cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

رمان آینده تباه شده🖤

ᝰ ﷽ ᝰ تمام پارت ها واقعی است. کپی ممنوع🚫

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
326
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

-پنج‌نفر‌اولی‌که‌جوین‌بشن‌بهشون‌لینک‌vipداده میشه 🙂💘- ماجرا های لیتل بوی کیوت با ددی های خشنش🙈🌚 https://t.me/+8th-FDLD_mFmNmYx https://t.me/+8th-FDLD_mFmNmYx
Mostrar todo...
⸤🔥هــــات‌ترین‌رمان‌گی‌🔥⸣ #تریسام #گی‌لاو #دارای‌صحنه‌های‌باز 💧 پرتش کردم روی تخت شروع کرد به بار کردن دکمه های لباسش منم دکمه های #لباسمو باز کردم و از تنم در آوردم شلوارمو در آوردم و فقط با لباس زیر رفتم روی تخت لبخندی بهش زدم و گفتم :« برگرد که طاقت ندارم حرفمو گوش داد و برگشت کمی #بهش گفتم داگ استیل بشه و روغن و از کشوی #تخت آوردم و مالیدم به عضوم چند بار با #عضوم زدم به باس‌نش که صدای تحریک کننده ای ایجاد کرد  #وقتی سوراخش از نیاز باز و بسته میشد فهمیدم که وقتشه بدون آمادگی کل #عضوم و فرو کردم تو #سوراخش با لذت توش تلم‌.به میزدم و بعد از چند تا ضربه به نقطه حساسش صدای آه و #ناله آریا هم #بلند شد حالا با صدایِ ناله هاش صدای حرکتِ تخت هم اضافه شده بود و صدای تحریک کننده ای توی ا#تاق پیچیده شد #عضوم داخلش بزرگتر میشد و هر چی تلمبه میزدم سوراخش بیشتر تنگ میشد بعد #چند ضربه بالاخره ارض‍.ا شدم و آبم و ریختن روی کمرش دستمو دور #دیکش حلقه کردم و شروع کردم به بالا پایین کردنش  بعد چند دقیقه اونم ارض‍.ا شد https://t.me/+8th-FDLD_mFmNmYx https://t.me/+8th-FDLD_mFmNmYx
Mostrar todo...
دکتره سکس تو دوران حاملگی دختره رو ممنوع کرده ولی یه شب شوهر روانیش...🫣🔞 مشاهده‌ی رمان:💦
Mostrar todo...
⸤🔥هــــات‌ترین‌رمان‌گی‌🔥⸣ #تریسام #گی‌لاو #دارای‌صحنه‌های‌باز 💧 پرتش کردم روی تخت شروع کرد به بار کردن دکمه های لباسش منم دکمه های #لباسمو باز کردم و از تنم در آوردم شلوارمو در آوردم و فقط با لباس زیر رفتم روی تخت لبخندی بهش زدم و گفتم :« برگرد که طاقت ندارم حرفمو گوش داد و برگشت کمی #بهش گفتم داگ استیل بشه و روغن و از کشوی #تخت آوردم و مالیدم به عضوم چند بار با #عضوم زدم به باس‌نش که صدای تحریک کننده ای ایجاد کرد  #وقتی سوراخش از نیاز باز و بسته میشد فهمیدم که وقتشه بدون آمادگی کل #عضوم و فرو کردم تو #سوراخش با لذت توش تلم‌.به میزدم و بعد از چند تا ضربه به نقطه حساسش صدای آه و #ناله آریا هم #بلند شد حالا با صدایِ ناله هاش صدای حرکتِ تخت هم اضافه شده بود و صدای تحریک کننده ای توی ا#تاق پیچیده شد #عضوم داخلش بزرگتر میشد و هر چی تلمبه میزدم سوراخش بیشتر تنگ میشد بعد #چند ضربه بالاخره ارض‍.ا شدم و آبم و ریختن روی کمرش دستمو دور #دیکش حلقه کردم و شروع کردم به بالا پایین کردنش  بعد چند دقیقه اونم ارض‍.ا شد https://t.me/+8th-FDLD_mFmNmYx https://t.me/+8th-FDLD_mFmNmYx
Mostrar todo...
- زن حامله می‌تونه داک استایل سکس کنه؟ قباد اخم کرد. - دلت سکس میخواد چرا سوالات الکی می‌پرسی... ضربه محکمی روی باسن حورا زد. - ما قرار بود واسه خاطر جون بچه سکس میکنم عروسکم. حورا لب گزید. - چی میشه از عقب مگه؟ با دیدن چشمهای پر از خواهش حورا، نتوانست خودش را بگیرد و دست در شلوار حورا کرد. - توله سگ انقد زدی بالا که با شکم بالا اومده از من میخوای باز جرت بدم؟ تا حالا درد رابطه مقعدی و تجربه کردی یا امشب غش می‌کنی کوچولو؟ https://t.me/+YDKmAxZLurE3MThk https://t.me/+YDKmAxZLurE3MThk
Mostrar todo...
- زن حامله می‌تونه داک استایل سکس کنه؟ قباد اخم کرد. - دلت سکس میخواد چرا سوالات الکی می‌پرسی... ضربه محکمی روی باسن حورا زد. - ما قرار بود واسه خاطر جون بچه سکس میکنم عروسکم. حورا لب گزید. - چی میشه از عقب مگه؟ با دیدن چشمهای پر از خواهش حورا، نتوانست خودش را بگیرد و دست در شلوار حورا کرد. - توله سگ انقد زدی بالا که با شکم بالا اومده از من میخوای باز جرت بدم؟ تا حالا درد رابطه مقعدی و تجربه کردی یا امشب غش می‌کنی کوچولو؟ https://t.me/+YDKmAxZLurE3MThk https://t.me/+YDKmAxZLurE3MThk
Mostrar todo...
00:01
Video unavailableShow in Telegram
#گـــی 🔥♨️ #هـــات💧🌱 _سرنوشت اسلیوی که به #خیانــت محکوم شده😞- با ترس زل زدم به #عــربی ک مسئول برده ها بود با نیشخند نزدیک شد و از #جـلوی چند نفر گذشت بهم ک رسید از زنجیری ک به #گــردنم وصل بود گرفت و کشید خوبه تو تایـپ منی بیا ببینیم چقد #گــشاد شدی زیر ک/یر مردا ⛓🪡 با التماس گفتم : توروخدا ولم کن لطـفا بزارید برم نیشخندی زد :  #بری ؟ قنـًاری من تازه تورو پیــدات کردم روی مبل پرتم کرد و مجبورم کرد داگی بشم🙇🏻‍♂ دستای اسیر #دستـًبندمو تکون دادم و داد زدم بهم دست نزن حـرومزاده 💧 اسپنک محکمی بهم زد و دوتا از انگشتاشو #خـًشک واردم کرد اومم خوبه تنگی خودم سوراختو واس کیر عربا گشاد میکنم اشکی از چشمم چکید ک با ورود  یهویی التش دادی کشیدم گناه من چی بود ک #اریا منو دور انداخت ؟ با ضربه های #وحشیانش دادی کشیدم و ... https://t.me/+8th-FDLD_mFmNmYx https://t.me/+8th-FDLD_mFmNmYx
Mostrar todo...
1.90 KB
⸤🔥هــــات‌ترین‌رمان‌گی‌🔥⸣ #تریسام #گی‌لاو #دارای‌صحنه‌های‌باز 💧 پرتش کردم روی تخت شروع کرد به بار کردن دکمه های لباسش منم دکمه های #لباسمو باز کردم و از تنم در آوردم شلوارمو در آوردم و فقط با لباس زیر رفتم روی تخت لبخندی بهش زدم و گفتم :« برگرد که طاقت ندارم حرفمو گوش داد و برگشت کمی #بهش گفتم داگ استیل بشه و روغن و از کشوی #تخت آوردم و مالیدم به عضوم چند بار با #عضوم زدم به باس‌نش که صدای تحریک کننده ای ایجاد کرد  #وقتی سوراخش از نیاز باز و بسته میشد فهمیدم که وقتشه بدون آمادگی کل #عضوم و فرو کردم تو #سوراخش با لذت توش تلم‌.به میزدم و بعد از چند تا ضربه به نقطه حساسش صدای آه و #ناله آریا هم #بلند شد حالا با صدایِ ناله هاش صدای حرکتِ تخت هم اضافه شده بود و صدای تحریک کننده ای توی ا#تاق پیچیده شد #عضوم داخلش بزرگتر میشد و هر چی تلمبه میزدم سوراخش بیشتر تنگ میشد بعد #چند ضربه بالاخره ارض‍.ا شدم و آبم و ریختن روی کمرش دستمو دور #دیکش حلقه کردم و شروع کردم به بالا پایین کردنش  بعد چند دقیقه اونم ارض‍.ا شد https://t.me/+8th-FDLD_mFmNmYx https://t.me/+8th-FDLD_mFmNmYx
Mostrar todo...
- آخ یواش! بعد با حرص لب زد. زن دوم آوردی اما هرشب و توی بغل منی! دختره میخواد چطوری حامله بشه؟ قباد دوباره سر وسط پایش برد. - زن دوم من که انقد خوشمزه نیست تا رغبت کنم هرشب زیرم باشه. - زن دومت که راضی بود ازت.. می‌گفت خوب بهش حال میدی. واسه من چرا زود کنار میری؟ پاهای حورا را با خشونت پایین کشید. - دیدی به تو رحم می‌کنم؟ اما امشب طوری باهات حال کنم که ناله هات گوش‌ اون جنده رو کر کنه و خودت تا دو روز لنگ بزنی! حرفش تمام نشده بود که با خشونت خودش را به بدن حورا کوبید و... https://t.me/+YDKmAxZLurE3MThk https://t.me/+YDKmAxZLurE3MThk
Mostrar todo...
#گــــــــ♨️ـــی / #تریـــــسام♨️ _دوتا ســــر آشپز که گــارسون خودشونــو تبدیل به پــاتنرشون میکنن✨_ (قسمتی از رمان) با ترس به محمد نگاه کردم #دستش و نزدیکم کرد که با جیغ میو گفتم و #پریدم بغل ددی آریا و با ترس گفتم :« نهههه #پیشی از آب #میترسهه تروخدا نبریدش حموم به جاش به #پیشی چیپس بدین آریا منو از خودش جدا کرد و #با اخم گفت :« ببین داری گربه بدی #میشی ،، اگه بری حموم #بهت چیپس میدم  خوبه؟ بعد کمی فکر کردم گفتم:« #خوب پیشی نظرشو گرفته محمد و آریا #مشتاق نگاهم میکردن مظلوم بهشون #زل زدم و گفتم :« چون حموم رفتن #برای یه پیشی خیلی سخته و خودتونم #میدونید باید بریم فروشگاهههه برام #یه عالمه پفک و #آت آشغال بخریدددد https://t.me/+8th-FDLD_mFmNmYx https://t.me/+8th-FDLD_mFmNmYx https://t.me/+8th-FDLD_mFmNmYx
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.