cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

مکاتب سیاسی از صفر

دانش آموخته مهاجرت بین‌الملل، سیاست و فلسفه‌ سیاسی لینک اولین پست کانال: https://t.me/baharakhavan_makatebsiasi/20

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
4 969
Suscriptores
+2824 horas
+1857 días
+40730 días
Distribuciones de tiempo de publicación

Carga de datos en curso...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Análisis de publicación
MensajesVistas
Acciones
Ver dinámicas
01
ادامه‌ی پست قبل… با توجه به تقسیم بندی‌ِ ِ پست اول می‌شود به این سوال پاسخ داد که با حاضر شدن پای صندوق‌های رای و شرکت در انتخابات در ساختار «غیر دموکرات» دقیقا چه چیزی را به عمل می‌رسانیم. فارغ از اینکه چه نگاهی نسبت به نظام حاکم دارید، مستقیما و شخصا، ساختار سیاسیِ حاکم را با انگشت زدن پای برگه‌ی رای «تایید» می‌کنید و این اجتناب ناپذیر است! بنابراین «چرخش‌هایِ استراتژیکِ فایده‌گرایانه»، از قبیل رای دادن تنها به کاندیدا و برای بهتر کردن فضای سیاسی، اقتصادی و یا اجتماعیِ کشور و نه به ساختار حاکم، یک «چرخش باطل» است. چراکه بازیگران سیاسی یا کاندیداهایی که انتخاب می‌شوند، موظف به اطاعت و مطیع بودن مقابل حاکمان هستند و نه وفادار به رای و اعتماد و امیدی که شما به صندوق رای ریخته‌اید! 🔷 اما عملکرد شما چه چیزی برای حاکمان دارد؟ 🔹از دریچه‌ی نگاه حکومت باید گفت که آن‌ها برای ماهیتِ انتخابات، ارزشی قائل نیستند اما به شدت برای نتایج انتخابات حریص‌اند. یعنی تفاوتی نمی‌کند نتیجه‌ی انتخابات چه میزان صادقانه به اطلاع شهروندان می‌رسد، اما نتایج اصلی با دقت تمام روی میز حاکمان قرار خواهد گرفت. در واقع همین است که نشان می‌دهد رابطه‌ی بین شهروندان و حکومت در چه وضعیتی قرار دارد. 🔴 مشارکت یا عدم مشارکت در واقع فرستادن سیگنال‌های مستقیم به حاکمان است، چراکه آن‌ها تنها کسانی هستند که از اعداد و ارقام «دقیقِ نتایج» با خبر می‌شوند. به طور مثال می‌تواند نشان‌دهنده‌ی میزان «امید» یا «خشم» نسبت به وضعیت موجود در بین مردم باشد. اما مهم‌ترین چیزی که برای حکومت حائز اهمیت است، سنجش ِ عزت نفس شهروند و همچنین میزان اعتماد به نفس‌شان برای بروز خشم یا ابراز اعتراض از آنچه نمی‌خواهند است. عزت نفس داشتن یعنی آگاه بودن از اینکه به عنوان انسان، دارای «حقوق طبیعی» هستند و ‌کرامت انسانی‌شان ستاندنی نیست. و اعتماد به نفس داشتن کافی برای ابراز آنچه نمی‌خواهند. کنترل هر دو، از چیزهایی‌ست که در طرحِ ماندگاریِ سیستم حاکم قرار دارد! بهار اخوان ✍🏻
2 57124Loading...
02
ادامه‌ی پست قبل… ماهیت انتخابات و برگزاری آن در ساختارهای دموکراتیک و غیر دموکراتیک متفاوت است. البته شباهت‌هایی از قبیل بدست آوردن قدرت سیاسی و مالی هم از طرف بازیگران سیاسی وجود دارد و البته این خود در وجوه متفاوتی و وابسته به امکان‌ها و محدودیت‌های‌شان انجام می‌شود. 🔷حال وقتی صحبت از انتخابات است شهروندان در این دو ساختار چه نگاهی به انتخاب کردن و پای صندوق رای رفتن دارند؟ 🔹در ساختار دموکراتیک مناقشه بر سر تمدید قرارداد بین حاکم و مردم نیست و تقریبا همه متفق‌القول هستند و بحث تنها بر سر کاندیدا و ورود احزاب سیاسی‌ یا قدرت‌مندتر شدن جناح سیاسی‌ خاصی‌ست. 🔹اما در ساختارهای غیر دموکراتیک مناقشه بر سر توافق نکردن با نظام حاکم است، که در دل خود عدم وجود کاندیدای مناسب هم هست. به همین دلیل است که شهروندان در ساختارهای دموکراتیک با استفاده از رویکرد فایده‌گرایانه رای می‌هند و دور از تصور نیست که در هر دوره نظرات متغیری داشته باشند. یعنی خیر شخصی یا عمومی نگاهی‌ست که پیش از انتخاب کردن مد نظر دارند. این در حالی‌ست که عده‌ای از همین فرمول در انتخابات در ساختارهای غیر دموکراتیک هم استفاده می‌کنند. یعنی به شما به عنوان شهروند القا می‌شود که مجبور به انتخاب بین بد و بدتر هستید و یا اگر انتخاب نکنید فاجعه‌ای عظیم رخ می‌دهد و کسانی دیگر برایتان تصمیم می‌گیرند و خفقان به حد اعلی خواهد رسید. واقعیت این‌ست که، استفاده از رویکرد فایده‌گرایانه در ساختار «غیر دموکراتیک» یک خطای شناختی‌ست، چراکه اساسا لایه‌های ساختار دیکتاتوری اجازه‌ی تغییر و توسعه و کارآمدی را آنچنان که شهروندان می‌پندارند، به کاندیدای منتخب خود هم نمی‌دهد. بنابراین تصور فایده‌بری و سودمند شدن از طریق انتخابِ گزینه‌ی بد مقابل بدتر، توهم انتخاب و کنش‌گری‌ست. نکته‌ی آخر اینکه: نه به توهم انتخابات، تنها کنشِ سیاسیِ مردم در ساختار غیر دموکراتیک است، صدایی به مراتب رسا تر از «نه» به هر آنچه در خیابان‌ها فریاد می‌زدند. 🔴 پی‌نوشت: مخالفت من با استفاده‌ی شلخته و کیلویی از ترم‌های سیاسی بدون توجه به دگرگشت‌شان و همچنین حساسیتم برای درست استفاده کردن از ترم‌های سیاسی و تقسیم بندی‌های ساختار‌های سیاسی به این دلیل است که ما را در بزنگاه‌ها سردرگم و دچار خطای شناختی نکند. به طور مثال: نام‌گذاری «اقتدارگرایی انتخاباتی» از سمت آقایان، به نظامی که در کنه خود «اقتدارگرایی دینی‌ست» از همین شلختگی‌هاست! گویی که انتخابات در اقتدارگرایی‌ها جزو ماهیت‌شان است و به همین جهت صندوق رای در ساختار اقتدارگرا راه گشایی می‌کند!
3 34457Loading...
03
انتخابات تقریبا تمام فلسفه‌ی سیاسی و مبانی و مکاتب سیاسی بر رابطه‌ی رفت و برگشتیِ مردم و دولت/حکومت بنا شده است. یعنی درباره‌ی آنچه به عنوان حقوق طبیعی، انسانی و شهروندی می‌شناسیم و در مقابل وظیفه‌ی قدرت حاکم در مقابل شهروندان و در بعد سوم وظایف شهروندان در مقابل جامعه‌ای که در آن هستند. به تعبیر دیگر به واسطه‌ی این رابطه‌ی مابین، طرفین همواره در حال فرستادن سیگنال‌هایی در سطوح متفاوت، مستقیم و غیر مستقیم به یکدیگر هستند. مسئله‌ی انتخابات نیز یکی از علامت‌های بالفعل شده‌ای‌ست که هر دو سر آن یعنی مردم و دستگاه قدرت در آن نقش دارند. 🔷 ساده تر اینکه قدرت، بساط انتخاباتی را هر چند سال یک‌بار به پا می‌کند و از شما می‌خواهد با شرکت در آن حداقل دو کار انجام دهید: ۱- تمدید قرارداد مابین, با ساختار سیاسی حاکم و ۲- انتخاب کاندیدای مورد تایید حال به شما میگویم که چرا شرکت در انتخاباتی که برگزار کننده‌اش در زمینی به جز انسان‌محوری و همچنین غیر دموکرات اعمال قدرت می‌کند، مهمل و باطل است! در ساختارهای غیر دمکراتیک (حال از هر شکل)، نوعی از دیگریِ بزرگتر (شخصی یا گروهی) وجود دارد که همه چیز، از جمله قانونِ حاکم و در مواقعی رد قوانینِ حاکم، تحت خواسته‌ی او و ارزش‌های از پیش تعیین شده اعمال می‌شود. 🔹پس انتخابات در ساختار غیر دموکراتیک تحت نظارت و با چیدمان مورد نظر و میلِ دیگری بزرگتر معیّن می‌‌شود. (۱) 🔹کاندید‌های مورد نظر هم از فیلتر دیگریِ بزرگتر می‌گذرد تا بعدا به شهروندان معرفی شوند. (۲) این دو نکته تایید مواردی‌ست که بالاتر عنوان شد! در نتیجه، در چنین ساختاری، چیزی به عنوان «انتخابات» در واقع یک چرخش باطل است چراکه «انتخابِ اصلی» از سمت دیگری بزرگتر که بالاتر از مردم ایستاده انجام می‌شود. همه چیز ذیل ولایت اوست و نه شهروندان! 🔶 موضوع دیگر این‌ست که چرا یکسری از مردم اعلام می‌کنند که دیگر حاضر به رای دادن نیستند. بحث انتخابات و سوال اصلی که چرا «نه به رای» مطرح می‌شود به دو مورد خاص مرتبط است: یعنی 🔸 یا رای نمی‌دهند به این جهت که کاندید مورد نظری که اولویت‌های آنها را در نظر بگیرد وجود ندارد. (۲) 🔸و یا رای نمی‌دهند چون ساختار سیاسی و ماهیت وجودیِ برگزار کننده‌ی انتخابات را موجه و مشروع (مقبول) نمی‌دانند. (۱) ادامه دارد… بهار اخوان✍🏻
4 09376Loading...
04
Media files
3 80815Loading...
05
. ادامه پست قبل..... درباره علاقه مردم به پرسش‌های سیاسی، تحقیق منسجم و مشخص طبق جغرافیا در دسترس نیست اما خوب می‌دانیم که خاورمیانه به دلیل موقعیت جغرافیایی‌اش با مشکلات و دخالت‌های بسیاری روبه‌رو بوده و هست. این خود دلیلی‌ست برای علاقه این مردمان به بحث‌ها و پرسش‌های سیاسی که در اکثر مواقع پرسش‌هایی در حوزه فلسفه سیاسی‌ست. عموما تحلیل‌های بی‌نتیجه و در نطفه خام و خفه شده! این داستان از جایی پیچیده‌تر می‌شود که نخبگان به نظر سیاسی هم تحلیل‌های سیاسی ارائه ندهند و به بیشتر به درد و دل‌های سیاسی مشغول باشند و یا در بهترین حالت به تحلیل‌های جامعه شناختی بپردازند تا سیاسی! 🔹حال فلسفه سیاسی چیست؟ پرسش‌ها و پیشنهادات‌‌/ایده‌هایی درباره‌ی چگونگی شیوه اعمال قدرت، مفاهیمی چون رفاه، عدالت و حقوق اجتماعی، شکل سیاسی‌ کشور‌ها، بینش‌های متفاوت به رابطه‌ی دولت و ملت و غیره. در پست دوم پیشنهاد شد اگر در خانواده و فضای طبقه کارگر بزرگ شده‌ایم در ابتدا به سراغ آثار مارکس نرویم، همینطور اگر در فضای سرمایه‌داری رشد کردیم نیز نباید به سراغ آثار افرادی چون نوزیک رفت! 🔹اما چرا نباید برای شروع به سراغ فلسفه سیاسی رفت؟ چرا نباید با افلاطون، ماکیاولی، مارکس، روسو، لاک، هابز و .... غیره شروع کرد؟ آثار این افراد و ده‌ها فیلسوف سیاسی دیگر آنچنان جذاب و خواندنی‌ست که می‌توانند ما را گمراه کنند! بارها کسانی بودند که مارکس خواندند و گم شده در آثار و جهان‌بینی‌اش تاب و تحمل اثر و نظر دیگری را نداشتند! خواندن افلاطون و انزجار او از دموکراسی، ماکیاولی و بد‌فهمی‌ها، نوزیک و لیبرترین‌ها هم به همین شکل است. 🔸چند توصیه برای شروع مطالعه‌ی آثار سیاسی: ۱- در ابتدا نباید به سراغ فلسفه سیاسی رفت. ۲- اما اگر وسوسه‌ی خواندن فلسفه سیاسی را داشتیم شرایط فعلی خود را در نظر بگیریم تا دچار جهان‌بینی و پیش‌فرض‌های ناشی از تجربیات شخصی‌مان نشویم! ۳- فراموش نکنیم که هدف از خوانش مبانی سیاست، روشن شدن حق شهروندی، رابطه‌ی ملت و دولت/ حکومت و شیوه مطالبه‌گری‌ست و نه تایید شرایط فعلی که در آن قرار داریم و یا پیش‌تر تجربه کردیم! و در آخر چرا نه؟ جواب تقریبا ساده‌ست! اگر دچارشان شویم قدم بعد می‌تواند ایدئولوژیک شدن باشد و در نهایت خود را از فهم پدیدارشناسانه‌ی مطالعات سیاسی بشدت محروم خواهیم کرد. نظر کردن به پدیده از همان نقطه‌ای که هست و به دورش چرخیدن و از زوایای مختلف واکاوی کردن و زیر سوال بردن یکی از روش‌هاست. چرا که هر چه اصولی‌تر کردن خوانش نتیجه صادق‌تری را به همراه خواهد داشت! ادامه دارد… ✍🏻بهار اخوان
2 76218Loading...
06
.بازنشر ۲۰۱۹ ادامه‌ی پست قبل... در پست‌های قبل به اهمیت داشتن هدف در خوانش و تفکر نقاد اشاره شد. اما به واقع هدف از خوانش مبانی سیاست چیست؟ 🔹به عنوان شهروند برای فهم بهتر از آنچه در سیستم اتفاق می‌افتد و تصمیماتی که گرفته می‌شود، نیاز به دانسته‌هایی داریم تا وزنه‌ی رابطه‌ی‌ ملت و دولت را تا حدی به هم نزدیکتر کنیم! با دانستن این نکته که نداشتن آگاهی سیاسی نه به ما بلکه به چند نسل پس از ما نیز آسیب‌های جدی وارد می‌کند، شناخت ما از خود به عنوان شهروند و نهاد دولت به عنوان قدرت بالا، حائز اهمیت می‌شود. 🔹خیلی ساده یک ترازو را می‌توان در نظر گرفت که یک صفحه‌ی آن ملت و دیگری دولت یا حکومت است. هر چه آگاهی شهروندان از حق و حقوق و شیوه مطالبات کمتر باشد وزنه‌ی سیستم سنگین‌تر خواهد بود! 🔹از این مدل برای سپردن سیاست به الیت‌ها و متخصصان نیز استفاده می‌شود. کمبود فهم سیاسی و اجتماعی مسئولیت‌های بیشتری به الیت‌ها می‌دهد که در ادامه به اضافه‌ی منفعل شدن شهروندان، حوزه اختیارات متخصصان را نیز بیشتر خواهد کرد. اما مشکل واقعا کجاست؟ اولین اشکالی که به الیتیسم وارد است، نقش مبهم شهروندان در امور سیاسی‌ست. به این جهت که نتیجه‌ی این تصمیمات مستقیما در زندگی روزمره شهروندان دیده می‌شود، بنابراین نمی‌توان مردم را از این امور کنار زد. نکته دوم اینکه، به خوبی می‌دانیم که داشتن آگاهی سیاسی لازمه‌ی کنش‌ها و واکنش‌های صحیح در بزنگاه‌هاست، در غیر این صورت هیجانات سیاسی مانند موجی سنگین میآید و خانه خراب‌کن خواهد بود! از پس موج هم شهروندان می‌مانند و نسل‌ها ویرانی و‌بی‌کفایتی! در واقع ملت‌ها نیاز به پیشوا، رهبر جنبش و دیگریِ بزرگتر ندارند، بلکه به بشدت نیازمند دانش سیاسی و‌ پی بردن به اهمیت آن‌ هستند. چه خوشمان بیاید و چه نه، از خوراک و خواب آسوده تا بیماری و گرفتاری‌های مالی، حقوق شهروندی و غیره همه تصمیماتی سیاسی‌ست و برگشت به نقطه شروع یعنی رابطه‌ی ملت و دولت/حکومت. 🔴در واقع سوال اصلی می‌تواند این باشد که: شناخت ما به عنوان شهروند، در حوزه‌ی آگاهی سیاسی چقدر است و ما این آگاهی را چگونه بدست آورده‌ایم؟ ادامه دارد … ✍🏻بهار اخوان
3 34314Loading...
07
.بازنشر ۲۰۱۹ هدف ایدئولوژی‌های سیاسی نشان دادن جهان‌بینیِ خاص با استدلال‌های متعدد است. در واقع راه‌حل‌هایی به جهت اولویت‌بندی در حل مشکلات، تغییرات و یا بهبود مسائل سیاسی و اجتماعی‌ست و نه بیشتر! اما هویت گرفتن از ایده‌های سیاسی نه تنها به ما عینکی می‌دهند تا جهان را آنگونه ببینیم که می‌خواهند، بلکه پتانسیل این را نیز خواهند داشت که تبدیل به وحی منزل و‌مطلق‌خواهی سیاسی شوند! بنابراین بسیار حائز اهمیت است که از دچار شدن خودداری کنیم، اما چگونه؟ در ابتدا از خود بپرسیم کدام افراد از چه قشری مد نظرند؟ به طور مثال: در ایدئولوژی‌های منصوب به چپ چه کسانی مقدم‌ هستند؟ دیگر افراد جامعه چه نقشی دارند؟ و‌ یا در راست! چه کسانی در بین محافظه‌کاران در اولویت قرار دارند و جان سخن چیست؟ معمولا به‌واسطه‌ی تاریخ چند صد ساله چپ و راست به دنبال جایگاه‌شان در خاستگاه خودمان هستیم و معمولا سوال همیشگی در ابتدای مطالعه‌ درباره ایدئولوژی‌ها این‌ است که خودِ ما به کدام سمت نزدیکتریم. اما واقعیت این‌ است که عملا نیازی به انتخاب سمت خاصی نیست بلکه اولویت با آشنایی، درک درون‌محتوا و آگاهی از آرمان‌شهر‌ها و پیشنهادات‌شان است. اما اگر به طور طبیعی به سمت ایدئولوژی خاصی سوق پیدا کردیم چه؟ یعنی مثلا به طور اتفاقی در خانواده چپ‌گرا و یا سرمایه‌داری رشد کردیم! تجربه‌ی زیسته و فهم تجربی به دست آمده ممکن است ما را از کودکی دچار خود کرده باشد و‌ اعتقادات سیاسی دیگران بیش از پیش به ذهن و ضمیر انسان حقنه شده‌ باشد، در این‌صورت خارج شدن از چرخه باطل دچار‌شدگی ارجحیت دارد و باید به سراغ خوانش ایدئولوژی‌هایی که در مقابل قرار دارند برویم! این تلاشی‌ست برای فهم بهتر از ایده‌های سیاسی که از قبل دچارشان شدیم یا در معرض‌شان هستیم! اگر به طور مثال در خانواده‌ای از طبقه کارگر رشد کردیم و تمام عمر در همان حال بودیم و رنج این طبقه را با پوست و گوشت خود حس کردیم، پیشنهاد نمی‌شود برای شروع خواندن ایدئولوژی‌ها به سراغ مارکس برویم! به این جهت که هدف از خوانش بالا بردن فهم سیاسی‌ست و نه تایید وضعیت کنونی خود و التیام گرفتن! در آخر، این تنها هدف از خوانش و تفکر نقادانه‌ است که می‌تواند تا حدی کمک کند تا از غرق شدن در هیجانات و سموم ایدئولوژیکی جلوگیری کنیم! ادامه دارد... ✍🏻بهار اخوان
3 19015Loading...
08
.بازنشر ۲۰۱۹ مقدمه‌ای برای شروع مطالعه‌ی سیاست پیش از شروع مطالعه درباره‌ی سیاست باید به این موضوع توجه کرد که اهمیت این مطالعه در چیست! ما به عنوان شهروند نیاز به دانسته‌های سیاسی داریم که از تاکسی، مهمانی و گپ و گفت‌های خودمانی بدست نیامده باشد. همچنین واقف به این مسئله که تقریبا هر‌آنچه در روزمره خود می‌بینیم نتایج تصمیمات سیاسی‌ست، از این‌رو نمی‌توان بی‌تفاوت به اهمیت سیاست و نقش‌اش در زندگی‌مان باشیم. مهمترین مسئله‌ای که اهمیت شروع این مطالعه را مشخص می‌کند روشن شدن رابطه دولت و شهروند است. ساده‌تر، شهروندان چه حقوقی دارند و چه وظایفی در قبال جامعه و در مقابل, دولت‌ها چه وظایفی در قبال شهروندان! بر خلاف یادگیری فلسفه که از تاریخ فلسفه شروع می‌شود، در سیاست و در ابتدا نیاز به واکاوی تاریخ سیاست و فلسفه سیاسی نیست. در آموزش اهمیت محتوا و شیوه انتقال است که مد نظر خواهد بود، به همین جهت نیاز به آموزش مقدماتی‌ست اما نه صرفا مقدمه‌ی تاریخی! صفر برای هر کسی می‌تواند از هر نقطه‌ای باشد اما من فکر می‌کنم برای بیشتر آموزشی شدن مطالعات سیاسی باید به سراغ رابطه‌ی ملت‌ها و‌ دولت‌ها رفت. برای تشریح نظام‌های سیاسی و شکل اعمال قدرت‌شان نیز می‌بایست از انواع دیکتاتوری‌ها و دموکراسی‌ها شروع کرد. در دیکتاتوری‌ها وزنه حکومتی/ دولتی‌ست و در دموکراسی‌ها دخالت شهروندان. نظام‌های انتخاباتی و شیوه‌های کشورداری! اما نکته مهم این‌ست که پیش از‌ اینکه به سراغ ایدئولوژی‌ها برویم نیازمند نگاه و تفکر نقاد هستیم، در غیر اینصورت به خاطر برنامه‌های سیاسی ایدئولوژی‌ها و سیر تاریخی‌شان همینطور تولید هیجانات کاذب، سخت است که دچار‌شان نشویم! بنابر‌این داشتن تفکر نقاد و فراموش نکردن هدف از مطالعه سیاست همیشه به داد ما در لحظات دچار شدن خواهد رسید. ادامه دارد.... ✍🏻بهار اخوان
3 89231Loading...
09
. تفکیک مفاهیمی چون «جامعه و اجتماع» از ضروریات شناخت نظام‌های سیاسی‌ست. بیایید درباره‌ی تفاوت‌های جامعه از اجتماع کمی فکر کنیم؛ 🔹ما در «جامعه» زاده می‌شویم، همینطور بنا به تعلقات محیطی، اطرافیان و دیگران، در «اجتماع‌ها» و فرهنگ‌هایی رشد می‌کنیم اما در نهایت امکان خروج اختیاری از آن‌ها را داریم، این در حالی‌ست که نمی‌توان به طوری اختیاری یک «جامعه‌» را ترک کرد. 🔹نکته‌ی دیگر اینکه، خاصیت «اجتماع»، بر خود خواستگیِ افرادی با نگرش هم‌سو است. این به معنی آن‌ست که، اجتماع‌ها هدف‌مند، ارزش‌های خود را متناسب با مشارکت اعضا تعیین و حتی به ایشان بابت حضور و همکاری پاداش می‌دهند. همچنین اعضا را از دیگر افرادی که درون آن اجتماعِ خاص نیستند متمایز می‌کنند. 🔹در صورتی‌که جامعه‌ی دموکراتیک «فاقد ارزش‌گزاری بر روی شهروندان» بر اساس هم‌سو بودن آنها با اصول دموکراتیک است. یعنی شما به صرف انسان بودن از حقوق و امنیتی برخوردارید و نه به جهت هم‌سو بودنِ بیشتر یا کمتر با اصول دموکراتیک! به طبع در یک جامعه‌‌ی بسامان، اجتماع‌ها و انجمن‌های متفاوت و مختلفی شکل می‌گیرد که افراد جامعه با دغدغه‌های سیاسی و غیر سیاسی به عضویت‌شان در می‌آیند و یا حداقل همراه و دنبال‌ کننده‌شان هستند. 🔸این یعنی جامعه با تعریف «کل» بزرگتر، شامل اجتماع‌هایی‌ست که در خود جای داده است. 🔸متعدد بودن و گوناگونیِ اجتماع‌ها و انجمن‌ها نیز در یک جامعه‌ی دموکراتیک بسامان، صحه بر پلورالیسم معقولی می‌گذارد که شاخصه‌ای جدا نشدنی‌ست. یعنی وجود کثرت آرای سیاسی، دینی، اخلاقی و فلسفی لازمه‌ی ساختار دموکراتیک است. این در صورتی‌ست که در دیکتاتوری‌ها (حال در هر شکلی) هدف تنها یکسان سازی‌‌ست و نه کثرت! از اشتباه‌های رایج دیکتاتوری‌ها نیز همین است که کثرت ناپذیرند و یکسان سازی را مدل بهتر و پرکاربردتری می‌دانند. به همین جهت دیکتاتوری‌ها بدنبال اداره و یا اعمال قدرت در سطح یک «جامعه» نیستند بلکه «اجتماع» عظیمی می‌خواهند با مرز‌های مشخص که بر ارزش‌های از پیش تعیین شده کار می‌کند و نه حقوق انسانی-شهروندی. در آخر اینکه، دیکتاتوری‌ قرار است یک اجتماع بزرگ باشد که به شهروندان هم‌راستا پاداش می‌دهد و دیگرانی که آرای مختلفی دارند سرکوب می‌کند. همه را در خود حل می‌کند، صریح‌تر، میل به بلعیدن دارد. اما خودِ مفهوم اجتماع‌ و وجودش از ضروریات است و به مثابه‌ی پلورالیسم معقول در جامعه‌ی دموکراتیک بسامان بشمار می‌رود. ✍🏻بهار اخوان
5 23349Loading...
10
سکولاریسم سیاسی بخش پنجم باید اذعان کنم، که از دیدن و شنیدن مباحثی که حول محور سکولاریم شکل می‌گیرد، خشنود و خرسندم چراکه جدی گرفتن موضوعی حیاتی چون سکولاریسم و علی‌الخصوص سکولاریسمِ سیاسی، آن هم در این برهه‌ی حساس کنونی، امری ضروری و تاریخی‌ست. با این‌حال، فکر می‌کنم این‌گونه گفتگو‌ها یا بحث‌ها خالی و عاری از ایراد‌هایی مبنایی نیستند. 🔷 حال بیایید دو ایراد و اِشکال اساسی که به خودیِ خود سَدِّ راه بسط دادن سکولاریسمِ سیاسی می‌شود را بررسی کنیم: ۱- عدم وجود تعریف درست و تقسیم‌بندی جامع از سکولاریسم و ۲- پیش‌فرض گرفتنِ وجودِ سیستم و نظامی دموکراتیک و سکولار و سپس محدود و منحصر کردن تحلیل‌ها و بررسی‌ها پیرامون مشکلاتِ "پساسیستم" 🔹 در اشکال و ایراد نخست، عدم اجماع بر سر تعریف و تقسیم صحیح از سکولاریسم، خود، موجب کج‌فهمی‌های بنیادین گشته و ترسی غیر واقعی را در وجود و جان گروه‌هایی می‌اندازد که نقش و تاثیر بسزایی در فراهم آوردن سکولاریسم سیاسی دارند. 🔹 در اشکال دوم نیز پیش فرض گرفتنِ "سیستمی سکولار و دموکرات" به عنوان اصلی اساسی و بنیادین، سکولاریسم سیاسی با فشار از بالا القا می‌کند که تنها با تغییر قوانین و شکل سیاسیِ نظام حاکم انجام به وقوع می‌پیوندد. چنین چیزی به خودی خود مهیا نخواهد شد و در صورت مهیا شدن، جامعه با چالش‌های بنیادینی رو‌به‌رو می‌شود که فقط یکی از عوارض قهریِ آن، هزینه و سطح تخریبیِ ویرانگر با آسیب‌‌های جدی و جبران‌ناپذیر است. به نظر می‌رسد شهروندان، در کشور‌هایی که تجربه‌ی چند دهه‌ تئوکراسی را دارند، اقبال بیشتری به سکولاریسم سیاسی نشان می‌دهند و این خود علتِ گرفتنِ پیش فرضی‌ست که بالاتر عنوان شد. یعنی چون اقبال عمومی به نظر بالاست پس تنها نیازمند ساختن قوانین و اعمال قدرت دموکرات و سکولاری هستیم که سکولاریسم سیاسی را به منصه‌ی ظهور می‌رساند. اما واقعیت این‌ست که بعضی گروه‌های دین‌دار که اتفاقا پتانسیل ارزشمندی در راستای بسط دادن و حمایت از سکولاریسم سیاسی دارند در مدل اعمالِ سکولاریسم سیاسی با تاکید بر قیدِ "فشار بالا به پایین" احساس خطر کرده و رسما هدر می‌روند و عملا تبدیل به مخالفانی می‌شوند که دقیقا نمی‌دانند با چه چیزی مخالفت و ستیز دارند. و در آخر، 🔴 ایجاد و بسط سکولاریسم سیاسی در سیستمی دموکرات، نیازمند «اجماع» جامعه‌ی مدنی‌ است و نه صرفا عُقَلا! اجماعی «پیشاسیستم» که بر پایه‌ی "خیرِ جمعی" و "منافع مختلف و متفاوت اما هم‌راستا‌" تعریف شده باشد. ادامه دارد… ✍🏻بهار اخوان
6 67326Loading...
11
گروه دورهمی سیاسی به دلیل فعال نبودن پاک شد! ممنون از حضورتون
1 8802Loading...
ادامه‌ی پست قبل… با توجه به تقسیم بندی‌ِ ِ پست اول می‌شود به این سوال پاسخ داد که با حاضر شدن پای صندوق‌های رای و شرکت در انتخابات در ساختار «غیر دموکرات» دقیقا چه چیزی را به عمل می‌رسانیم. فارغ از اینکه چه نگاهی نسبت به نظام حاکم دارید، مستقیما و شخصا، ساختار سیاسیِ حاکم را با انگشت زدن پای برگه‌ی رای «تایید» می‌کنید و این اجتناب ناپذیر است! بنابراین «چرخش‌هایِ استراتژیکِ فایده‌گرایانه»، از قبیل رای دادن تنها به کاندیدا و برای بهتر کردن فضای سیاسی، اقتصادی و یا اجتماعیِ کشور و نه به ساختار حاکم، یک «چرخش باطل» است. چراکه بازیگران سیاسی یا کاندیداهایی که انتخاب می‌شوند، موظف به اطاعت و مطیع بودن مقابل حاکمان هستند و نه وفادار به رای و اعتماد و امیدی که شما به صندوق رای ریخته‌اید! 🔷 اما عملکرد شما چه چیزی برای حاکمان دارد؟ 🔹از دریچه‌ی نگاه حکومت باید گفت که آن‌ها برای ماهیتِ انتخابات، ارزشی قائل نیستند اما به شدت برای نتایج انتخابات حریص‌اند. یعنی تفاوتی نمی‌کند نتیجه‌ی انتخابات چه میزان صادقانه به اطلاع شهروندان می‌رسد، اما نتایج اصلی با دقت تمام روی میز حاکمان قرار خواهد گرفت. در واقع همین است که نشان می‌دهد رابطه‌ی بین شهروندان و حکومت در چه وضعیتی قرار دارد. 🔴 مشارکت یا عدم مشارکت در واقع فرستادن سیگنال‌های مستقیم به حاکمان است، چراکه آن‌ها تنها کسانی هستند که از اعداد و ارقام «دقیقِ نتایج» با خبر می‌شوند. به طور مثال می‌تواند نشان‌دهنده‌ی میزان «امید» یا «خشم» نسبت به وضعیت موجود در بین مردم باشد. اما مهم‌ترین چیزی که برای حکومت حائز اهمیت است، سنجش ِ عزت نفس شهروند و همچنین میزان اعتماد به نفس‌شان برای بروز خشم یا ابراز اعتراض از آنچه نمی‌خواهند است. عزت نفس داشتن یعنی آگاه بودن از اینکه به عنوان انسان، دارای «حقوق طبیعی» هستند و ‌کرامت انسانی‌شان ستاندنی نیست. و اعتماد به نفس داشتن کافی برای ابراز آنچه نمی‌خواهند. کنترل هر دو، از چیزهایی‌ست که در طرحِ ماندگاریِ سیستم حاکم قرار دارد! بهار اخوان ✍🏻
Mostrar todo...
👏 5🙏 3👍 1
ادامه‌ی پست قبل… ماهیت انتخابات و برگزاری آن در ساختارهای دموکراتیک و غیر دموکراتیک متفاوت است. البته شباهت‌هایی از قبیل بدست آوردن قدرت سیاسی و مالی هم از طرف بازیگران سیاسی وجود دارد و البته این خود در وجوه متفاوتی و وابسته به امکان‌ها و محدودیت‌های‌شان انجام می‌شود. 🔷حال وقتی صحبت از انتخابات است شهروندان در این دو ساختار چه نگاهی به انتخاب کردن و پای صندوق رای رفتن دارند؟ 🔹در ساختار دموکراتیک مناقشه بر سر تمدید قرارداد بین حاکم و مردم نیست و تقریبا همه متفق‌القول هستند و بحث تنها بر سر کاندیدا و ورود احزاب سیاسی‌ یا قدرت‌مندتر شدن جناح سیاسی‌ خاصی‌ست. 🔹اما در ساختارهای غیر دموکراتیک مناقشه بر سر توافق نکردن با نظام حاکم است، که در دل خود عدم وجود کاندیدای مناسب هم هست. به همین دلیل است که شهروندان در ساختارهای دموکراتیک با استفاده از رویکرد فایده‌گرایانه رای می‌هند و دور از تصور نیست که در هر دوره نظرات متغیری داشته باشند. یعنی خیر شخصی یا عمومی نگاهی‌ست که پیش از انتخاب کردن مد نظر دارند. این در حالی‌ست که عده‌ای از همین فرمول در انتخابات در ساختارهای غیر دموکراتیک هم استفاده می‌کنند. یعنی به شما به عنوان شهروند القا می‌شود که مجبور به انتخاب بین بد و بدتر هستید و یا اگر انتخاب نکنید فاجعه‌ای عظیم رخ می‌دهد و کسانی دیگر برایتان تصمیم می‌گیرند و خفقان به حد اعلی خواهد رسید. واقعیت این‌ست که، استفاده از رویکرد فایده‌گرایانه در ساختار «غیر دموکراتیک» یک خطای شناختی‌ست، چراکه اساسا لایه‌های ساختار دیکتاتوری اجازه‌ی تغییر و توسعه و کارآمدی را آنچنان که شهروندان می‌پندارند، به کاندیدای منتخب خود هم نمی‌دهد. بنابراین تصور فایده‌بری و سودمند شدن از طریق انتخابِ گزینه‌ی بد مقابل بدتر، توهم انتخاب و کنش‌گری‌ست. نکته‌ی آخر اینکه: نه به توهم انتخابات، تنها کنشِ سیاسیِ مردم در ساختار غیر دموکراتیک است، صدایی به مراتب رسا تر از «نه» به هر آنچه در خیابان‌ها فریاد می‌زدند. 🔴 پی‌نوشت: مخالفت من با استفاده‌ی شلخته و کیلویی از ترم‌های سیاسی بدون توجه به دگرگشت‌شان و همچنین حساسیتم برای درست استفاده کردن از ترم‌های سیاسی و تقسیم بندی‌های ساختار‌های سیاسی به این دلیل است که ما را در بزنگاه‌ها سردرگم و دچار خطای شناختی نکند. به طور مثال: نام‌گذاری «اقتدارگرایی انتخاباتی» از سمت آقایان، به نظامی که در کنه خود «اقتدارگرایی دینی‌ست» از همین شلختگی‌هاست! گویی که انتخابات در اقتدارگرایی‌ها جزو ماهیت‌شان است و به همین جهت صندوق رای در ساختار اقتدارگرا راه گشایی می‌کند!
Mostrar todo...
👍 8🔥 2
انتخابات تقریبا تمام فلسفه‌ی سیاسی و مبانی و مکاتب سیاسی بر رابطه‌ی رفت و برگشتیِ مردم و دولت/حکومت بنا شده است. یعنی درباره‌ی آنچه به عنوان حقوق طبیعی، انسانی و شهروندی می‌شناسیم و در مقابل وظیفه‌ی قدرت حاکم در مقابل شهروندان و در بعد سوم وظایف شهروندان در مقابل جامعه‌ای که در آن هستند. به تعبیر دیگر به واسطه‌ی این رابطه‌ی مابین، طرفین همواره در حال فرستادن سیگنال‌هایی در سطوح متفاوت، مستقیم و غیر مستقیم به یکدیگر هستند. مسئله‌ی انتخابات نیز یکی از علامت‌های بالفعل شده‌ای‌ست که هر دو سر آن یعنی مردم و دستگاه قدرت در آن نقش دارند. 🔷 ساده تر اینکه قدرت، بساط انتخاباتی را هر چند سال یک‌بار به پا می‌کند و از شما می‌خواهد با شرکت در آن حداقل دو کار انجام دهید: ۱- تمدید قرارداد مابین, با ساختار سیاسی حاکم و ۲- انتخاب کاندیدای مورد تایید حال به شما میگویم که چرا شرکت در انتخاباتی که برگزار کننده‌اش در زمینی به جز انسان‌محوری و همچنین غیر دموکرات اعمال قدرت می‌کند، مهمل و باطل است! در ساختارهای غیر دمکراتیک (حال از هر شکل)، نوعی از دیگریِ بزرگتر (شخصی یا گروهی) وجود دارد که همه چیز، از جمله قانونِ حاکم و در مواقعی رد قوانینِ حاکم، تحت خواسته‌ی او و ارزش‌های از پیش تعیین شده اعمال می‌شود. 🔹پس انتخابات در ساختار غیر دموکراتیک تحت نظارت و با چیدمان مورد نظر و میلِ دیگری بزرگتر معیّن می‌‌شود. (۱) 🔹کاندید‌های مورد نظر هم از فیلتر دیگریِ بزرگتر می‌گذرد تا بعدا به شهروندان معرفی شوند. (۲) این دو نکته تایید مواردی‌ست که بالاتر عنوان شد! در نتیجه، در چنین ساختاری، چیزی به عنوان «انتخابات» در واقع یک چرخش باطل است چراکه «انتخابِ اصلی» از سمت دیگری بزرگتر که بالاتر از مردم ایستاده انجام می‌شود. همه چیز ذیل ولایت اوست و نه شهروندان! 🔶 موضوع دیگر این‌ست که چرا یکسری از مردم اعلام می‌کنند که دیگر حاضر به رای دادن نیستند. بحث انتخابات و سوال اصلی که چرا «نه به رای» مطرح می‌شود به دو مورد خاص مرتبط است: یعنی 🔸 یا رای نمی‌دهند به این جهت که کاندید مورد نظری که اولویت‌های آنها را در نظر بگیرد وجود ندارد. (۲) 🔸و یا رای نمی‌دهند چون ساختار سیاسی و ماهیت وجودیِ برگزار کننده‌ی انتخابات را موجه و مشروع (مقبول) نمی‌دانند. (۱) ادامه دارد… بهار اخوان✍🏻
Mostrar todo...
👍 15🤓 2🔥 1🥴 1
Photo unavailableShow in Telegram
👍 8 5👎 3🥴 1
. ادامه پست قبل..... درباره علاقه مردم به پرسش‌های سیاسی، تحقیق منسجم و مشخص طبق جغرافیا در دسترس نیست اما خوب می‌دانیم که خاورمیانه به دلیل موقعیت جغرافیایی‌اش با مشکلات و دخالت‌های بسیاری روبه‌رو بوده و هست. این خود دلیلی‌ست برای علاقه این مردمان به بحث‌ها و پرسش‌های سیاسی که در اکثر مواقع پرسش‌هایی در حوزه فلسفه سیاسی‌ست. عموما تحلیل‌های بی‌نتیجه و در نطفه خام و خفه شده! این داستان از جایی پیچیده‌تر می‌شود که نخبگان به نظر سیاسی هم تحلیل‌های سیاسی ارائه ندهند و به بیشتر به درد و دل‌های سیاسی مشغول باشند و یا در بهترین حالت به تحلیل‌های جامعه شناختی بپردازند تا سیاسی! 🔹حال فلسفه سیاسی چیست؟ پرسش‌ها و پیشنهادات‌‌/ایده‌هایی درباره‌ی چگونگی شیوه اعمال قدرت، مفاهیمی چون رفاه، عدالت و حقوق اجتماعی، شکل سیاسی‌ کشور‌ها، بینش‌های متفاوت به رابطه‌ی دولت و ملت و غیره. در پست دوم پیشنهاد شد اگر در خانواده و فضای طبقه کارگر بزرگ شده‌ایم در ابتدا به سراغ آثار مارکس نرویم، همینطور اگر در فضای سرمایه‌داری رشد کردیم نیز نباید به سراغ آثار افرادی چون نوزیک رفت! 🔹اما چرا نباید برای شروع به سراغ فلسفه سیاسی رفت؟ چرا نباید با افلاطون، ماکیاولی، مارکس، روسو، لاک، هابز و .... غیره شروع کرد؟ آثار این افراد و ده‌ها فیلسوف سیاسی دیگر آنچنان جذاب و خواندنی‌ست که می‌توانند ما را گمراه کنند! بارها کسانی بودند که مارکس خواندند و گم شده در آثار و جهان‌بینی‌اش تاب و تحمل اثر و نظر دیگری را نداشتند! خواندن افلاطون و انزجار او از دموکراسی، ماکیاولی و بد‌فهمی‌ها، نوزیک و لیبرترین‌ها هم به همین شکل است. 🔸چند توصیه برای شروع مطالعه‌ی آثار سیاسی: ۱- در ابتدا نباید به سراغ فلسفه سیاسی رفت. ۲- اما اگر وسوسه‌ی خواندن فلسفه سیاسی را داشتیم شرایط فعلی خود را در نظر بگیریم تا دچار جهان‌بینی و پیش‌فرض‌های ناشی از تجربیات شخصی‌مان نشویم! ۳- فراموش نکنیم که هدف از خوانش مبانی سیاست، روشن شدن حق شهروندی، رابطه‌ی ملت و دولت/ حکومت و شیوه مطالبه‌گری‌ست و نه تایید شرایط فعلی که در آن قرار داریم و یا پیش‌تر تجربه کردیم! و در آخر چرا نه؟ جواب تقریبا ساده‌ست! اگر دچارشان شویم قدم بعد می‌تواند ایدئولوژیک شدن باشد و در نهایت خود را از فهم پدیدارشناسانه‌ی مطالعات سیاسی بشدت محروم خواهیم کرد. نظر کردن به پدیده از همان نقطه‌ای که هست و به دورش چرخیدن و از زوایای مختلف واکاوی کردن و زیر سوال بردن یکی از روش‌هاست. چرا که هر چه اصولی‌تر کردن خوانش نتیجه صادق‌تری را به همراه خواهد داشت! ادامه دارد… ✍🏻بهار اخوان
Mostrar todo...
👍 2🥴 1
.بازنشر ۲۰۱۹ ادامه‌ی پست قبل... در پست‌های قبل به اهمیت داشتن هدف در خوانش و تفکر نقاد اشاره شد. اما به واقع هدف از خوانش مبانی سیاست چیست؟ 🔹به عنوان شهروند برای فهم بهتر از آنچه در سیستم اتفاق می‌افتد و تصمیماتی که گرفته می‌شود، نیاز به دانسته‌هایی داریم تا وزنه‌ی رابطه‌ی‌ ملت و دولت را تا حدی به هم نزدیکتر کنیم! با دانستن این نکته که نداشتن آگاهی سیاسی نه به ما بلکه به چند نسل پس از ما نیز آسیب‌های جدی وارد می‌کند، شناخت ما از خود به عنوان شهروند و نهاد دولت به عنوان قدرت بالا، حائز اهمیت می‌شود. 🔹خیلی ساده یک ترازو را می‌توان در نظر گرفت که یک صفحه‌ی آن ملت و دیگری دولت یا حکومت است. هر چه آگاهی شهروندان از حق و حقوق و شیوه مطالبات کمتر باشد وزنه‌ی سیستم سنگین‌تر خواهد بود! 🔹از این مدل برای سپردن سیاست به الیت‌ها و متخصصان نیز استفاده می‌شود. کمبود فهم سیاسی و اجتماعی مسئولیت‌های بیشتری به الیت‌ها می‌دهد که در ادامه به اضافه‌ی منفعل شدن شهروندان، حوزه اختیارات متخصصان را نیز بیشتر خواهد کرد. اما مشکل واقعا کجاست؟ اولین اشکالی که به الیتیسم وارد است، نقش مبهم شهروندان در امور سیاسی‌ست. به این جهت که نتیجه‌ی این تصمیمات مستقیما در زندگی روزمره شهروندان دیده می‌شود، بنابراین نمی‌توان مردم را از این امور کنار زد. نکته دوم اینکه، به خوبی می‌دانیم که داشتن آگاهی سیاسی لازمه‌ی کنش‌ها و واکنش‌های صحیح در بزنگاه‌هاست، در غیر این صورت هیجانات سیاسی مانند موجی سنگین میآید و خانه خراب‌کن خواهد بود! از پس موج هم شهروندان می‌مانند و نسل‌ها ویرانی و‌بی‌کفایتی! در واقع ملت‌ها نیاز به پیشوا، رهبر جنبش و دیگریِ بزرگتر ندارند، بلکه به بشدت نیازمند دانش سیاسی و‌ پی بردن به اهمیت آن‌ هستند. چه خوشمان بیاید و چه نه، از خوراک و خواب آسوده تا بیماری و گرفتاری‌های مالی، حقوق شهروندی و غیره همه تصمیماتی سیاسی‌ست و برگشت به نقطه شروع یعنی رابطه‌ی ملت و دولت/حکومت. 🔴در واقع سوال اصلی می‌تواند این باشد که: شناخت ما به عنوان شهروند، در حوزه‌ی آگاهی سیاسی چقدر است و ما این آگاهی را چگونه بدست آورده‌ایم؟ ادامه دارد … ✍🏻بهار اخوان
Mostrar todo...
👍 5🥴 1
.بازنشر ۲۰۱۹ هدف ایدئولوژی‌های سیاسی نشان دادن جهان‌بینیِ خاص با استدلال‌های متعدد است. در واقع راه‌حل‌هایی به جهت اولویت‌بندی در حل مشکلات، تغییرات و یا بهبود مسائل سیاسی و اجتماعی‌ست و نه بیشتر! اما هویت گرفتن از ایده‌های سیاسی نه تنها به ما عینکی می‌دهند تا جهان را آنگونه ببینیم که می‌خواهند، بلکه پتانسیل این را نیز خواهند داشت که تبدیل به وحی منزل و‌مطلق‌خواهی سیاسی شوند! بنابراین بسیار حائز اهمیت است که از دچار شدن خودداری کنیم، اما چگونه؟ در ابتدا از خود بپرسیم کدام افراد از چه قشری مد نظرند؟ به طور مثال: در ایدئولوژی‌های منصوب به چپ چه کسانی مقدم‌ هستند؟ دیگر افراد جامعه چه نقشی دارند؟ و‌ یا در راست! چه کسانی در بین محافظه‌کاران در اولویت قرار دارند و جان سخن چیست؟ معمولا به‌واسطه‌ی تاریخ چند صد ساله چپ و راست به دنبال جایگاه‌شان در خاستگاه خودمان هستیم و معمولا سوال همیشگی در ابتدای مطالعه‌ درباره ایدئولوژی‌ها این‌ است که خودِ ما به کدام سمت نزدیکتریم. اما واقعیت این‌ است که عملا نیازی به انتخاب سمت خاصی نیست بلکه اولویت با آشنایی، درک درون‌محتوا و آگاهی از آرمان‌شهر‌ها و پیشنهادات‌شان است. اما اگر به طور طبیعی به سمت ایدئولوژی خاصی سوق پیدا کردیم چه؟ یعنی مثلا به طور اتفاقی در خانواده چپ‌گرا و یا سرمایه‌داری رشد کردیم! تجربه‌ی زیسته و فهم تجربی به دست آمده ممکن است ما را از کودکی دچار خود کرده باشد و‌ اعتقادات سیاسی دیگران بیش از پیش به ذهن و ضمیر انسان حقنه شده‌ باشد، در این‌صورت خارج شدن از چرخه باطل دچار‌شدگی ارجحیت دارد و باید به سراغ خوانش ایدئولوژی‌هایی که در مقابل قرار دارند برویم! این تلاشی‌ست برای فهم بهتر از ایده‌های سیاسی که از قبل دچارشان شدیم یا در معرض‌شان هستیم! اگر به طور مثال در خانواده‌ای از طبقه کارگر رشد کردیم و تمام عمر در همان حال بودیم و رنج این طبقه را با پوست و گوشت خود حس کردیم، پیشنهاد نمی‌شود برای شروع خواندن ایدئولوژی‌ها به سراغ مارکس برویم! به این جهت که هدف از خوانش بالا بردن فهم سیاسی‌ست و نه تایید وضعیت کنونی خود و التیام گرفتن! در آخر، این تنها هدف از خوانش و تفکر نقادانه‌ است که می‌تواند تا حدی کمک کند تا از غرق شدن در هیجانات و سموم ایدئولوژیکی جلوگیری کنیم! ادامه دارد... ✍🏻بهار اخوان
Mostrar todo...
👍 6🥴 1
.بازنشر ۲۰۱۹ مقدمه‌ای برای شروع مطالعه‌ی سیاست پیش از شروع مطالعه درباره‌ی سیاست باید به این موضوع توجه کرد که اهمیت این مطالعه در چیست! ما به عنوان شهروند نیاز به دانسته‌های سیاسی داریم که از تاکسی، مهمانی و گپ و گفت‌های خودمانی بدست نیامده باشد. همچنین واقف به این مسئله که تقریبا هر‌آنچه در روزمره خود می‌بینیم نتایج تصمیمات سیاسی‌ست، از این‌رو نمی‌توان بی‌تفاوت به اهمیت سیاست و نقش‌اش در زندگی‌مان باشیم. مهمترین مسئله‌ای که اهمیت شروع این مطالعه را مشخص می‌کند روشن شدن رابطه دولت و شهروند است. ساده‌تر، شهروندان چه حقوقی دارند و چه وظایفی در قبال جامعه و در مقابل, دولت‌ها چه وظایفی در قبال شهروندان! بر خلاف یادگیری فلسفه که از تاریخ فلسفه شروع می‌شود، در سیاست و در ابتدا نیاز به واکاوی تاریخ سیاست و فلسفه سیاسی نیست. در آموزش اهمیت محتوا و شیوه انتقال است که مد نظر خواهد بود، به همین جهت نیاز به آموزش مقدماتی‌ست اما نه صرفا مقدمه‌ی تاریخی! صفر برای هر کسی می‌تواند از هر نقطه‌ای باشد اما من فکر می‌کنم برای بیشتر آموزشی شدن مطالعات سیاسی باید به سراغ رابطه‌ی ملت‌ها و‌ دولت‌ها رفت. برای تشریح نظام‌های سیاسی و شکل اعمال قدرت‌شان نیز می‌بایست از انواع دیکتاتوری‌ها و دموکراسی‌ها شروع کرد. در دیکتاتوری‌ها وزنه حکومتی/ دولتی‌ست و در دموکراسی‌ها دخالت شهروندان. نظام‌های انتخاباتی و شیوه‌های کشورداری! اما نکته مهم این‌ست که پیش از‌ اینکه به سراغ ایدئولوژی‌ها برویم نیازمند نگاه و تفکر نقاد هستیم، در غیر اینصورت به خاطر برنامه‌های سیاسی ایدئولوژی‌ها و سیر تاریخی‌شان همینطور تولید هیجانات کاذب، سخت است که دچار‌شان نشویم! بنابر‌این داشتن تفکر نقاد و فراموش نکردن هدف از مطالعه سیاست همیشه به داد ما در لحظات دچار شدن خواهد رسید. ادامه دارد.... ✍🏻بهار اخوان
Mostrar todo...
👍 6👏 3🥴 1
. تفکیک مفاهیمی چون «جامعه و اجتماع» از ضروریات شناخت نظام‌های سیاسی‌ست. بیایید درباره‌ی تفاوت‌های جامعه از اجتماع کمی فکر کنیم؛ 🔹ما در «جامعه» زاده می‌شویم، همینطور بنا به تعلقات محیطی، اطرافیان و دیگران، در «اجتماع‌ها» و فرهنگ‌هایی رشد می‌کنیم اما در نهایت امکان خروج اختیاری از آن‌ها را داریم، این در حالی‌ست که نمی‌توان به طوری اختیاری یک «جامعه‌» را ترک کرد. 🔹نکته‌ی دیگر اینکه، خاصیت «اجتماع»، بر خود خواستگیِ افرادی با نگرش هم‌سو است. این به معنی آن‌ست که، اجتماع‌ها هدف‌مند، ارزش‌های خود را متناسب با مشارکت اعضا تعیین و حتی به ایشان بابت حضور و همکاری پاداش می‌دهند. همچنین اعضا را از دیگر افرادی که درون آن اجتماعِ خاص نیستند متمایز می‌کنند. 🔹در صورتی‌که جامعه‌ی دموکراتیک «فاقد ارزش‌گزاری بر روی شهروندان» بر اساس هم‌سو بودن آنها با اصول دموکراتیک است. یعنی شما به صرف انسان بودن از حقوق و امنیتی برخوردارید و نه به جهت هم‌سو بودنِ بیشتر یا کمتر با اصول دموکراتیک! به طبع در یک جامعه‌‌ی بسامان، اجتماع‌ها و انجمن‌های متفاوت و مختلفی شکل می‌گیرد که افراد جامعه با دغدغه‌های سیاسی و غیر سیاسی به عضویت‌شان در می‌آیند و یا حداقل همراه و دنبال‌ کننده‌شان هستند. 🔸این یعنی جامعه با تعریف «کل» بزرگتر، شامل اجتماع‌هایی‌ست که در خود جای داده است. 🔸متعدد بودن و گوناگونیِ اجتماع‌ها و انجمن‌ها نیز در یک جامعه‌ی دموکراتیک بسامان، صحه بر پلورالیسم معقولی می‌گذارد که شاخصه‌ای جدا نشدنی‌ست. یعنی وجود کثرت آرای سیاسی، دینی، اخلاقی و فلسفی لازمه‌ی ساختار دموکراتیک است. این در صورتی‌ست که در دیکتاتوری‌ها (حال در هر شکلی) هدف تنها یکسان سازی‌‌ست و نه کثرت! از اشتباه‌های رایج دیکتاتوری‌ها نیز همین است که کثرت ناپذیرند و یکسان سازی را مدل بهتر و پرکاربردتری می‌دانند. به همین جهت دیکتاتوری‌ها بدنبال اداره و یا اعمال قدرت در سطح یک «جامعه» نیستند بلکه «اجتماع» عظیمی می‌خواهند با مرز‌های مشخص که بر ارزش‌های از پیش تعیین شده کار می‌کند و نه حقوق انسانی-شهروندی. در آخر اینکه، دیکتاتوری‌ قرار است یک اجتماع بزرگ باشد که به شهروندان هم‌راستا پاداش می‌دهد و دیگرانی که آرای مختلفی دارند سرکوب می‌کند. همه را در خود حل می‌کند، صریح‌تر، میل به بلعیدن دارد. اما خودِ مفهوم اجتماع‌ و وجودش از ضروریات است و به مثابه‌ی پلورالیسم معقول در جامعه‌ی دموکراتیک بسامان بشمار می‌رود. ✍🏻بهار اخوان
Mostrar todo...
👍 6🔥 1🥴 1
سکولاریسم سیاسی بخش پنجم باید اذعان کنم، که از دیدن و شنیدن مباحثی که حول محور سکولاریم شکل می‌گیرد، خشنود و خرسندم چراکه جدی گرفتن موضوعی حیاتی چون سکولاریسم و علی‌الخصوص سکولاریسمِ سیاسی، آن هم در این برهه‌ی حساس کنونی، امری ضروری و تاریخی‌ست. با این‌حال، فکر می‌کنم این‌گونه گفتگو‌ها یا بحث‌ها خالی و عاری از ایراد‌هایی مبنایی نیستند. 🔷 حال بیایید دو ایراد و اِشکال اساسی که به خودیِ خود سَدِّ راه بسط دادن سکولاریسمِ سیاسی می‌شود را بررسی کنیم: ۱- عدم وجود تعریف درست و تقسیم‌بندی جامع از سکولاریسم و ۲- پیش‌فرض گرفتنِ وجودِ سیستم و نظامی دموکراتیک و سکولار و سپس محدود و منحصر کردن تحلیل‌ها و بررسی‌ها پیرامون مشکلاتِ "پساسیستم" 🔹 در اشکال و ایراد نخست، عدم اجماع بر سر تعریف و تقسیم صحیح از سکولاریسم، خود، موجب کج‌فهمی‌های بنیادین گشته و ترسی غیر واقعی را در وجود و جان گروه‌هایی می‌اندازد که نقش و تاثیر بسزایی در فراهم آوردن سکولاریسم سیاسی دارند. 🔹 در اشکال دوم نیز پیش فرض گرفتنِ "سیستمی سکولار و دموکرات" به عنوان اصلی اساسی و بنیادین، سکولاریسم سیاسی با فشار از بالا القا می‌کند که تنها با تغییر قوانین و شکل سیاسیِ نظام حاکم انجام به وقوع می‌پیوندد. چنین چیزی به خودی خود مهیا نخواهد شد و در صورت مهیا شدن، جامعه با چالش‌های بنیادینی رو‌به‌رو می‌شود که فقط یکی از عوارض قهریِ آن، هزینه و سطح تخریبیِ ویرانگر با آسیب‌‌های جدی و جبران‌ناپذیر است. به نظر می‌رسد شهروندان، در کشور‌هایی که تجربه‌ی چند دهه‌ تئوکراسی را دارند، اقبال بیشتری به سکولاریسم سیاسی نشان می‌دهند و این خود علتِ گرفتنِ پیش فرضی‌ست که بالاتر عنوان شد. یعنی چون اقبال عمومی به نظر بالاست پس تنها نیازمند ساختن قوانین و اعمال قدرت دموکرات و سکولاری هستیم که سکولاریسم سیاسی را به منصه‌ی ظهور می‌رساند. اما واقعیت این‌ست که بعضی گروه‌های دین‌دار که اتفاقا پتانسیل ارزشمندی در راستای بسط دادن و حمایت از سکولاریسم سیاسی دارند در مدل اعمالِ سکولاریسم سیاسی با تاکید بر قیدِ "فشار بالا به پایین" احساس خطر کرده و رسما هدر می‌روند و عملا تبدیل به مخالفانی می‌شوند که دقیقا نمی‌دانند با چه چیزی مخالفت و ستیز دارند. و در آخر، 🔴 ایجاد و بسط سکولاریسم سیاسی در سیستمی دموکرات، نیازمند «اجماع» جامعه‌ی مدنی‌ است و نه صرفا عُقَلا! اجماعی «پیشاسیستم» که بر پایه‌ی "خیرِ جمعی" و "منافع مختلف و متفاوت اما هم‌راستا‌" تعریف شده باشد. ادامه دارد… ✍🏻بهار اخوان
Mostrar todo...
👍 13🙏 3🔥 2🥴 1