cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

مونتیگو ⚽️

°•○●°•○● ﷽ ●○•°●○•° سباسالار #اکالیپتوس #جگوار #مونتیگو #گرگاس #آرتِمیس #پارادایس ✨پایان‌خوش✨ کپی پیگرد قانونی دارد

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
71 448
Suscriptores
-18724 horas
-1 0997 días
-4 30130 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

sticker.webp0.12 KB
Photo unavailable
میخوای اینستا پست بذاری ولی متن نداری ؟ چی؟حتی عکسشم نداری !؟ اینجا اینقد کپشن و عکس خاص هست که اصن گیج میشی... @caption_khas 🌱 @caption_khas 🌱
Mostrar todo...
#مهیاس_1 - فردا بعد اذان صبح بابامو اعدام می کنن اون وقت تو الان از من سکس میخوای؟ پولو بده برم، قول میدم رضایت که دادن با پای خودم بیام تو تختت. نیشخندی زد. - منو هالو فرض کردی تو؟ ببینم نکنه فکر کردی لاپات از طلاست که یه میلیارد و ششصد میلیون بیارزه؟ با عجز نالیدم: - وقت زیادی ندارم ارباب. تو رو خدا... دستش رو به نشونه ی سکوت بالا برد و گفت: - من خدا مدا حالیم نیست. خیریه هم باز نکردم همینطوری زرتی پولو بدم دستت، تا از جنس مطمئن نشم پولی بالاش نمیدم... با چشم و ابرو به لباس های تنم اشاره کرد و ادامه داد: - لخت شو، اول باید ببینم بدنت چیزی برای راضی کردنم داره یا نه؟! با چشم های ریز شده نگاهم کرد. - شنیدم عقد پسر عموت بودی و پس فرستادنت ور دل ننه و آقات، باید مطمئن بشم عیب و ایرادی حداقل بدنت نداره! لبم رو به دندون گرفتم و نالیدم: - آخه ارباب... عصبی غرید: - یا لخت شو یا گم میشی میری بیرون. الان که کارت گیر منه هی ناز و غمزه میای از کجا معلوم پولو گرفتی فرار نکنی؟ خوب گوش کن دختر جون من تا مطمئن نشم هیکلت همونیه که میخوام و دو برابر پولی که بهت میدم سفته امضا نکنی یه ریالم نمیدم بهت. حالا دیگه خوددانی! چاره ی دیگه ای نداشتم. اول از همه شالم رو از سر برداشتم و در حالی که سعی می کردم به چشم هاش نگاه نکنم، پرسیدم: - لخت بشم کافیه دیگه؟ میدی پولو؟! سری تکون داد. - آره. آب دهنم رو قورت دادم و چشم بستم تا حداقل جایی رو نبینم و با نهایت سرعتی که داشتم قبل از پشیمونی مانتو و شلوارم رو در آوردم. صدای قدم هاش رو شنیدم، پشت سرم ایستاد و چنگی به بالا تنه ام زد. - احمق متوجه نشدی گفتم لخت شو؟ از کی تا حالا به لباس زیر داشتن، میگن لخت شدن؟! هلم داد سمت میزش و مجبورم کرد خم بشم. - دستاتو بذار روی میز، پاهاتم کامل باز کن. نگران لب زدم: - چی کار می کنی؟ گفتی فقط لخت بشم که. پوزخندی زد. - تو واقعا احمقی یا خودتو زدی به خریت؟ باز کن پاتو ببینم. حس بدی داشتم. اونقدری که می خواستم بیخیال همه چی بشم و برم اما باید خفت رو به خاطر نجات بابا تحمل می کردم. خودش لباس زیرم رو پایین کشید، پاهام رو از هم باز کرد. چشم هام رو بسته بودم و منتظر بودم تمومش که یهو بین پام تیر کشید و از درد جیغ بلندی زدم. انگار که یه سوزن تیز به گوشت بین پام زده باشن درد از همون نقطه سمت تمام بدنم پخش شد. دستام از درد مشت شد و نالیدم: - ولی قرارمون این نبود... توجه به حرفم نکرد. تا خون بین پام رو دید و شکه لب زد: - تو... تو باکره بودی؟ چطور ممکنه ؟! مگه شوهر نداشتی؟! ادامه رمان👇👇 https://t.me/+gIiSmh7McYthM2U0 https://t.me/+gIiSmh7McYthM2U0 مهیاس دختر روستایی که به خاطر جور کردن دیه قتلی که پدرش انجام داده، مجبور میشه خودش رو به ارباب اردلان بفروشه! مردی که حتی پشه ماده از دست هوسرانی هاش در امان نیست و فقط یه خط قرمز داره سکس با دختره باکره!
Mostrar todo...
#پارت_169 _ میمی هامو میخوری؟ اخم توی هم کشید و جدی پرسید: _ که چی بشه؟ هلو های سفید و اناریم رو جلوی دهنش بردم. _ آخه مامان‌جون میگه نوکش باید بزنه بیرون تا بتونم بچه شیر بدم ...خودش گفت بدم شب ها برام بمکی ... با نگاه مشکوکی به چشم های تیله ایم خیره شد. _ مامانم بهت گفته یا خودت حشر*ی شدی میخوای برات بخورم؟ تند سرم رو به طرفیت تکون دادم که سینه هام لرزید. _ نه ...کی گفته؟ حالا شاید خوشم بیاد از این کار اما به خاطر بچه‌ست ... شیطنت وار سینه چپم رو توی مشتش گرفت. _ از کدوم کار خوشت میاد؟ خجول کنار گوشش پچ زدم: _ همین زبونت رو دورش میچرخونی بعد محکم میخوری ...باعث میشه اونجام خیس بشه. زبونش رو بیرون اورد و دور نوک سینه‌م چرخوند. _ اینجوری؟ احساس خیسی توی شورتم کردم و دستم رو بین پام گرفتم تا به شورت توریم پس نده. _ آخ اره ...دیدی الانم خیس شدم ... طی یه حرکت منو زیر خودش کشوند و روم خیمه زد. _ بچه پرو ...تو هنوز یک ماه نیست عروس من شدی؛ از شب زفاف تا حالا هر شب کرم می‌ریزی بکنمت ...فردا صبح ناز و نوز میای بدنم درد میکنه! ترسیده پاهام رو دور کمرش حلقه کردم. _ خب ...خب تقصیر من چیه؟ باید یکم آروم تر خودتو بهم بکوبی ...میدونی چقدر نازم ورم میکنه؟ دستی به لای پام بردم که پس زد و خودش نازم رو مالید. _ همینجوری خیس میشی که آدم دلش نمیاد حشر*ی ولت کنه دیگه! مظلوم لبم رو جلو دادم. _ میمی هام رو که نخوری ...لااقل اونجامو بخور ...نمیبینی آب افتاده ... https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk گندم دختری ۱۷ ساله که عروس یه تاجر جذاب و ثروتمند میشه! پسری که خوشش از جنس زن نمیاد، اما شیرین زبونی های گندم کاری می‌کنه که پسره جذبش بشه و...🙊🔞💦 https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk #ممنوعه_بزرگسال🔥🤤 شب زفاف دختره رو راهی بیمارستان می‌کنه🫢🥲
Mostrar todo...
عـ‌ـ‌روسـ‌ـ‌ کـ‌وچـ‌ولـ‌و🔥

﷽ ممنوعه/ رده سنی بزرگسالان🔞 شروع رمان👇🏼 t.me/c/2081616126/3

_داداشم مامانتو حامله کرده منم تورو حامله کنم خوبه مهرا نه!؟ بهم چسبید و متورم بون پایین تنه‌اش رو قشنگ حس کردم. دستی گذاشتم روی سینه‌اش و هلش دادم اما یه ذره‌ام تکون نخورد. _برو عقب شاهرخ ممکنه یکی بیاد. خندید. _بیاد مثلا چی میشه!؟ بالاتر از سیاهی که رنگی نیست که تو دیدی!! مادر چهل ساله‌ات که یه دختر هیجده ساله داره از یه پسر سی‌ساله حامله شده‌ ابرویی دیگه برات نمونده از چی میترسی هوم!؟ بازم خطای مادرم رو زد تو سرم. اون رفته حامله شده چه ربطی به من داره. با حرص گفتم : مادر من ح*شری بوده رفته با داداش تو قرار نیست منم عین مامانم باشم برو عقب. خم شد لیسی به لبم زد که خشک شده بهش نگاه کردم. کمی عقب رفت _مهرا ذات اصلیت رو از دوست پسر سابقت مخفی نکن فقط من میدونم تو چقدر ح*شری هستی. دستی داخل شلوارم کرد و با انگشت شروع به مالیدنم کرد. _شورتم نپوشیدی که جوون چه نرمه. لعنتی خوب بلد بود منو تحریک کنه. _ولم کن شاهرخ... صدام داشت می‌لرزید. با کاری که کرد چشمام بسته شد و اهی کشیدم. _آه شاهرخ.. شاهرخ انگشتش رو فرو کرد داخل واژنم دردم گرفت بهم نزدیک شد دم گوشم گفت :دیدی چه راحت وا دادی قشنگ نقطه ضعفتو می‌دونم. _باشه باشه الان تو مراسم خواستگاری هستیم دیر بریم شک میکنن ولم کن بعد حرف میزنیم. _خیس کردی یه حال کوچولو بهت بدم بعد ولت میکنم که بری شلوارم رو کامل کشید پایین دستی گذاشت زیر بغلم و منو کشید بالا پاهام رو روی شونه‌‌اش قرار داد  _ممکنه یکی بیاد. _کسی جرات نمیکنه بیاد تو نترس حال کن فقط... حواست باشه صدات بیرون نره. با لیسی که به پایین تنه‌ام زد چشام بسته شد و اه عمیقی کشیدم https://t.me/+I8m69Vf8c3tiOGI0 https://t.me/+I8m69Vf8c3tiOGI0 https://t.me/+I8m69Vf8c3tiOGI0 https://t.me/+I8m69Vf8c3tiOGI0 داشتم چایی درست میکردم که یکی از پشت بهم چسبید طبق معمول کسی نبود جز شاهرخ. بازم پایین تنه‌اش رو بهم مالید _این آقاهه دلش برای سوراخای تتگت تنگ شده کی قراره بهش برسی!؟ برگشتم اخمی کردم. _شاهرخ مادر من نزدیک زایمانشه الان وقتش نیست. _این جلوی تو خودش رو لوس میکنه وگرنه همیشه صدای اه و ناله‌اش داره از اتاق داداشم میاد. اونا هر شب در حال کردنن منو تو... خم شد و لبام رو مک محکمی زد ‌ _میخوامت مهرا... _الان وقتش نیست. _اتفاقا الان وقتشه دارم سیخ میکنم. نگاهی به در اشپزخونه کرد _اخه اینجا!؟ _منو تو که عادت داریم هرجایی سکس کنیم پس بهونه نیار آب دهنش رو قورت داد. _ولی مامانم ‌.. _اون سرگرم دوستشه بکش پایین کمی سوراخات رو فتح کنم. _فقط یه راند ها مهمون داریم زشته چشماش برقی زد _باشه. برگشتم شلوارم رو کشیدم پایین باسنم رو بالا داد و.... 🔞مادر و دختر با دوتا برادر رابطه دارند 🔞 برای خوندن این رمان هات روی لینگ بزن👇👇 https://t.me/+I8m69Vf8c3tiOGI0 https://t.me/+I8m69Vf8c3tiOGI0
Mostrar todo...
「 لبه‌ی‌تــ🩸ــیغ 」

برام مهم نیست قاتلی، من باید اونی باشم که هر شب میکنیش...!!!!🔥🩸🎭 بقیه چنلامون👇🏻 @Haniyeh_Sn_novels

00:06
Video unavailable
شیخ تن ظریفش رو به خودش فشار داد #سالار🔞 کلفتش رو لای تپلم کشید: -چقدر داغ و خیسی جوجه رنگی به سینه های درشتم چنگ زد: _رابطه از پشت داشتی تا حالا؟ اورال سکس چی؟ با شرم دخترونه گفتم: _نه... شیخ...من...من باکرم! دستش و با خشونت تو شورتم فرو کرد و شرمگاهم رو چنگ زد: _هر چقدر پول بخوای واسه خانوادت میدم سر تا پات و طلا میگیرم ولی خودم پرده تو میزنم چونه م از بغض لرزید : _من هرزه نیستم آقا....بخدا من... پوست حساس گردنم رو مکید و خمار پچ زد: _هرزه نیستی ولی...بدجور طعمت رفته زیر دندونم کوچولوی خوشمزه https://t.me/+T1KpfPjDaBlhNzY0 https://t.me/+T1KpfPjDaBlhNzY0 https://t.me/+T1KpfPjDaBlhNzY0
Mostrar todo...
animation.gif.mp40.80 KB
02:38
Video unavailable
📽 تریلر فیلم «دخترشیطون 2023» روسیه +18 با ژانر #BDSM و عاشقانه و طنز🔞💦🍑 برای دانلود روی متن کلیک کنید👇🏻 📤 کیفیت 1080p ، 720p ، 540p ، 360p📤 ✨زیرنویس فارسی چسبیده✨ ‎‌‌‎
Mostrar todo...
Непослушная_Трейлер_2023_video_converter_com.mp47.15 MB
😇
Mostrar todo...
02:38
Video unavailable
📽 تریلر فیلم «دخترشیطون 2023» روسیه +18 با ژانر #BDSM و عاشقانه و طنز🔞💦🍑 برای دانلود روی متن کلیک کنید👇🏻 📤 کیفیت 1080p ، 720p ، 540p ، 360p📤 ✨زیرنویس فارسی چسبیده✨ ‎‌‌‎
Mostrar todo...
Непослушная_Трейлер_2023_video_converter_com.mp47.15 MB
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.