پیش از آن که شاعر باشم، سکوت بودم
هر کس باید روزانه: یک آواز بشنود یک شعر خوب بخواند به یک اثر هنری خوب نگاه کند و در صورت امکان، چند کلمه حرف منطقی بزند! #گوته
Mostrar más167
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
«سنگِ فرشته»
به آرامی بر لبهی پل ایستاد.
چشمانش را بست
و
خود را به دهانِ کفآلودِ رودخانه سپرد...
کسی چه میدانست!
شاید
در دنیای رودخانهها
به سنگی که در مراسمِ سنگسارِ زنی
بیاختیار اشک میریزد
و
خود را میزند! «فاحشه» نمیگویند!
امّا
هر چه بود،
دیگر آن صداها را نمیشنید.
-پِچ پِچِ کثیفِ سنگهایی که از دیروزها در ذهنش به جا مانده بود-
که
این سنگ فاحشه است.
که
این سنگ فاحشه است.
که
این سنگ...
دیگر نمیشنید.
#جواد_فانی_خیاوی
@JavadFaniKhiavi
عقیقی چون لبت اندر یَمَن نیست
چو روی دلفریبت یاسَمَن نیست
رفیقان را کنی نفرین و از غم
بمیرم من، چرا رویت به من نیست؟
#آخوند_کبگانی
#پیش_از_آن_که_شاعر_باشم_سکوت_بودم
@IWasSilenceBeforeIWasAPoet
Heydoo Hedayati - Leyla (Live).mp34.97 KB
همیشه فکر میکنم، اگر مردی از در آن خانه بیرون میآمد و این صحنه را میدید، چه واکنشی داشت؟ من در پشت دیوار کوچه زمینگیر شده و فقط یک شاهد بودم. هیچ سلاح دفاعیای جز دوربینم همراهم نبود. قطعاً آن مرد با سربازانی که برای حفظ خانه و کاشانهاش اینگونه جان خود را در خطر انداختهاند، جور دیگری برخورد میکرد ولی من ترسیده بودم و فقط شاهد بودم.
خیلی وقتها در تنهاییهایم در سیاهی شب، در پشت چراغ قرمز خیابان به روبهرویم خیره، در خود فرو میروم که در آن لحظه چه باید میکردم؟ پیش میرفتم و یا با دوربینم پس میماندم؟ امروز از همه آنهایی که عکسهایم را میبینند، میپرسم اگر شما به جای من در آن معرکه بودید چه میکردید؟
با این که جواب همه را حدس میزنم، ولی مدام با خود واگویه میکنم: «که ای کاش این عکس را نگرفته بودم و پیش میرفتم!»
شما بگویید...
عکس و نوشتار: #بهرام_محمدیفرد
سوسنگرد، ۱۳۵۹
#پیش_از_آن_که_شاعر_باشم_سکوت_بودم
@IWasSilenceBeforeIWasAPoet
Mostrar todo...
Faramarz Aslani - Ahooye Vahshi.mp35.44 MB
صبحانه را مهیّا کن
با چند لقمه از لبخند
لبخند، لقمهای نان است
چایی بریز، تلخی کن
بی چایِ تلخ، صبحانه
از پایبست ویران است
رگهام بی تو چون هستند
خونمُردهاند، بُنبستند
چشمم قدمگاه کفشت!
با کفشهایی از چشمت
تا راه میروی در من
رگ تا رگم خیابان است
گاهی کمی حسین، اما
بسیار «منزوی» هستم
دیوانهبازیام کم نیست
آقای منزوی! من هم
«در خود خروشها دارم»
تنهائیام فراوان است
روزی خیال میکردم
فوجی نهنگ خواهم شد
یک عمر خودکُشی کردم
پس در نتیجه میدانم
دندان عاریت هر شب
جایش درون لیوان است
با هیچ زن نجوشیدم
حتی برای یک ساعت
یک لحظه هم نکوشیدم
ای رختخوابِ خِنزِرپوش!
آن زن که عاشقش هستم
نقاشی قلمدان است
در دیس، دشنهای دارد
چشمان تشنهای دارد
خونریز نیست، خونخوار است
از حبس خانگی مُردم
در هر اتاق این زندان
بیش از هزار زندان است
شهری که در نفسهایش
هر چار فصل پائیز است
حتماً هنوز تبریز است؟
هر کس که لهجهاش ابریست
یا شعر گفتنش ابریست
حتماً رسول یونان است؟
روزی خیال میکردم
حالا خیال میبافم...
در خود خروسها دارم
از او لجم که میگیرد
یک جای مرغ پیدا و
یک پای مرغ پنهان است
با این که خوب میخندد
هر مجلس مهمام را
فوراً به توپ میبندد!
این قُلچُماقِ خوشخنده
یا دخترِ رضاخان است
یا دخترِ رضاخان است
صبحانه زهرمارم شد...
#حسین_صفا
#پیش_از_آن_که_شاعر_باشم_سکوت_بودم
@IWasSilenceBeforeIWasAPoet
آسانترین راه برای از بین بردن افتخارات خودستایی است.
#فردریش_نیچه
#پیش_از_آن_که_شاعر_باشم_سکوت_بودم
@IWasSilenceBeforeIWasAPoet
هوای روی تو دارم، نمیگذارندم...
@IWasSilenceBeforeIWasAPoet
Homayoun Shajarian - Havaye Zemzemehayat.mp34.51 MB
من نمیدانم
چرا هر کسی را صدا کردم
هر کس را دوست داشتم؛
ناگهان
در خمِ کوچه گم شد!
#احمدرضا_احمدی
زادروزِ #شاعر_شمعدانیها
#پیش_از_آن_که_شاعر_باشم_سکوت_بودم
@IWasSilenceBeforeIWasAPoet
Mostrar todo...
Alim Qasımov & Fərqanə Qasımova - Getme Getme.mp39.14 MB
محبوب من!
اگر در زندگیِ من نبودی
بانویی چون تو را «خلق» میکردم
که قامتش چون شمشیر، زیبا و کشیده
و چشمانش چون آسمانِ تابستان، زلال باشد
صورتش را روی برگ درختان نقش میزدم
و صدایش را بر برگ درختان
حک میکردم
موهایش را کشتزاری از ریحان،
کمرگاهش را از شعر،
و لب و دهانش را جامی عطرآگین
میساختم
و دستانش را،
چونان کبوتری که آب را نوازش میکند
و ترسی از غرق شدن ندارد.
تمام طول شب را بیدار میماندم
تا لرزش گردنبند و موسیقی گوشوارهاش را ترسیم کنم
اگر در لوح سرنوشتم نبودی
تو را به گونهای [چنین] میآفریدم:
تکّهای از ماه را قرض میگرفتم،
مشتی صدفِ دریا و روشنای سحر
دریا، مسافران و سفر را وام میگرفتم
ابر را برای چشمانت میکشیدم
و با باران میرقصیدم
اگر در واقعیت نبودی،
ماهها و ماهها به پیشانی بلند
لبهای کشیدهات و انگشتانت میپرداختم
محبوب من!
بانویی چون تو را میکشیدم بلور دست!
و در میان مژگانش دو ستاره درخشان مینشاندم
اما محبوب من!
چه کسی بسان توست؟
کجا خواهد بود؟ کجا…؟ کجا…؟
#نزار_قبانی
#پیش_از_آن_که_شاعر_باشم_سکوت_بودم
@IWasSilenceBeforeIWasAPoet
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.