🫦سکـsexyــسی بلــونـد🫦

#گی غیاث اسپنکی به باسن اراد زد و سریع شرتشو پایین کشید و یه پاشو بلند کرد و #دیکشو وارد اراد کرد که اراد جیغی کشید و دستاشو محکمتر دور گردن غیاث حلقه کرد. _اییی....غیاث....اییییی... #یواش تر. غیاث لب اراد رو بوسید و خشن تر توی بدنش تلمبه زد. _اهیی....اییی.....غیاث....هم...اههههه....همون جا.💦 غیاث از خشم و حرص پرویی ارادش با خشن تلمبه زد که چشمای اراد از شهوت و درد بسته شد و ناله هاش کل خونه رو برداشته بود.🔥 https://t.me/+j4v19xvBtVQwNmI0 https://t.me/+j4v19xvBtVQwNmI0

کل کلفتشو داخل رحم دختر جا داد که جیغ بنفشی از درد کشید و ناله کرد: _آااخ...نه درش بیار... مرد بی اعتنا به او آه مردونه ای از تنگی دختر کشید و شروع به تکون دادن خودش داخل دخترک کرد و با لذت گفت: _راند اول که تموم بشه لذت میبری...قراره تا صبح توش وول بخوره... مرد تمام خودش را #وارد #رحم دختر کرد که دختر به تن درشت مرد که رویش افتاده بود چنگ‌ زد و #ناله های دردآلودش را آزاد کرد و...😱🔞🔞🔞 https://t.me/+mf5e06qIjX5mYzVk https://t.me/+mf5e06qIjX5mYzVk

🩷 @Sexyblonde_hm 🩵

شاهزاده‌ی عرب حشری دستامو به تخت بست و به جون لباسام افتاد _اوففف حبیبتی چه کـ*ص صورتی ای داری💦 با دستاش چوچولمو مالید و سینه هامو گاز گرفت _خوشت میاد زیر یه کیـ*ر کلفت عرب جر بخوری ها؟ _آههه آییی شاهزاده ارحامم آروم ترر آیی کیـ*ر کلفتشو دم سوراخ تنگم گذاشت _اسعد بیا تو امشب این غزال وحشی زیر دستای ما جر میخورهه با وارد شدن شاهزاده اسعد برادر ارحام چشمام گرد که با حرکت ارحام جیغی کشیدم و.... https://t.me/+92LKGjmFEbQ3Mjg0 https://t.me/+92LKGjmFEbQ3Mjg0 دوتا عرب کیـ*ر کلفت حساب دختر ایرونی رو میرسن❌😱🔞

#پارت_۲۵ #پارت_وانشات_رمان نبود بلف 🔞👇 -- با دو دستات این ک*ون سک*سیتو باز کن نهال.‌میخوام دل دل زدن سوراخای ک*ص و ک*ونتو ببینم. - توروخدا اینجا نه! تو جنگل بین این همه آدم نه! با دادی کشید دو طرف کپلام گذاشتم لرزون لاشو باز کردم: - خوده بیشرفت کرم داری تا دهنتو سرویس کنم‌! با کندن یه تیکه چوب از درخت پشت سرش سمتم اومد‌‌‌ و با همون چوب تو دستش یه دفعه کاری کرد ک...👅🔥🫦 https://t.me/+liD1ocZqmqtjNTRk https://t.me/+liD1ocZqmqtjNTRk دختره رو وسط جنگل بین یه عالمه آدم با یه تیکه چوب بگااا میده🚫😱🙈

- واژن تنگ دوس نداری شما؟ چشای قرمزش و بست. - چرا همچین می‌کنی باهام! دخترجون برو اتاق خو... وقتی نشستم روی پاش، حرفش مصفه موند. - نمی‌خوای با زنت بخوابی اقا؟ حس کردم که مردونگیش زیرم باد کرد و لب گزیدم. - دخترجون هنوز مونده تا حجله... ولی از عقب میشه. متعجب بودم که برم گردوند و شلوارم و در آورد. - این تنگی و دوس دارم. خواستم فرار کنم که خودش و واردم کرد و...🥲🔞❌ https://t.me/+-9cPbsf_cbFhNDRk https://t.me/+-9cPbsf_cbFhNDRk دختر کوچولویی که عقد بزرگ یه طایفه بی‌رحم شده و میخواد با نامزدش شوخی کنه ولی...🥹🔥❌

-آییی بخور ، بمال ک.صمو تند تررر عمووو دستمو توی موهاش فرو کردم و خودمو بیشتر به دهنش چسبوندم. لیسی به چ.وچولم زد و دم گوشم نجوا کرد: -داری حال میکنی زیر زبونم توله سگ؟!؟ مظلومانه لب زدم: -اوهووم ، خیلی خوب میخورییی.. سرشو عقب کشید و تو یه حرکت عقب کشید. -ولی بسه ، دیگه نمیخورمش! دستش رو چسبیدم و با التماس نالیدم.. https://t.me/+nVw6QvjE2BI3OWJk https://t.me/+nVw6QvjE2BI3OWJk واسه عموش خیس میکنه و ازش میخواد براش بخوره🥺🙈💦

فشاری به مردونگی کلفتش دادم و لوند گفتم: - اووووم غیاث میخوام امشب خودم روش سواری کنم... دستمو پس زد و بی تفاوت غرید: - هرشب همینو میگی بچه، اما همینکه #کلاهکش به دم ک🍓صت میخوره، عینهو یه جسد توی تخت وا میری و من خودم باید بگ.امت... همین لحظه با شنیدن صدای حاج بابا ترسیده خواستم از جام بلند شم، که غیاث با بدجنسی منو کشید روی مردونگیش و گفت: - ک میخواستی روی ک.یر #پسرخواهرت سواری بری توله؟! سواری کن..‌. سواری کن تا حاج محسن بیاد ببینه دختر ۱۷ ساله‌اش چطور روی #ک.یر من کابویی میره... همین لحظه در باز شد بابا با دیدن من که روی ک.یر غیاث نشسته بودم...😱🔞 https://t.me/+WjjZjT2yWVE5MWQ0 https://t.me/+WjjZjT2yWVE5MWQ0 #خاله‌ی‌ناتنیش داره روی ک.یرش سواری میره که باباش سر میرسه...🔥❌♨️

-من ک..صشو میخورم تو نوک سینه‌هاشو بکن تو دهنت بابا... با شهو..ت و لذت رو تخت مبخوابمو پاهامو برای بابام باز میکنم -بابای سک..سیه من... زبونتو تا ته بکن توم... آههه داداشم تنشو روی تنم میندازه و لباشو محکم روی لبام میکوبه -ناله هاتو تو دهنش خالی کن... قراره بابات ار..ضات کنه کوچولو انگشتشو روی شیاره های ک..صم میکشه و زبون خیس و داغشو روی چو.‌چو.لم میماله -باباا... لعنتی من کی..رتو میخوام... آییی... با زبونش تند تند تل..مبه میزنه انگشت فا.کشو توی سوراخ کو..نم میفرسته. با گزیده شدن نوک سینم جیغی میکشم که در باز میشه و مامانم...😱💦 https://t.me/+LoIrKvebf_VhZTlk https://t.me/+LoIrKvebf_VhZTlk با بابا و داداشش #تری.سام میزنه که یهو مامانش میاد و...🔞🤤 #بزرگسالان #تری.سام #س.ک‌س