ژامه وو، ادبیاتِ هنر و فلسفه
جهان آیینه ی وهم است... سبک کردن بار هستی با ادبیات، هنر و فلسفه ارتباط با کانال👇 @Moonlit_song اولین پست کانال👇 https://t.me/Jamais_vu20/3 اولین قسمت شاهنامه👇 https://t.me/Jamais_vu20/96
Mostrar más2 331
Suscriptores
Sin datos24 horas
+127 días
+2430 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
03:08
Video unavailableShow in Telegram
فریدا کالو در تصویر
فریدا کالو نقاش مکزیکی، از نامدارترین زنان تاریخ هنر معاصر است که به ویژه به دلیل خودنگاره هایش مشهور است.
آخرین کلمات فریدا کالو قبل از مرگ در دفترچه ی خاطراتش:
"ترس و درد و لذت و مرگ چیزی بیش از بخشی از وجود ما نیستند. امیدوارم که عزیمت دلپذیر باشد و امیدوارم که هرگز برنگردم."
#فریدا_کالو
#درگذشت
#هنر
@Jamais_vu20
6.89 MB
روزهای زوج بشنوید.
#شاخه_های_این_درخت_کهن
#ناصر_شاهین_پر
🔸شاخه های این درخت کهن برنامه ای است به میزبانی ناصر شاهین پر که در آن بدون هیچ گونه تعصب و پیش داوری به کندوکاو در تاریخ کهن ایران می پردازد.
#قسمت صد و چهل و نهم
▪️بستر فکری مشروطیت
بروز ادبیات مشروطه و نشر روزنامه ها
▪️اعمال سانسور و نظارت بر چاپ و نشر از دوره ی ناصرالدین شاه
مدرسه دارالفنون، زمینه ی تحول در ایران
♦️اولین قسمت شاخه های این درخت کهن👇
https://t.me/Jamais_vu20/4391
https://t.me/naser_shahinpar
@Jamais_vu20
صوتی_شاخه_های_این_درخت_کهن_دوشنبه.mp36.59 MB
شاهنامه خوانی به نثر (از ابتدا)
▪️رفتن گودرز و توس پیش کاووس از بهر پادشاهی
پیش تر خواندیم توس فرستاده ای نزد کاووس شاه فرستاد و از وی خواست جلوی خصومت و نبرد بین سپاه توس و گودرز گرفته شود تا افراسیاب از این دشمنی بهره نبرد.
و اینک:
وقتی کاووس این حرف را شنید به نظرش راست آمد؛ پس فرستاده ای را فرستاد و هر دو پهلوان را فراخواند.
توس و گودرز هر دو نزد شاه آمدند و جلوی شاه زبان گشودند. توس این چنین گفت: "ای شاه گرانمایه اگر شاه از تاج و تخت سیر شده است، بزرگی و تاج و گنج بزرگان باید برای فرزند بماند. وقتی فرزند هست چرا باید نبیره تاج بر سر بگذارد و بر تخت شاهی بنشیند؟ فریبرز فرّ و شوکت پادشاهی دارد و همچون شیر ژیان کمر بسته است." گودرز به او گفت: "ای کم خرد! عقل تو را از آدمیان نمی شمارد. در جهان کسی مانند سیاوش جوانمرد و آزاده و مایه ی آرامش نبود. حال این جهانجو فرزند اوست و گویی از نظر چهره و هیبت خود اوست. نژادش از طرف مادر به تو می رسد. به خاطر این که از نژاد شاهان است و از عدل و داد روی نمی گرداند. در ایران و توران مردی مانند او نیست؛ پس این حرف های بیهوده برای چیست؟ آیا چشم هایت صورت او و قد و قامت و مهربانی او را ندیده است؟ او از رود جیحون گذشت بدون آنکه در پی یافتن کشتی باشد. اینها همه نشانه ی فر پادشاهی و اندیشه ی درست او است. همان طور که فریدون از اروندرود گذشت تا با مردانگی و فر ایزدی دل و دست و چشم بدی را ببندد. دیگر اینکه او نیز همچون منوچهر به خونخواهی پدر همچون شیر ژیان کمر می بندد و این رنج و مصیبت را از ایران زمین می گرداند. هوش افراسیاب در دست اوست. در خواب سروش به من گفت که فرّ منوچهر غوغای ایران را فرو می نشاند. وقتی او تاج و تخت پادشاهی را بیاراید، دنیا از رنج و سختی آسوده می شود. تو نیز از نژاد نوذری و بیگانه نیستی؛ پدرت تند مزاج بود و تو هم دیوانه هستی. اگر هم اکنون سلاح با من بود یال و کوپالت غرق خون می شد و با شمشیرم تو را زخمی می کردم و خود را از شنیدن این حرف های بیهوده وا می رهاندم. تو در میان شاهان دشمنی می افکنی تا خودت از آن بهره جویی. شهنشاه خودش به هر که بخواهد تخت شاهی را می دهد و او را پادشاه می خواند."
توس گفت: "ای پیر خردمند چه قدر حرف های ناخوشایند می گویی! اگر تو از نژاد کشواد هستی من هم توس فرزند نوذر شاه و شاهزاده هستم. اگر شمشیر تو سندان شکن است، سنان من هم دل کوه قاف را می درد. بین من و تو این گفت و گوی بیهوده برای چیست؟ شاه خود می داند که پادشاه کیست."
گودرز گفت: "این قدر حرف مزن که دیگر برایت آبرویی نمی بینم." آنگاه رو به کاووس کرد و گفت: "ای شاه جهاندیده! تو دلت را از راه و رسم خود مگردان. هردو فرزندت سزاوار تخت شاهی هستند؛ پس هر دو فرزند پرمایه ات را نزد خود فراخوان و ببین که از میان آن دو کدام سزاوارتر و با یال و کوپال تر و دارای فر ایزدی بیشتری است. بعد تاج شاهی را به او بسپار و دلت را شاد کن که فرزندت را پادشاه می بینی."
کاووس به او گفت: "این تصمیم درستی نیست؛ زیرا در دلم هر دو فرزند یکی است؛ وقتی من یکی را برگزینم، دل دیگری از من کینه خواهد گرفت. چاره ای می کنم تا هیچ کدام در این میان از من کینه به دل نگیرند. حال دو فرزند من باید با دو سپاه تا دروازه ی اردبیل، به آنجا که دژ بهمن است بروند. هر سال در آنجا غوغای اهریمن است و مردم خداپرست از اهریمن در رنج هستند و موبدان آنجا از ترس اهریمن جرأت ماندن ندارند. هر کدام از اینها که با شمشیر آنجا را تسخیر کند، ما از دادن گنج و پادشاهی به او دریغ نداریم."
شنیدند گودرز و توس این سخن
که افکند سالار بیدار بن
بدان هر دو گشتند همداستان
نزد زو نکوتر کسی داستان
بدان همگنان دل بیاراستند
ز پیش سپهدار برخاستند
#شاهنامه_از_ابتدا
#جلد دوم
برگردان به نثر: #سیدعلی_شاهری
#نشرچشمه ۱۳۸۸
#قسمت صد و سی ام
@Jamais_vu20
01:29
Video unavailableShow in Telegram
«وقتی روحت را شناختم، می توانم چشمانت را نقاشی کنم».
🎨 #نقاشی #مودیلیانی #زادروز
🎶 #شارل_آزناوور
@Jamais_vu20
7.65 MB
▪️هر روز در ژامه وو بشنوید.
#نمایش_رادیویی 🎤 #صوتی
#جسدی_در_کتابخانه
از سری ماجراهای #خانم_مارپل
#آگاتا_کریستی
#کارگردان: #ایوب_آقاخوانی
نوشته و تنظیم برای رادیو:
#مهسا_پیروزفر
#گوینده: #وحید_منوچهری
▪️قسمت پنجم (پایانی)
▪️داستان یک روز صبح با رویدادی غیرمنتظره در عمارت گوسینگتون هال آغاز می شود. آقا و خانم بانتری با صدای خدمتکار که خبر پیدا شدن جسدی در کتابخانه را می دهند، از خواب بیدار می شوند. آنها با پلیس تماس می گیرند و پس از آن به دوستشان خانم مارپل اطلاع می دهند. خانم مارپل پس از شنیدن این خبر، خود را به عمارت میرساند و قدم در ماجرایی پیچیده و مرموز می گذارد.
@namayesh_radioei
@Jamais_vu20
attach 📎
▪️هر روز در ژامه وو بشنوید.
#نمایش_رادیویی 🎤 #صوتی
#جسدی_در_کتابخانه
از سری ماجراهای #خانم_مارپل
#آگاتا_کریستی
#کارگردان: #ایوب_آقاخوانی
نوشته و تنظیم برای رادیو:
#مهسا_پیروزفر
#گوینده: #وحید_منوچهری
▪️قسمت پنجم
▪️داستان یک روز صبح با رویدادی غیرمنتظره در عمارت گوسینگتون هال آغاز می شود. آقا و خانم بانتری با صدای خدمتکار که خبر پیدا شدن جسدی در کتابخانه را می دهند، از خواب بیدار می شوند. آنها با پلیس تماس می گیرند و پس از آن به دوستشان خانم مارپل اطلاع می دهند. خانم مارپل پس از شنیدن این خبر، خود را به عمارت میرساند و قدم در ماجرایی پیچیده و مرموز می گذارد.
@namayesh_radioei
@Jamais_vu20
attach 📎
Photo unavailableShow in Telegram
شب که می شود
من پر از ستاره می شوم
شب که می شود
مثل آن فشرده ی عظیم پرشکوه
و پرشکوفه ی ازل
در هزار کهکشان ستاره
پاره پاره می شوم
#شعر
#اسماعیل_خویی
عکس: #پری_شاهین
#کیاشهر
@Jamais_vu20
▪️هر روز در ژامه وو بشنوید.
#نمایش_رادیویی 🎤 #صوتی
#جسدی_در_کتابخانه
از سری ماجراهای #خانم_مارپل
#آگاتا_کریستی
#کارگردان: #ایوب_آقاخوانی
نوشته و تنظیم برای رادیو:
#مهسا_پیروزفر
#گوینده: #وحید_منوچهری
▪️قسمت چهارم
▪️داستان یک روز صبح با رویدادی غیرمنتظره در عمارت گوسینگتون هال آغاز می شود. آقا و خانم بانتری با صدای خدمتکار که خبر پیدا شدن جسدی در کتابخانه را می دهند، از خواب بیدار می شوند. آنها با پلیس تماس می گیرند و پس از آن به دوستشان خانم مارپل اطلاع می دهند. خانم مارپل پس از شنیدن این خبر، خود را به عمارت میرساند و قدم در ماجرایی پیچیده و مرموز می گذارد.
@namayesh_radioei
@Jamais_vu20
attach 📎
02:03
Video unavailableShow in Telegram
چه رنجی است
خوابیدن زیر آسمانی
که نه ابر دارد نه باران
از هراس از کلمات
هر شب
خواب های آشفته می بینیم
به این جهان آمده ایم
که تماشا کنیم
صندلی های فرسوده و رنگ باخته
سهم ما شد
انتخاب ما مرواریدهای رخشان
بود
#شعر
#احمدرضا_احمدى
🎨 #نقاشى
@Jamais_vu20
12.93 MB
03:25
Video unavailableShow in Telegram
"به یاری هنر، به جای آنکه فقط یک جهان -جهان شخص خودمان- را ببینیم، جهان هایی بسیار می بینیم."
📚 #در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
#مارسل_پروست #زادروز
▪️ویدیو: #نقاشی_هاى #کامیل_پیسارو، امپرسیونیست فرانسوی #زادروز
#هنر
#ادبیات
@Jamais_vu20
18.36 MB
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.