cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

﮼کم‌یاب‌موزیک :

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
12 162
Suscriptores
-3024 horas
-1047 días
-42830 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

اولین اعتراف من هس اسمم مهسا ۱۳سالمه یروز خونه مادربزرگم بودم پسرخالم پی ام داد که میشه بیای پشت خونه مادربزرگ اینا گفتم واسه چی گفت میخام بغلت کنم گفتم باش بعد منم اروم اروم میرفتم بعد رسیدم پیشش بغلم کرد لبام رو خورد گردنم رو خورد بوسم کرد اولین بارم بود منم هیچ کاری نکردم چن نمیدونستم چیکار کنم هردوتامون میلرزیدیم بعد گفتم برو دیگه بسه رفتم بعد دیدم بازم پی ام داده بیا همونجا کارت دارم منم رفتم ولی این دفعه دیگه... ادامه داستان
Mostrar todo...
عجب حرومزاده ای بوده یارو😐
Mostrar todo...
#اعتراف ‌                                                 ‌ ‌‌‌    ‌ اقا سلام پسرم ۱۶ بخدا همش راستع من ۲ سال پیش وقتی ۱۴ سالم بودم دم ظهر بود کلاس زبان داشتم هرچقد صبر کردم هیچ تاکسی نبود ک منو سوار کنع بعد نیم ساعت اخرش ی بی ناموص منو سوار کرد ک برسونم. تو راه بودیم ک این حرومزاده شروع کرد همش درمورد اونجام میپرسید منی ک ۱۴ سالم بود داشتم از خجالت اب میشدم بعدش دیگ بی شرفیو رد کرد ب قران قسم ت ماشین شلوارمو ادامه داستان
Mostrar todo...
ناصر آقا راننده اسنپ بود و چند دفعه ای باهاش برا خریدو کارهای دیگم بیرون رفته بودم و بهش اعتماد کردم. تا اینکه یه روز دخترم نفس که 16سالشه خواست از خونمون خیابون طبرسی(مشهد)بره موجهای آبی زنگ زدم به ناصر آقا اگه زحمتی نیست نفس رو برسونید موج های آبی،بعد نیم ساعت نفس با ناصر آقا رفت سمت موج های آبی،ساعت نه شب بود زنگ زدم به نفس گوشیش در دسترس نبود خیلی نگرانش شده بودم،ساعت دوازده شب نفس پیام داد که مامان یه چیزی بهت میگم نگران نشی و به باباهم چیزی نگی،گفتم دختر خبر مرگت معلوم هست کجایی؟گفت مامان من...... ادامه داستان
Mostrar todo...
🔹لحظه به لحظه با اخبار انتخابات 1403👇👇👇 https://t.me/+YNErH3l01S41ZGQ0 https://t.me/+YNErH3l01S41ZGQ0 سریعترین و بروزترین پوشش خبری بدون سانسور👆
Mostrar todo...
اولین اعتراف من هس اسمم مهسا ۱۳سالمه یروز خونه مادربزرگم بودم پسرخالم پی ام داد که میشه بیای پشت خونه مادربزرگ اینا گفتم واسه چی گفت میخام بغلت کنم گفتم باش بعد منم اروم اروم میرفتم بعد رسیدم پیشش بغلم کرد لبام رو خورد گردنم رو خورد بوسم کرد اولین بارم بود منم هیچ کاری نکردم چن نمیدونستم چیکار کنم هردوتامون میلرزیدیم بعد گفتم برو دیگه بسه رفتم بعد دیدم بازم پی ام داده بیا همونجا کارت دارم منم رفتم ولی این دفعه دیگه... ادامه داستان
Mostrar todo...
#اعتراف ‌                                                 ‌ ‌‌‌    ‌ اقا سلام پسرم ۱۶ بخدا همش راستع من ۲ سال پیش وقتی ۱۴ سالم بودم دم ظهر بود کلاس زبان داشتم هرچقد صبر کردم هیچ تاکسی نبود ک منو سوار کنع بعد نیم ساعت اخرش ی بی ناموص منو سوار کرد ک برسونم. تو راه بودیم ک این حرومزاده شروع کرد همش درمورد اونجام میپرسید منی ک ۱۴ سالم بود داشتم از خجالت اب میشدم بعدش دیگ بی شرفیو رد کرد ب قران قسم ت ماشین شلوارمو ادامه داستان
Mostrar todo...
واقعا دنیای کثیفی شده لطفا به هیچکس اعتماد نکنین
Mostrar todo...
ناصر آقا راننده اسنپ بود و چند دفعه ای باهاش برا خریدو کارهای دیگم بیرون رفته بودم و بهش اعتماد کردم. تا اینکه یه روز دخترم نفس که 16سالشه خواست از خونمون خیابون طبرسی(مشهد)بره موجهای آبی زنگ زدم به ناصر آقا اگه زحمتی نیست نفس رو برسونید موج های آبی،بعد نیم ساعت نفس با ناصر آقا رفت سمت موج های آبی،ساعت نه شب بود زنگ زدم به نفس گوشیش در دسترس نبود خیلی نگرانش شده بودم،ساعت دوازده شب نفس پیام داد که مامان یه چیزی بهت میگم نگران نشی و به باباهم چیزی نگی،گفتم دختر خبر مرگت معلوم هست کجایی؟گفت مامان من...... ادامه داستان
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.