تاسیان
«تاسیان» یک کلمه کوفتی است.کوفت از این جهت که شنیدنش هم دلت را بههم میزند،از بس حالِ بد دارد توی حرفهایش. کوفت بهخاطر اینکه درست میزند وسط خال.این کلمه را درباره وقتی کسی میرود سفر یا دیگر پیشتان نیست میگویند.به غمی که از نبودن کسی پیش میآید.
Mostrar másEl país no está especificadoEl idioma no está especificadoLa categoría no está especificada
139
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
اتابک: استاد، ایرانِ کوچک را تنها نگذارید.
کمال الملک: شما از ایران دست بردارید، مملکت بزرگی میشود.
کمالالملک
#علی_حاتمی
@Tasianchannel
همچنان بهار است، بهار پایدار. ولی در دلم همچنان خزان است. نمیتوانم بر افسردگی و پریشانی روحی خودم غلبه کنم، نمیتوانم زمام درونم را به دست بگیرم و خودم را راه ببرم، سکندری میخورم و روحم مثل آبی در ظرفی شکسته میریزد و پخش میشود... نمیتوانم خود را از زیر بمباران حوادث روز کنار بکشم، نفسی تازه کنم و به کار خودم بپردازم.
روزها در راه
#شاهرخ_مسکوب
@Tasianchannel
کجایی ای که دلم بی تو در تب و تاب است
چه بس خیال پریشان به چشم بیخواب است
#هوشنگ_ابتهاج
@Tasianchannel
[کم كيف حالك كانت تعني اشتقت لك و لم يفهموا]
و چه بسیار «حالت چطوره؟»هایی که معنیاش «دلم برایت تنگ شده» بود و نفهمیدند ..
@Tasianchannel
"يمكن للمرء أن يقول وداعاً، و كل شيءٍ فيه يريد أن يبقى"
از آدمیزاد [هیچ] بعید نیست که بگوید «خداحافظ»
و بندبند وجودش «میخواهم بمانم» باشد ..
@Tasianchannel
« عادی شدن »...
تا حالا بهش فکر کردی؟
خصوصا اگه اون موضوع درباره ی آدمی باشه که یه زمونی دیوونه وار دوستش داشتی...
چیزی ترسناک تر از این توی دنیا وجود نداره!
#حمید_جدیدی
@Tasianchannel
الزعل على قد المعزّة، مو على قد الغلط
رنجش [از دیگران]، بسته به اندازهی دلبستگیست، نه به اندازهی خطا.
@Tasianchannel
ناچار می شویم، خیلی وقت ها
ناچار تنها
ناچار عاشق
ناچار غمبار
ناچار...
چه خوب که تو هستی، چاره تویی.
#صابر_ابر
@Tasianchannel
برای برگشت از سفر، همسفر خوبی هستم ولی برای رفتن به سفر نه. او سالهاست که این را میداند. برای رفتن نیازی به من ندارد. او برای رفتن شوق و ذوق کافی را دارد ولی برای برگشتن نه. اصلا او آدم برگشتن نیست. نمیتواند تلخی برگشتن را تحمل کند. انگار رفتن دو پا میخواهد و برگشتن هزارپا، هزارپای کردگدنی. رفتن دو بال میخواهد و برگشتن هزار بال، هزار بالِ پلیکانی. او و من حتی در زمزمه هایمان متفاوتیم. او جلوی آینه میایستد و میخواند:« رفتن و رفتن و رفتن/ دل به تنهایی سپردن» و من به سقف خیره میشوم و میخوانم:« کمکم کن کمکم کن، نذار اینجا بمونم تا بپوسم». او خودش را تعطیل میکند. لباسهای خودش را در چمدان میگذارد؛ لباسِ سبز برای سایهی درختان، لباسِ سیاه برای جذب آفتابهای گمشده و لباس صورتی برای یادآوری شیطنتهای کودکانهاش، کلاه و شالگردن و جورابهای گرم برای بادهای سردی که او را زیباتر میکند. خودش همسفر خودش میشود. برای خودش بلیت میخرد و خودش را به شیراز، رشت، یزد، کاشان و هرجایی که دلش میخواهد میبرد، به هرجایی غیر از شهر من. نمیدانم او هنوز عاشق است یانه. اگر عاشق نیست چطور میتواند به تنهایی در کوچههایی که فقط به درد عاشقی میخورند قدم بزند. کاش همین الان، گوشیاش را بردارد ، شمارهام را بگیرد و بگوید:« من میخواهم برگردم ولی طاقتش را ندارم، بیا با هم برگردیم.»
#جلال_حاجی_زاده
.
برای او و رشت
@Tasianchannel
+ مامان
این آدم ها خیلی خطرناکند،
قرص های خواب آورم را بیاور!
#نیچه
برای «بابک خرمدین» 🖤یادش گرامی
@Tasianchannel
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.