه بیرون... بیرون از مدرسه یه سیلی محکم زد تو گوش دخترش و گفت؛ آخه واسه چی اون حرفا رو جلو ملت زدی... رفتم کنارش.. گفتم این سیلی رو الان نباید میزدی... این سیلی رو باید اون موقعی که بهت گفتم نرو گفتم من بدون تو نمیتونم... گفتم هیچکی جز من نمیتونه اینجوری عاشقت باشه... این سیلی رو باید اون موقع میزدی تو گوش خودت تا به خودت میومدی.... اگه یه سیلی اون موقع میزدی تو گوش خودت... اگه یکم صبر میکردی... الان نه من این حال و روز رو داشتم نه تو زندگیت انقدر داغون میشد... نه... نه این بچه سیلی میخورد....
Mostrar todo...
Anywhere I go... with anyone I go... l'm all yours in my mind... هر جایی که برم... با هر کی برم... تویه فکرم ماله توام.‌‌..
Mostrar todo...
آخ کع جونم گفتنات چقد ب دل میشینه 🤩
Mostrar todo...
فرقی نداره باهات حرف میزنم یا نه من کلا دلتنگتم !
Mostrar todo...