•Lotus Stories🏹༒
╔━━━━━━━━━𖠌━☕️┅✥ ⟝Writer: @ItzLotus 🥀༉ ⟝Help: #List 📝 ⟝Sub: @MangaOcean 💙 ⟝Gift: @Nil_Gifts 🧸 ╚━━━━━━━━━𖠌━☕️┅✥
Mostrar más2 692
Suscriptores
-224 horas
-117 días
-4230 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
سلام از وقتی که آپ کردم خیلی میگذره~
امیدوارم حالتون خوب باشه و از خوندن این چپتر هانا لذت ببرین💕
نظر یادتون نره🤍
28900
••━━━━𖣐 Hana 𖣐━━━━••
Author: @countessdraculas
Chapter: 64
Couple: Hunhan, Chanbaek
Genre : Angst, Yakuza , Action
"اگر این همه زخم از آب نداشتی، میتونستی شنا کنی؟ اگر اونقدر خون روی دستهات نبود، میتونستی زندگی کنی؟"
Wattpad
Comment
••━━━━━━━━━━━━━━••
𖣘 #Hana | @Lotus_Fictions 𖣘
Hana.Ch64.pdf7.46 KB
29830
این اینجا باشه، اگر حرفی داشتید 🫧
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-572-2uEmoSo
برنامه ناشناس
بزرگترین ، قدیمیترین و مطمئنترین بات پیام ناشناس 📢 کانال رسمی و پشتیبانی 👨💻 @ChatgramSupport
47200
سلام شبتون بخیر
برای گرفتن رمز این چپتر هانا به آیدی من پیام بدید.
من تا الان به همه رمز رو میدادم، ولی برای دفعه بعد فقط به کسایی داده میشه که کامنتی برای فیک گذاشته باشن.
مراقب خودتون باشین 🤍
29500
••━━━𖣐 Hana 𖣐━━━••
Author: @countessdraculas
Chapter: 63
Couple: Hunhan, Chanbaek
Genre : Angst, Yakuza , Action
لبهاش رو روی گوش پسر نگه داشت و زمزمه کرد:
"تو دیوونهای."
Wattpad
Comment
••━━━━━━━━━━━━━━••
𖣘 #Hana | @Lotus_Fictions 𖣘
Hana.Ch63.pdf9.61 KB
30250
سلام~
راستش دو سه روزه که دارم پارتهای اول هانا رو میخونم و به این نتیجه رسیدم که اوایلش رو خیلی بهتر نوشتم. و به این فکر کردم شاید بهتر باشه یه مدت نوشتنش رو بذارم کنار؟
میدونم تا همین الانشم خیلی طول کشیده. دارم سعی میکنم بنویسمش، ولی مثل قبل نیستم.
بهرحال برای جبران، میتونید یه اسپویل ازم بخواین. تا وقتی خیلی بزرگ نباشه میدمش =))
میتونین به این آیدی پیام بدین. @countessdraculas
44210
••━━━━𖣐 Hana 𖣐━━━━••
Author: @countessdraculas
Chapter: 62 pt.2
Couple: Hunhan, Chanbaek
Genre : Angst, Yakuza , Action
"قراره خیلی زود شروع کنن."
به ارکستر وسط سالن اشاره کرد.
"میتونم یه رقص ازت بخوام؟"
لبخند کمرنگی روی لبهای لوهان نشست. سیگارش رو بین لبهای سهون که روی صندلی جا گرفته بود، گذاشت و به آرومی گفت:"قولش رو به یه نفر دیگه دادم."
Wattpad
Comment
••━━━━━━━━━━━━━━••
𖣘 #Hana | @Lotus_Fictions 𖣘
Hana.Ch62pt2.pdf7.49 KB
59250
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.