[🌿گـــیله لـــوی🌿]

ولی من توی زندگیم اولین سوپرایزی بود که حس میکردم واقعا توی خوابم تمام مدتی که توی کافه فرزانه تا کفششو در بیاره حس میکردم خوابم وقتی پییشم نشست توی شوک بودم حرف بقیه رو نمیشنیدم و واااقعا توی شوکم هنوز و اگر خوابم دوسسست دارم واقعا بیدار نشم من امشب حس خوشبختی دارم خوشبختم از داشتن تک تک آدمایی که دور و اطرافم دارم ❤️

صدای من رو از اردبیل خونه‌ی خانم گاسمی می‌شنوید...

اگه با حرفام همزادپنداری میکنی درک میکنی چی میگم باید بگم دنیا داره زشت میشه رفیق قشنگ نیست که این همه آدم این همه اندوه رو درک کنیم .

تاحالا حس کردی روی قلبت یه سنگ یک تنی نشسته؟ من همه‌ی روزای زندگیم این حس رو داشتم

دسته گل رز قرمز بعد از سالاد شیرازی جزو موردعلاقه ترین چیزاییه که تو زندگیم میتونم داشته باشم ...♥️

شبیه آدمهایی که آخرین امیدشون رو خاک میکنن دو شب پیش وصیت‌نامه نوشتم و شبیه آدمایی که برای زنده موندن بعد یه خونریزی شدید تلاش میکنن دارم سعی میکنم که زندگیمو حفظ کنم

بعضی روزا میرم دست میکشم به سرش نازش میکنم دوست دارم رهاش کنم مثل تموم اون یک سالی که تراپیستم گفت رهاش کن اون دختر بچه رو ولی نتونستم من واقعا شجاعت رها کردنش رو ندارم ترس توی چشماش با من آشناست ترس از تنهایی

من هنوز اون دختر بچه رو توی اون خونه میبینم هنوز همونجا جا مونده ...