cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

عکس پروفایل‌های🌹 عکسهای🌹 رمانتیک🌹 زنانه🌹 عاشقانه🌹 مردانه 🌹 ناز 🌹 ناب 🌹 قشنگ 🌹 عشق 🌹 دخترانه

Mostrar más
Irán184 031El idioma no está especificadoMotivación y presupuesto33 093
Publicaciones publicitarias
314
Suscriptores
-124 horas
-47 días
-1330 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

. اونجایی که حس کردی کسی نیست. اونجایی که تو اشکات غرق شدی. اونجایی که لبخند از یادت رفت. اونجایی که خسته شدی... دقیقا همون موقع ها به من فکر کن. من اینجا منتظرم تو بیای بغلم و... غماتو بذاری رو دوش من. .              ‌🌹🌹🌹🌺🌹🌹🌹              @pro_jemedel1 .
Mostrar todo...
👌 1
Photo unavailableShow in Telegram
.                   ‌🌹🌹🌹🌺🌹🌹🌹              @pro_jemedel1 .
Mostrar todo...
2👍 1
Photo unavailableShow in Telegram
. . . "مردد مانده ام ای عشق...!" خودم گفتم برو امّا...نرو!من بی تو آشوبم... در این مردابِ پر تردید و پر ابهام مصلوبم...! بمانی دردِ بی درمان،نمانی می کُشی من را... جدال عقل و احساس است و من بی جنگ مغلوبم...! نباشی خنده هایم درد و اشکم هم پر از درد است؛ نه لبخندی،نه اشکی،من تظاهر میکنم خوبم...! میانِ راه و بیراهه،پریشان مانده قلبِ من... فریبی یا حقیقت داری ای رویای مطلوبم؟؟؟!! تو عشقی یا هوس،منطق،جنون،یا وهم و تردیدی؟!! نمی دانم؛برو!یا نه،بمان!من بی تو آشوبم! طاهره اباذری هریس .                     🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @jamedel1
Mostrar todo...
👍 2
. . "مردد مانده ام ای عشق...!" خودم گفتم برو امّا...نرو!من بی تو آشوبم... در این مردابِ پر تردید و پر ابهام مصلوبم...! بمانی دردِ بی درمان،نمانی می کُشی من را... جدال عقل و احساس است و من بی جنگ مغلوبم...! نباشی خنده هایم درد و اشکم هم پر از درد است؛ نه لبخندی،نه اشکی،من تظاهر میکنم خوبم...! میانِ راه و بیراهه،پریشان مانده قلبِ من... فریبی یا حقیقت داری ای رویای مطلوبم؟؟؟!! تو عشقی یا هوس،منطق،جنون،یا وهم و تردیدی؟!! نمی دانم؛برو!یا نه،بمان!من بی تو آشوبم! طاهره اباذری هریس . 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @jamedel1
Mostrar todo...
. می‌خواهمت چنان که شب خسته خواب را می‌جویمت چنان که لب تشنه آب را محو توام چنان که ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده‌دمان آفتاب را بی‌تابم آنچنان که درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواره تاب را بایسته‌ای چنان که تپیدن برای دل یا آنچنان که بال پریدن عقاب را حتی اگر نباشی، می‌آفرینمت چونانکه التهاب بیابان سراب را! ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را قیصر امین پور .                              🌹🌹🌹🌺🌹🌹🌹 @jamedel1 .
Mostrar todo...
1
Photo unavailableShow in Telegram
.                   ‌🌹🌹🌹🌺🌹🌹🌹              @pro_jemedel1 .
Mostrar todo...
👍 3 1
. اگر عاشقشی ، واقعا دوسش داری ، تاجایی که میتونی برای ارامشش تلاش کن . عشق چیز کمی نیست . اما هیچوقت برای عشق گدایی نکن . عشق زیباست . حقیقت داره . اما اگر عاشق کسی شدی که براش ناراحت شدنت مهم نیست بدون راهو اشتباه امدی . بین ما خیلیا هستن که درگیر عشقن . اونایم که نیستن ممکن بشن. یادتون باشه ، عشق سراغ شما میاد یه روز اما عاشق کسی باشید که برای ناراحت نشدن و ناراحت نکردن شما دست به هرکاری میزنه . این قانون اصلیه عشقه . اگر کسی رو پیدا کردی که اینطوری بود ، بدون عشقت درسته . اگر نه ، بدون اخرشم یه قلب شکسته میمونه برات . عاشق باشید . اما عاشق ادم‌های درست. .                              🌹🌹🌹🌺🌹🌹🌹 @jamedel1 .
Mostrar todo...
👍 1 1💯 1
Photo unavailableShow in Telegram
. .                   ‌🌹🌹🌹🌺🌹🌹🌹              @pro_jemedel1 .
Mostrar todo...
3👍 1
. گویند که ... در زمان کریمخان زند مرد سیه چرده و قوی هیکلی در شیراز زندگی میکرد که در میان مردم به سیاه خان شهرت داشت وقتی که کریمخان میخواست بازار وکیل شیراز را بسازد او جزئ یکی از بهترین کارگران آن دوران بود در آن زمان چرخ نقاله و وسایل مدرن امروزی برای بالا بردن مصالح ساختمانی به طبقات فوقانی وجود نداشت بنابرین استادان معماری به کارگران تنومند و قوی و با استقامت  نیاز داشتند تا مصالح را به دوش بکشند و بالا ببرند وقتی کار ساخت بازار وکیل شروع شد و نوبت به چیدن آجرهای سقف رسید سیاه خان تنها کسی بود که میتوانست آجر را به ارتفاع ده متری پرت کند و استاد معمار و  ور دستانش آجرها را در هوا می قاپیدند و سقف را تکمیل میکردند روزی کریمخان برای بازدید  از پیشرفت کار سری به بازار زد و متوجه شد که از هر ده آجری که سیاه خان به بالا پرت میکند شش یا هفت آجر به دست معمار نمی رسید و می افتد و می شکند کریمخان از سیاه پرسید چه شده نکنه نون نخوردی؟؟!! قبلا حتی یک آجر هم به هدر نمی رفت و همه به بالا میرسید! سیاه خان ساکت ماند و چیزی نگفت اما استاد معمار پایین آمد و یواشکی بیخ گوش کریمخان گفت قربان تمام زور و قدرت سیاه خان و دلگرمی او زنش بود چند روزست که زن سیاه خان قهر کرده و به خانه ی پدرش رفته سیاه خان هم دست و دل کار کردن ندارد اگر چاره ای نیاندیشید کار ساخت بازار یک سال عقب می افتد او تنها کسی است که میتواند آجر را تا ارتفاع ده متری پرت کند کریمخان فورا به خانه پدر زن او رفت و زنش را به خانه آورد بعد فرستاد دنبال سیاه خان و وقتی او به خانه رسید با دیدن همسرش از شدت خوشحالی مثل بچه ها شروع به گریه کرد کریمخان مقدار پول به آنها داد و گفت امروز که گذشت اما فردا میخواهم همان سیاه خان همیشگی باشی این را گفت و زن و شوهر را تنها گذاشت فردا کریمخان مجددا به بازار رفت و دید سیاه خان طوری آجر را به بالا پرت میکند که از سر معمار هم رد میشود بعد رو به همراهان کرد و گفت ببینید عشق چه قدرتی دارد آنکه آجرها را پرت میکرد عشق بود نه سیاه خان (آدم برای هرچیزی باید انگیزه داشته باشه) اگه میدونستین که بی توجهی به کسی که دوستون داره چقدر ممکنه طرفو نابود کنه ، هیچوقت این کارو نمیکردید شب خوش دوستان آسوده بخوابید که آسمان فردا دیدنیست….. .                              🌹🌹🌹🌺🌹🌹🌹 @jamedel1 .
Mostrar todo...
👍 4