هدایت حاذق
309
Suscriptores
Sin datos24 horas
+27 días
+230 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
به کسی که برایت نمینویسد
مزاحمِ روزهایت نمیشود، درباره ات نمیخواند
مهمترین تاریخهای تو را حفظ نمیکند و زندگیات را پُر از کارهای شگفتانگیز نمیکند
وابسته نشو
وابسته نشو
وابسته نشو
غسانکنفانی
❤ 2👌 1
Photo unavailableShow in Telegram
قسم بر لحظهای که حاکم دلها سیاهی نیست
برای شاعر آزاده در اینجا پناهی نیست
جلو جنگ و عقب گرگ گرسنه قصد جان کرده
به جز در گور خوابیدن به عابرها که راهی نیست
در این کشور که تاریخاش بتِ تزویر تاریخ است
به افسرهای هندوکش همیشه جایگاهی نیست
خدایی ترس اشکام را درآورده که میبینم؛
شب است و شبچراغی، آتشِ از دور، ماهی نیست
مواظب باش، آدمها در اینجا گرگ آدمهاست
میان این جماعت تا که دیدم خیرخواهی نیست
بجنگ و حق خود را تا توان داری به دست آور
اصول جنگل حاکم هست اینجا، دادگاهی نیست
#هدایت_حاذق
❤ 8😍 1💔 1
من به تو اعتماد و اعتقاد دارم زیرا تو قسمتی از زندگی منی، تو ترانهای از سرود ایمان بزرگ منی. تو رفیق منی و همین کافی است که تا پایان زندگی با هم، رفیقانه و همراه و همدل باشیم.
-نامه مرتضی کیوان به همسرش پوری ۱ فروردین ۱۳۳۳
#نامه_ها
❤ 5
آدمها را
بیش از حد دوست دارم
یا بههیچوجه دوست ندارم
تا اعماق پایین میروم
در آدمها غرق میشوم
تا آنچه را هستند
واقعی
بشناسم
#سیلویا_پلات
❤ 2😢 2
🌿🌻 @hamid_jadidi🌻🌿
آن کسی که تو را دوست دارد، به آسانی نمیلغزد و به زودی فریب نمیخورد و با هر مشکلی و هر محرومیتی که پیش آید ثبات خود را از دست نمیدهد.
"از نامهی علی شریعتی به پوران شریعت رضوی"
👌 2
دیروز صبح همینکه از خواب بلند شدم، به ساعتم نگاه کردم که زمانی برای صرف چای ندارم. با عجلهگیِ بیمورد رفتم بیرون، به قول پدربزرگ مرحومم، دست و رویم را سگشو کردم و قدم گذاشتم به سوی دانشگاه، نه دانشگاه که نه؛ به طرفِ پهنتون. از تُرم پنج به اینطرف که الان دارم تُرم آخرم را پاس میکنم، رفتن در آن محل برایم کسلکنندهترین کار ممکن بوده و هست. عادتم شده که در مسیرش همیشه خودم را سرزنش کنم، گاهی در داخل تکسی از بس حالت روانیام خراب میشود، به صنف درسی نارسیده، دوباره برمیگردم به اتاقام؛ مکانی که اینروزها اندوه بیسر و صدایی را زوزه میکشد. وقتی ایمان آورده بودم که نمیتوانم لذت که بعید است، حتی سودی ازش ببرم، مگر ارزش این را داشت که این همه بخاطرش رنجور شوم؟ سالها قبل باید رهایش میکردم و میرفتم پی چیزی که دلم میخواهد. این جسم جایی و روح در جای دیگر، یک خیانت به خود است، خیانت به احساسات و هیجاناتیکه در نطفه سقط میشود. طبق روال، در ست عقبی تکسی لم داده بودم و این احوالات ناخوشایند داشت تکرار میشد، افکار درهم و برهمی ذهنم را مشغول کرده بود. ناامیدیِ وحشتناکی، از دوسوی سرم تیر میکشید که یکطرف، با دیدن یک صحنه خوفبرانگیز دیگر، به یکباره وحشتِ بیغل و زنجیری لرزه به تنم افکند، چشمهایم تار شدند و حال و حوصله از دست و پایم کنده شد، قطعنکه آدرنالین خونام بالا گرفته بود و مرگ بود که دور سرم میچرخید. شیشهی جلویی تکسی، کاماز شهرداری را نشان میداد، کامازِ پرِ سگهای کشته شده؛ سگهای ولگردی که بعد از این، رنج بینانی و درد بیجایی را حس نمیکردند. شبهنگام، توسط باکرامتترینِ موجودات، نفس از آنها گرفته شده بود. با دیدن آن صحنه، مرگ را در خودم تجربه کردم و حس کردم که من هم یکی شبیه آنهاستم، سگِ ولگردی که مرگ تدریجی را در این شهر دارد نفس میکشد.
با آن همه رفتم در آخرین صندلیِ کلاس نشستم و درس آغاز شد؛ اما هرچه تقلا کردم نتوانستم در آنجا بمانم، سرم حمله آمد و استادم برم اجازه داد بروم. از آن محل، با قلبِ پر از اندوه و چشمهای اشکآلوده بیرون شدم و به گوشیام نگاه کردم که پیامی رسیده "صبح تو هم بخیر عزیزم"
هدایت_حاذق
😢 8❤ 1
من چگونه به افسردگی دچار میشوم
در حالیکه به تو تبعید شدهام
و چی از این زیباتر
که انسان به زنی تبعید شود که دوستش دارد
نزار قبانی
❤ 4
00:33
Video unavailableShow in Telegram
خُنک آندم که نشینیم
در ایوان من و تو
1.70 MB
❤ 3👍 1👌 1
هرچند همیشه میشها میبازند
از منظر ما گرگ نبودن خوب است
فرشته خدابنده
❤ 1
Photo unavailableShow in Telegram
آنقدر دوستت دارم که خودم هم نمیدانم چقدر دوستت دارم
هربار که میپرسی چقدر؟
با خودم فکر میکنم دریا چطور حساب موجهایش را نگه دارد.
#نزار_قبانی
❤ 9😢 1
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.