cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

𝘛𝘢𝘦𝘒𝘰𝘰𝘬 𝘈𝘳𝘦𝘢

𝘓𝘰𝘷𝘦 𝘸𝘪𝘵𝘩 𝘵𝘩𝘦 𝘵𝘢𝘴𝘵𝘦 𝘰𝘧 𝙏𝘼𝙀𝙆𝙊𝙊𝙆 🐯🐰 𝙃𝙚𝙡𝙥; #List , #Help 𝙂𝙥: https://t.me/+Ht31bc2nLqI0OGU0 𝙐𝙥 𝙩𝙞𝙢𝙚: @TaekookAreaDaily 𝘼𝙙𝙫𝙚𝙧𝙩𝙞𝙨𝙚𝙢𝙚𝙣𝙩: @TaekookArea_ADSS @Taekookareatab 𝙎𝙩𝙖𝙧𝙩; 𝟤𝟢𝟤2/𝟢𝟨/𝟤𝟧

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
18 358
Suscriptores
-2724 horas
-1827 días
-45430 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

➺Your Comments:
Mostrar todo...
👍 10
Photo unavailable
〔 #AU , #Mahyar 〕 〔پادگان برای امگایی پر از کرشمه و ناز مثل تهیونگ مو عسلی جای مناسبی نبود؛ مخصوصاً پادگان آلفاهای سلطنتی اون هم بعد از تصویب قانون جفت‌گیری سریع‌تر. تهیونگ هیچ‌زمانی تصور نمی‌کرد روز اول در صفی که مربوط به معرفی سربازها به‌هم باشه، جفتش، آلفاش و همسر آینده‌اش رو در لباس نظامی و اون هم با عنوان فرمانده ببینه. فرمانده‌ای که گرگش در یکی از جنگ‌ها کشته و حس بویاییش هم به‌دلیل گاز خردل از بین رفته بود، حالا تهیونگ برای اغوای جونگکوک، فرمانده‌ی سخت‌گیر باید چه‌کار می‌کرد؟ 〕 ⇢ɴᴀᴍᴇ : Mahyar ⇢ᴘᴀʀᴛ : 10 ⇢ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : #Kookv ⇢ɢᴇɴʀᴇ : Smut, Omegaverse, Angst, Romance, Action ⇢ᴡʀɪᴛᴇʀ : #whitie ˓ ִ @Taekook_Areaa⬫˖
Mostrar todo...
67👍 3🍓 2
𝐏𝐓.10
⸢گپ رمز و نظرات⸥
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
〔 #Tweet , #Nia , #Pic 〕 به نظرتون چرا تهیونگ جزء سرمایه‌های ملی ثبت نشده؟ ˓ ִֶָ @Taekook_Areaa ⬫˖
Mostrar todo...
🍓 91👍 2
Photo unavailable
〔 #Atavistie , #KookV  〕 دستی توی موهاش کشید. با درآوردن پاکت سیگار و فندکش، سمت سکو رفت، روش نشست و سیگاری روشن کرد. چند لحظه‌ای فندکش رو روشن نگه داشت و به شعله‌ی رقصونش خیره شد. مشکلات زندگیش شبیه همین بادی بود که می‌وزید و خودش گازی که می‌سوخت و با جریان باد به بازی گرفته می‌شد. این وسط تنها امیدش دوست‌ پسرش بود که اون هم این‌بار دست به دست بقیه بدبختی‌هاش داده بود تا بیشتر دیوونه‌اش کنه. بعد دعوایی که باهم داشتن یک ساعتی می‌شد حرف نزده بود و فقط به اطراف نگاه می‌کرد. "هنوز هم نمی‌خوای چیزی بگی؟" تهیونگ نگاهی گذری بهش انداخت و دوباره ساکت موند. "اگه همین‌جوری ادامه بدی، مجبور میشم برت گردونم خونه‌ات." "خونه‌ای که به خاطر تو ازش فرار کردم." "اشتباهت همینه که به خاطر من زندگیت رو نابود کرد." "برگشتیم به نقطه اول." "نقطه اول و آخری وجود نداره تهیونگ، باید برگردی، باید بری خونه‌ات و به زندگیت برسی!" "زندگی‌ من تویی احمق!" عصبی سمتش اومد و یقه‌اش رو توی مشتش گرفت. "نقطه آخرم تویی. خانواده‌ام تویی. همه چیزم تویی و از این به بعد هم زندگیم تویی." ⇢ᴡʀɪᴛᴇʀ : #Ahmya ˓ ִֶָ @Taekook_Areaa ⬫˖
Mostrar todo...
🔥 63😭 8 5🍓 4👍 2
〔 #Music , #Masih 〕 Спокойной ночи..🥀 ˓ ִֶָ @Taekook_Areaa⬫˖
Mostrar todo...
Back to Black.mp38.73 MB
🍓 25 3👍 1
Photo unavailable
〔 #Scenario , #Vkook 〕 ⇢ɴᴀᴍᴇ : maniac ⇢ɢᴇɴʀᴇ : Romance, medical, Smut ⇢ᴘᴀʀᴛ : 4 〔"بهش عادت کردی، درسته؟" "نه." "هنوز هم داری انکار می‌کنی وقتی به مدت ده دقیقۀ تمام به جای خالی قهوه‌ات روی میز خیره شده بودی؟"〕 ⇢ᴛᴀᴘ ᴛᴏ ʀᴇᴀᴅ🩺 ⇢ᴡʀɪᴛᴇʀ : #kookshi  ˓ ִֶָ @Taekook_Areaa ⬫˖
Mostrar todo...
155👍 6🍓 4👏 1😍 1😭 1
Photo unavailable
〔 #ScreenChat , #KookV, #BP 〕 ⇢ɴᴀᴍᴇ : Bloody porn ⇢ɢᴇɴʀᴇ : Drama , Smut 〔 تهیونگ پورن‌استاری که کراش بزرگی روی جونگکوک، پسر تهیه‌کننده کارهاش داره ناگهان در ابتدای ضبط سه ویدیوی آخرش هر سه پارتنرش توسط شلیک گلوله از راه دور به قتل میرسن... 〕 ⇢ᴛᴀᴘ ᴛᴏ ʀᴇᴀᴅ ⇢ᴡʀɪᴛᴇʀ : #Maroon #Matilda ˓ ִֶָ @Taekook_Areaa ⬫˖
Mostrar todo...
209🍓 7👍 4🔥 4👀 2🐳 1
فیلم‌ها و سریالای جدید با ژانر اِروتیک و ممنوعه که تو هیچ چنل و اپلیکشنی پیدا نمی‌کنید!🔞❌
https://t.me/+grZHhMGdmQllNTg0
Mostrar todo...
Photo unavailable
〔 #ShortStory , #VKook , #ATYB 〕 ⇢ɴᴀᴍᴇ : Adiccted To Your Body ⇢ɢᴇɴʀᴇ : Romance, Angst, Smut, Psychology ⇢ᴘᴀʀᴛ: 17 〔"دوست داری عین سگ بندازمت روی تخت؟ دهنت رو یک بار دیگه باز کن و اون‌جوری حرف بزن تا همون تخت رو، با بدن خودت خراب کنم!"〕 ⇢ᴛᴏᴘ ᴛᴏ ʀᴇᴀᴅ ⇢ᴡʀɪᴛᴇʀ : #whitie ˓ ִֶָ @Taekook_Areaa ⬫˖
Mostrar todo...
87👍 5🍓 3
Photo unavailable
〔 #Imagine , #Vkook 〕 "اوه، افسر جئون. دلتنگ بودم." با لحنِ سرخوشی گفت و فندکش رو زیر سیگارش روشن کرد. با روشن‌شدن سیگار پک ریزی بهش زد و زمزمه کرد: "می‌کِشی افسر‌؟" جونگکوک خیره به رفتار گستاخانه‌ی مرد اسلحه‌ش رو کنار گذاشت و کمی جلو اومد. توی یک قدمی مرد ایستاد و با تندی سیگار رو از بین انگشت‌هاش بیرون کشید. "گفتم‌ لب به این کوفتی نزن‌ کیم." صدای خنده‌ی تهیونگ‌ توی گوش‌هاش پیچید و باعث شد عصبانیتش دو برابر بشه. با شنیدن صدای همکار‌هاش نتونست حرفی بزنه. خیره به لبخند روی لب‌های مرد سرش رو جلوتر برد و کنار گوشش متوقف شد. بوسه‌ی ریزی زیر گوشش کاشت و آروم زمزمه کرد: "از در پشتی فرارکن خلافکار من. شب این بحث رو ادامه می‌دیم." و بعد اسلحه‌ش رو برداشت و از در بیرون رفت؛ اما صدای آخرین فریادش که خطاب به همکارهاش بود توی گوش‌های تهیونگ پیچید: "کسی این‌جا نیست. بریم قسمت بعدی." پوزخندی روی لب‌هاش جا خشک کرد. پسرش باز هم نجاتش داده بود. ⇢ᴡʀɪᴛᴇʀ : #mēd ˓ ִֶָ @Taekook_Areaa ⬫˖
Mostrar todo...
❤‍🔥 131👍 9🤣 6 4🍓 2