cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

دختر نویسنده✍🦋💜

و آنگاه که مرا دید، حیرت زده نگاهم کرد و گفت: تو را جایی دیده‌ام! فقط نگاهش کردم و شاید همین یک نگاه خودش سوال بود؛ ادامه داد، عطرت به عطرِ میان کتاب‌ها می‌ماند، آیا تو همانی نیستی که تو را میان واژه‌ها زندگی کرده بودم؟!...

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
1 395
Suscriptores
-424 horas
+217 días
+11130 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

من نیازی به توضیح چیزی برای کسی نمیبینم. ولی خوب می‌شود مطالعه خود را بیشتر کنید تا خودتان به پاسخ این سوال برسید😊
Mostrar todo...
❤‍🔥 2👌 1
‌ ‌ ‌‌‌ ‌ سلام نویسنده به کسی گفته میشود که حداقل یک کتاب نوشته کرده باشد به نظر شما به چند نوشته متن ما میتوانیم ادعا نویسندگی کنیم؟
Mostrar todo...
👍 2
نویسنده به کسی گفته می‌شود که؛ خالق متن خویش بوده و چیزی را کشف کند که بقیه نتوانستند؛ نوشته‌هایش با خلاقیت خودش نوشته شده باشد و کاپی و رونویس نباشد؛ و در پهلوی این باید به نوشتن عاشقانه نگاه کند و از روی مجبوریت شغلی ننویسد. و از آن‌جایی که من هیچ‌گاهی در نوشته‌های خود از آثار دیگران تقلید نکرده‌ام و تمامش از خلاقیت خودم بوده، و عاشقانه با تمام علاقه می‌نویسم؛ خودم را نویسنده می‌دانم. من لقب دختر نویسنده را خودم به خود داده‌ام چون نویسنده هستم و این هنر عشق و شغلِ منه. 🫶🖇
Mostrar todo...
👌 4❤‍🔥 1
‌ ‌ ‌‌‌ ‌ و یک سوالی مه همیشه دوست داشتم از یک نویسنده بکنم آیا شما فکر می کنید نویسنده هستید؟
Mostrar todo...
این دیگ روزمو ساخت🫠🫶
Mostrar todo...
🥰 2 1
و من به زیبایی نوشته های تو به این دو دیده؛ ندیده ام!!
Mostrar todo...
1
از گذشته ها🕊🤍
Mostrar todo...
1
نمی‌دانم چی شد که همه فقط زنده‌هستیم و کمتر کسی‌ست که زندگی کند. همه، غرق شدیم در دریاهای نامرئی و بازنده‌ی نبردهای بی‌پایان. قبل جوان شدن پیر شدیم و طفلیت، قصه‌ی تلخی‌ست نافراموش شدنی. دیگر این‌جا نقل و نباتی لذت ندارد و هیچ خانه‌ی شاهد قصه‌های پدر بزرگ و مادر بزرگ نیست. گویا، خوشبختی از شهر کوچک‌مان، کوچیده است و یا چشم‌های ما نابینا شده‌است برای دیدنش. دیر زمانی‌ست دیگر خوشحالیی مارا به وجد نمی‌آورد و خنده‌های من شبیه دیروزها حقیقی نیست. نمی‌دانم مشکل درکجاست ولی، تا به خود آمدیم دیگر قصه، قصه‌ی دردهای ناتمام بود؛ و تمام جوانی ما در مشکلات و سختی گذشت. همه درد داشتیم؛ همه در نبردی در حالی جنگ بودیم؛ در گلوی همه‌ی‌مان بغض‌ها گره خورده بود و همه باهم فقط زنده بودیم و خبری از زندگی کردن نبود. ما تا به خود آمدیم؛ اینجا خبر از خوشحالی واقعی نبود. و این تلخ‌ترین قصه‌ی دورانِ ماست. #لیمه_حمیدی @nawisnda
Mostrar todo...
❤‍🔥 2 1👌 1💯 1💘 1
00:00
Video unavailableShow in Telegram
من گم‌شده‌ام؛ گم‌شده در چشمانش. #لیمه_حمیدی @nawisnda
Mostrar todo...
0.07 KB
❤‍🔥 2💘 1
من گم‌شده‌ام؛ گم‌شده در چشمانش. #لیمه_حمیدی @nawisnda
Mostrar todo...
👍 1❤‍🔥 1🕊 1👀 1