نُهــىٰ

«إن أصابكِ الحزن ‏تذكريني، إني هنا ‏معكِ دائمًا ‏لنتقاسم الأسی.» اگر دچار غم شدی مرا به یاد آور، من این‌جا همیشه با تو هستم تا غم‌ها را تقسیم کنیم. - لاادری؛ فارسیِ فاطمه بهارمست. @monadchannel

«کاش کودکان نمی‌مردند ای کاش موقتاً به آسمان‌ها برده می‌شدند تا جنگ تمام شود، سپس با خیال راحت به خانه‌شان برمی‌گشتند، و وقتی والدین با حیرت از آنها بپرسند کجا بودید؟ با خوشحالی بگویند: «داشتیم با ستاره‌ها بازی می‌کردیم!» • غسان كنفاني / برگردانِ محمد حمادی @letterssto

     ‏ما قيلَ بِالأعيُن لا يُنسىٰ! آنچه با چشم ها گفته شد، فراموش نمی شود...

‘العقرب تولد وسمها فيها.. أما أنت أيها الإنسان فتولد نقياً صافياً، ثم تصنع أنت بيدك سمومك، ثم تعيش حياتك تبحث عن الترياق. ٫عقرب با زهر درونش به دنیا می‌آید. اما تو ای انسان، صاف و ساده متولد می‌شوی، سپس به دست خودت زهر‌هایت را می‌سازی و باقی عمر را به دنبال پادزهر می‌گردی. -توفیق الحکیم

‘من كان يقاتل في سبيل الوطن فلن يعطيه الوطن أكثر من متر من التراب. ومن كان يقاتل ف سبيل الله فله ما لا عين رأت ولا أذن سمعت ولا خطر ع بالي بشر فشتان بين الثرى والثُريَّا ٫کسی که در راه وطن و سرزمین می‌جنگند، سرزمین بیشتر از متری خاک به او نمی‌دهد. و کسی که در راه خدا می‌جنگد، برای اوست چیزی که نه چشمی آن را دیده و نه گوشی شنیده و نه بر ذهن بشری گذشته. فرق‌هاست بین خاک و چلچراغ آسمان.

«هيَ كالشمس، لا يُمكنك إخفاؤها ‏سَتظل تشعر بها حتى بعينين مُغمضتين.» او همچون آفتاب است، نمی‌توانی پنهانش کنی آن را همیشه احساس خواهی کرد حتی با چشمانی بسته.

«لا لُغة لي عينايّ فقط هي التي تحكي.» «زبانى براى من نيست، فقط چشمانم است كه سخن مى‌گویند.»

باقـون مـا بقي الـزيتونُ تا زیتون پابرجاست ما ماندگاریم 🫒 https://t.me/hoor_art

«كانت السماءُ أبعدَ في نظري والخوفُ أقربَ في قلبي والطريق إلى النور طويل.» در فکرم آسمان دورتر و در قلبم ترس نزدیک‌تر و راه به نور طولانی‌تر بود.

«سيدبرها الله لاتقلق.» نگران مباش، خدا آن را تدبير مى‌کند.