cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

'𝘰𝘯𝘪𝘴𝘮

'🧝🏻‍♀️🐍 '𝘐𝘋𝘒

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
270
Suscriptores
Sin datos24 horas
-87 días
-3430 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

بخواطر اینک تا الان پیشم بودین ممنون ، می‌تونید لف بدین همتون دیگ فعالیت نمیشه🖤
Mostrar todo...
Repost from N/a
من از کسی‌ توقع ندارم خوش‌حالم کنه ، همین که ناراحتم نکنه برام کافیه
Mostrar todo...
1683243075905451387NA-140_-_audio_only_medium.m4a2.41 MB
Sefo - ARABA.mp33.90 MB
Sefo - IMPARATOR.mp35.36 MB
Repost from NUDE`
تو بدترین شرایطه ح.شری شدنت در روز چند بار زدی ؟ 💦Anonymous voting
  • ۲ بار🔥
  • ۳ بار🔥
  • ۴ بار🔥
  • ۵ بار به بالا🔥
  • اصن دستمو از روش بر نداشتم :)
0 votes
#Roz_Siyah #p_67 #Ronica عصبی به سمتشون رفتم و دست دختره رو از تو دست ساردین کشیدم بیرون همشون شوکه نگاهم می‌کردن ، اخمامو کشیدم توهم و رو به دختره لب زدم -پاشو. دختره که اسمش میلان بود با شنیدن حرفم از جاش بلند شد و خواست بره که ساردین دستشو گرفت ساردین-میلان جایی نمیره رونیکا. با ابروهای بالا رفته نگاهش کردم -مطمئنی؟؟؟؟ نمیدونم تو نگاهم چی دید که آروم دست میلانو ول کرد رز وقتی دید جو بینمون به شدت ری*ده اومد کنارمون و دستشو گذاشت پشت میلان و لب زد رز+بهتره بری بیرون میلان ، بعدا حرف میزنیم دختره چیزی نگفت و رفت بیرون نگاهمو دوختم به ساردین که دیدم با اخم نگاهم میکنه +چیه؟؟؟؟ها؟ ساردین-نیاز نبود اینقدر سلیطه بازی در بیاری +حتما نیاز بوده که... ساردین-ناراحتش کردی با چشمای گرد شده لب زدم +مهمه؟؟؟؟ن خب مهمه؟اصلا تو متوجه ناراحتی من شدی؟مشخصه که نه...انگار ناراحتی میلان جونت خیلی مهم‌تره سرمو به معنی تأسف تکون دادم و گوشه اتاق رو کاناپه نشستم تقصیره منه اصلا اومدم اینجا که چی؟ همش قراره ناراحتم کنه... #Sardin به چشمای پر اشکش زل زده بودم ، دست خودم نبود کارام از دستش عصبی بودم هرچیم باشه اون منو تو بدترین شرایط ولم کرد چه بخاطر خودم باشه چه نباشه ، اون تونست خودشو از من منع کنه چشماش داشتن اذیتم می‌کردن به یه گوشه خیره شده بود و چشماش پر اشک بودن کافی بود یه پلک بزنه تا سرازیر شن اشکاش نفسمو سخت بیرون دادم و به رز اینا گفتم برن بیرون اونقد غرق افکار بود که حتی متوجه بیرون رفتن رز اینا نشد با صدای بسته شدن در نگاهش به سمتم کشيده شد اشاره‌ای به کنارم کردم و لب زدم -بیا اینجا تخس شونه‌هاشو بالا انداخت رونیکا+نمیام ، بگو میلان جونت بیاد لبخند محوی زدم -الان میخوام تو بیایی ، شاید بعدا به میلان گفتم اونم اومد رونیکا+ساااردین... با شنیدن صدای جیغش صدای خنده‌ی منم بلند شد -پاشو بیا کارت دارم ، اگه نمیخوای بیای خودم پاشم بیام نمایشی خودمو تکون دادم که زود از جاش بلند شد و اومد سمتم رونیکا+وا خر نشو کجا بلند شی دراز بکش دستشو کشیدم که افتاد تو بغلم دستامو محکم دورش حلقه کردم و به خودم فشارش دادم که صدای جیغش بلند شد -ولی جیغ بزنی فکرای بد راجبمون میکنن میدونستی اینو؟ زود دستشو گذاشت رو دهنش که صدای خندم بلند شد میخواستم یه لقمه چپش کنم ، رونیکا تنها دختر شیرین تو زندگیم بود آروم با دستم بازوشو نوازش کردم که مورمور شدن بدنشو حس کردم دلم براش تنگ شده بود ، فردا وقت آزمایش داشتم و مطمئن بودم حالم به قدری بد می‌شد که چند روز طول می‌کشید خوب شدنم میخواستم بودنشو حس کنم انگار اونم چیزی که من میخواستمو میخواست که برگشت سمتم و بدون حرفی لباشو گذاشت رو لبام کام عمیقی از لباش گرفتم و با دستام بندای لباسشو کشیدم پایین.. author "Ayli chnll @armsh_chshmnt
Mostrar todo...
آپ شد🖤 نظر و ریکشن یادتون نره هرچقدر ریکشن و نظر زیاد باشه همونقدر ذوق میکنم و سعی میکنم زود زود بنویسم🤡
Mostrar todo...
برا فهمیدن تایمای اپ شدن پارتا جوین بدین و چک کنید https://t.me/+sLi1_tiqvKQ3YWU8
Mostrar todo...
🐇🤍🐇🤍🐇🤍 🐇🤍🐇🤍🐇 🐇🤍🐇🤍 🐇🤍🐇 🐇🤍 🐇 #ماه‌کوچولو🌙 #پارت_90 #کارن عصبی یقشو تو مشتم گرفتم و داد زدم -اون برادر حرومیت چرا دست از سرم برنمی‌داره؟ الان چه مرگشههه؟ میخاره اره؟ دامون+آروم باش کارن همه چیو بهت میگم -اومدی اینجا جاسوسی برادرتتت؟؟؟ با درد چشماشو بست دامون+چون نمیذاشتم بهتون آسیب بزنه از عمارت پرتم کرد بیرون با شنیدن چیزی که گفت دستم از دور یقش شل شد ، اون حتی به برادر خودشم رحم نکرده چه انتظاری داشتم؟ نفسمو به سختی دادم بیرون و کنار دامون رو زمین نشستم دامون+واقعا متاسفم کارن ، اگه باز ادامه داد به عمارت قرمز خبر میدم.. -همچین کاری نکن اون برادرته.. زد زیر خنده دامون+اون برادر من نیست ، دایانی که من می‌شناختم خیلی مهربون بود ، من آدم بَده بودم اون آدم خوبه...دایان دیگ اون آدم قبلی نیست -خودم اوکیش می‌کنم دامون فعلا کاری نکن تو آروم کوبیدم رو شونش -معذرت میخوام عصبی بودم دامون+داداش ضرب دستت سنگینه بخدا دوتامونم خندیدیم دامون+حالا شاید امشب منو رومینارو دعوت کردی برا شام شاید بخشیدمت لبخند محوی زدم -حتما ، به آیچا خبر میدم بریم بیرون بلند شدمو از اتاق اومدم بیرون باید یجورایی جلوی دایانو بگیرم ، اصلا دلم نمیخواد بهش آسیب بزنم هرچیم بشه نقش کمی تو آدم بده شدنش نداشتم #آیچا وقتی کارن گفت حاضر شم شب قراره با لورینا و دامون بریم بیرون یجوری ذوق کردم که پشمای کارنم ریخت همش جیغ می‌زدم تهش با صدای داد کارن خفه شدم حاضر و آماده یه گوشه سالن نشسته بودم و منتظر کارن بودم تا بیاد و بریم خیلی ذوق داشتم ، بعد مدت‌ها قرار بود هم برم بیرون هم لورینا رو ببينم بعد جریان تولد کارن ، کارن اصلا نزاشت برم بیرون طول حاضر شدنم با لورینا تو کال بودیم اونم خیلی خوشحال بود لورینا و من خانواده همديگه بودیم ، روزای سخت همش کنار همدیگ بودیم و این برام خیلی ارزش داشت امیدوار بودم هيچوقت از پیشم نره ، چون بعد اون واقعا خیلی خیلی تنها می‌شدم اميدوارم بودم که یکی هست... ولی غافل از اینکه همیشه اون شکلی که ما میخواییم پیش نمیره... author "Ayli chnll @armsh_chshmnt
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.