cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

🌹عشق ونفرت🌹

رمان های نویسنده،معجزه چشمانت،عشق ونفرت🌹 نویسنده،z.k

Mostrar más
Irán100 816El idioma no está especificadoLa categoría no está especificada
Publicaciones publicitarias
1 522
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

پارت اول رمان جدیدمون تقاص سادگی عشقام
Mostrar todo...
Part1 به نام خداوند مهربان با صدای مامانم از خواب بیدار شدم _دلی دخترم پاشو دیگه چه قدر می خوابی دخترم بعد از ظهر شد _ایوای مامان جونم چه قدر غر می زنی خسته شدم چشم الان بلند میشم زود بلند شدم رفتم دستشویی بعد از انجام کارهای لازمه اومدم بیرون جلوی آیینه به خودم نگاه کردم چشم ابرو مشکی نه زیاد خوشگل نه زیاد زشت در کل جذاب ویکم توپر ۲۲سالم دانشگاه نرفته بود دیپلم حسابداری امروز هم جمعه بود که می خواستیم بریم خونه مادربزرگم زود یک بلوز و شلوار خوشگل پوشیدم آرایش مختصری کردم موهام هم ریختم یک طرف حاضر واماده بدو بدو رفتم سمت آشپزخانه _سلام سلام من اومدم دختر خوشگل اتون مامان با خنده گفت _اخه تو کجات خوشگله دلی ؟؟ _ععع مامان خانم که اینطور من خوشگل نیستم من که شبیه شمام پس زشت نیستم بابام خندید مامان هم با حرص نگام کرد _ازدست زبون تو دختر بشین صبحونه بخور بریم دیگه _چشم من که حاضرم مامانی بعد از این که صبحونه خوردیم بلند شدیم حاضر شیم بریم خونه مادربزرگم که کاش اون روز به حرف خاله ام گوش نمی دادم وای کاش 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹
Mostrar todo...
خلاصه؛گاهی زندگی براساس یک اشتباه شروع می کنیم اشتباهی که باعث می شود به کل زندگیت خراب شود واین یعنی تاوان سادگی که تا آخر عمرت تاوان میدهی واین رمان در مورد دختری که به خاطر یک اشتباه تاوان می‌دهد و حالا انتقام می گیرد یا به راهش ادامه می دهد
Mostrar todo...
موافق رمان جدید هستیدAnonymous voting
  • آره
  • نه
0 votes
سلام. دوباره عزیزان مرسی که همراهم بودید تا حالا رمان جدیدم به زودی شروع می کنم براساس واقعیت هست مرسی که همراهم هستید
Mostrar todo...
پارت پایانی عشق ونفرت مرسی که عزیزان که تا آخر همراه من بودید وهمراهی ایم کردید
Mostrar todo...
Part160 که با صدای زنگ گوشیش بلند شد پدرش بود _بله _سلام پسرم منو ببخش از ترلان هم معذرت خواهی کن من خیلی بدی کردم اما دیگه چیزی نمونده به مردنم _پدر من _هیس کیان اگه می تونین فقط ببخش _باشه _خداحفظ کیان گوشی رو قطع کرد برگشت سمت من _می تونی ببخشی _نه کیان _باشه _منو چی خندیدم که محکم بغلم کرد بوسید _بلند شو خانممم بریم شام بخوریم بیرون _چشمممم آقامون زود بلند شدم رفتم حموم بعد این که دوش گرفتم یک مانتوی بلند با شال وکیف ستش آرایش مختصری کردم _خانومم حاضری _اره عشقم _پس بدو بریم چندسال بعد به بچه سه سالم نگاه کردم یک دختر کوچولوی خوشگل و بامزه _دلی من خوشگل مامان خندید که دلم براش ضعف رفت کیان از پشت بغلم کرد که خندیدم دلی تا باباش دید پریدبغلش خندیدم _ععع کیان دیگه داره حسودیم میشه یعنی چی آخه _ععع خانومم شما که تاج سرمایی نفس کیان عشق کیان من دلی رو ببرم پارک شما هم میای ؟؟ _اره ما که حاضریم خندید _پس بریم _بریم به زندگیم نگاه کردم خوشبخت بودم بعضی وقت ها باید قضاوت نکنیم غرور تو عشق نداشته باشیم تاراهم بعد مدتی زنگ زد معذرت خواهی کرد گفت برای همیشه می ره خارج وتلخی ماجرا پدر کیان بعد یکسال فوت کرد هنوز هم نبخشیدمش اما گذشت مادرم کنار پدرم خوشبخت بود به کیان ودلی نگاه کردم منم خوش بودم باهاشون البته با نینی کوچلوی توشکمم _کیان یک خبری دارم برات _چی عشقم _داری پدر میشی دوباره آقامون با شوک نگام کرد که خندیدم واین بود خوشبختی یعنی بغل کیان پایان نویسنده z.k 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸
Mostrar todo...
کارش عالیه
Mostrar todo...
Photo unavailable
یک دعا نویس کاربلد و کاملا حرفه ای با ده سال سابقه کاری به شرط تضمینی @telesmdoaf
Mostrar todo...
sticker.webp0.26 KB
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.