cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

جدالی بین عشق و انتقام

چنل زاپاس حسِ ممنوعه و بیصداشکستم

Mostrar más
Irán288 042El idioma no está especificadoLa categoría no está especificada
Publicaciones publicitarias
206
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

بچه ها لطفا عین مجسمه نخونید و رد بشید چنل های فرشته مرگ رز زندگیم ترانه سازم باش خاطرات خیس سه قدم تا خوشبختی دختر شیطان قند عسل میخواید تو دوره باشید یا نه🤦🏻‍♀🤦🏻‍♀🤦🏻‍♀ @kakaootb0
Mostrar todo...
پارت واقعی😱❌ پسره بخاطر پول به دختره خیانت میکنه و دختره رو ول میکنه که... سرمو بالا آوردم ایستادن #قلبمو حس کردم . #نفسم بالا نمی اومد و نگاهم قفل متین بود که دست یه #دختری رو گرفته بود و به خنده هاش نگاه میکرد . حس #مردن داشتم . مگه مرگ فقط وقتیه که نفس نکشی و مهمون خاک باشی؟ مرگ من دیدن نگاه #عاشقانه متین به خنده های یه #دختر دیگس . با زانو محکم خوردم زمین متین سرشو چرخوند و با دیدن من با #اخم کرد و سردی روشو برگردوند. کجا بود اون متینی که طاقت بغض کردنمو نداشت ؟؟؟؟ متین من بهم #خیانت نمیکرد... #هوس بودم براش؟ سرم #گیج میرفت مغزم پر از فکر هایی بود که داشت از هم #متلاشی میشد. به #زور روی پای خودم وایسادم و به سمتشون رفتم با صدای بوق ماشین و جیغ رزا خاستم برگردم اما توانی نداشتم، داد بلند متین توی گوش های کیپ شدم اکو میشد، این دیگه #آخر من بود.... میخای ادامشو بخونی؟😀 بگو سر لینک زیر بدو تا باطل نکردن لینکو🏃‍♀🏃 https://t.me/joinchat/_A8vkB6mBxw2MGY0
Mostrar todo...
➶ ᴰᴱᴸᴮᴬᴿ ᴮᴵ ᴹᴬᴿᴱᶠᴬᵀ ➶

عاشقانه ای پایدار و مبهم دوست داشتنی بی دلیل علاقه ای آشکار و حسی متقابل اما باید دید که دست تقدیر چه رغم می‌زند... این عشق همچنان پایدار می ماند یا نا پایدار🖇🤍 ....دلبر بی معرفت .... ..Atieh wrote 🎼..

#رها_از_لج_یاشار_با_یه_پسر_دیگه_قرار_میذاره 🔥‼️❌⛔️ #یاشار_داره_براش_خط_و_نشون_میکشه 😈🥵 #اما_گوش_رها_بدهکار_نیست https://t.me/joinchat/kcrzTyqFyFoxOTk0 https://t.me/joinchat/kcrzTyqFyFoxOTk0 گردنش و گرفتم و به دیوار چسبوندمش . از لا به لای دندونای به هم چسبیدم گفتم : مگه ما با هم نیستیم ؟ اون پسره کی بود ؟ من و با دستای ظریفش هل داد .. پوزخندی زدم . با اون بدن نحیفش نمیتونه مانع من بشه . + به تو چه یاشار خان؟ مگه تو اون روز با اون دختره ....... عصبی از حرف های تکراری، بازوش و گرفتم و به سمت تخت هلش دادم . تا خواست بلند شه ، انگشت اشارم و به سمتش گرفتم . _ من و ببین .‌‌ با اعصاب من بازی نکن ، صد بار گفتم ، اون خانم همکارم بود. طبق معمول دست به سینه شد و قیافه ی لجوجی به خودش گرفت . + اره ، با همکارت میری شب شام می خوری؟ منم گوشام مخملیه؟ کلافه دستی توی موهام کشیدم . چرا این دختر اینقدر نفهمه؟ _ نفهم ... بفهم ، مجبور شدم. بلند شد و بلند گفت : نفهم ‌‌.. بفهم ، منم مجبور شدم باهاش برم رستوران . جلو رفتم و تقریبا نیم خیز شدم طوری که مجبور شد خودش و عقب بکشه . _ من و ببین رها ، فقط یه بار دیگه .... + یه بار دیگه چی ؟ جلو رفتم و لبام و محکم روی لباش گذاشتم ...... دختره پرستار بچه طرف میشه، اما دست بر قضا پدر دختر بچه عاشق پرستار دخترش میشه 😱🤤🔥⚠️❌🚫⛔️ https://t.me/joinchat/kcrzTyqFyFoxOTk0
Mostrar todo...
زندگی ورق میخورد و از نو #شروع میگردد.زندگی که با اتفاقی #ناگوار به #فراموشی سپرده میشود... ⛔⛔⛔⛔⛔⛔ #غرق شدن دختری #سرزنده در دریا باعث میشود #که او از زندگی عقب بماند و #مفقود شود اما این پایان #ماجرا نیست!!! #زندگی به او فرصت #دوباره نفس کشیدن را میدهد #و دکتر امیر سپهرتاج را سرراه او قرار میدهد. #او به نجات دخترک میشتابد و از کام مرگ #نجات میابد... حال #دختر به دنبال #روزهایش است... #روزهایی که از خاطرش محو شده اند... او دراین میان با امیر همراه هست و #برای پیداکردن #رموز زندگی خود،رازهای امیر را افشا میکند.. ⛔⛔⛔⛔⛔⛔ https://t.me/joinchat/NjLv8pM8yvA2OGU0
Mostrar todo...
#دختره_رو_تو_ماشین_خفت_کرده_میخواد_بهش_تجاوز_کنه #بهترین_رمان_از_نگاه_ادمین👌 ⛔⛔⛔⛔⛔ _نگهدار #عوضیِ حیـ... حرفمو کامل نکردم که برگشت و با #پشت_دستش محکم کوبید رو دهنم و عصبی گفت:#صدات برعکس چشمات خیلی رو #اعصابه! از شدت #درد به خودم پیچیدم. _خواهش میکنم ولم کن #توروخدا بزار برم. _چشم به موقش #ولت میکنم،مطمئنم توام #دلت میخواد فقط داری #ناز می کنی وگرنه سوار #ماشین_شخصی نمیشدی! منو کشید و تا به خودم بیام پرتم کرد تو یه ویلا،با ترس به اطرافم نگاه کردم و به سمت اون مرد حمله کردم که در ویلا رو #قفل کرد و به طرفم اومد.با یک حرکت #کمربندشو در آورد و دستشو #بالا برد،چشمامو بستم و... ♨♨♨♨♨ https://t.me/joinchat/NjLv8pM8yvA2OGU0
Mostrar todo...
⚠️توصیه ویژه♨️ ⚠️محدودیت سنی❗️ - از کی تا حالا علاقه رو با دادن تست می‌کنن؟ شلوارشو کشید پایین از موهام گرفتو روی زمین نشوندم.🔥 + اگه می‌خوای منو از دست ندی خوب بخور🍆ش و بعد قمبل کن بذارم داخلتـ💦وگرنه گمشو بیرون https://t.me/joinchat/gyykLa3blz4wMmVk https://t.me/joinchat/gyykLa3blz4wMmVk ⚠️🔱بعد از اینکه باهام رابطه برقرار می‌کنن دوست پسرش عکس‌های س❌سیشو برای خانوادش می‌فرسته و با خواهرش نامزد می‌کنه😯🙈 ⚠️فول صحنه♨️ ⚠️دارای محدودیت سنی🛑
Mostrar todo...
پسره یه جـ😈ـن هاتیـ🔥ــه. برای ماموریت به زمــ🌏ـین فرستاده می‌شه. باید جایگاه دختری رو که مرتکب خطا شده و توسط مسئولین به زیر زمین فرستاده شده رو برای مدتی پر کنه. و نقش پسر عموی نداشته‌ی دختر داستان رو بازی کنه اما مالانا متوجهش می‌شه و می‌فهمه اون تفاوت زیادی با پسر عموش داره و کم کم متوجه‌ می‌شه اون یه شیـ😈ـطان دلفریبه😏💔 - بگو کی هستی؟! - اون سطل آب چیه دستت؟ ابروهامو دادم بالا نگاهی به داخل سطل که پر شده از آب جوش بود انداختم. - می‌خوای بدونی چیه؟ چه جالب #منم_میخوام_بدونم_تو_چی_هستی! #پس_بذار_به_جوابمون_برسیم. آب جوش رو روی دستش خالی کردم، با صدای بلندی عربده زد گوشت دستش مقابل چشم‌هام به بدترین شکل شکافته شد و خونی غلیظ ازش جاری شد. پلک‌های بسته از دردش رو باز کرد که با دو گوی سُرخ رو به رو شدم. آب دهنم رو قورت دادم و قدمی به عقب برداشتم - می‌دونستم! با درد لب زد: - خودت خواستی! از روی زمین بلند شد، بال‌های بلند مشکی از کتفش بیرون زد. کوبیدم به دیوار و با دست زخمیش جای جای بدنم رو لمس کرد. #زبون_خیسش_رو_به #گردنم_کشیدو_پر_نیاز_پچ_زد: - خودت زخمیم کردی... درحالی که فشار به باسنم می‌داد گفت: - باید تقدیم کردن این هلو زخمم رو ترمیم کنی! جنه هر وقت زخمی می‌شه می‌ره سراغ دختره و تا زخمش ترمیمم پیدا نکنه از روش بلند نمی‌شه🤪😈 کراش شدید داره این رمان😜 https://t.me/joinchat/J7OdfupFge83NGU0 https://t.me/joinchat/J7OdfupFge83NGU0
Mostrar todo...
🌙 ⃟🍁 هــزارو یـک شـب 🌙 ⃟🍁

درحال تایپ•••🍒 #برگزیده‌ی_تاریکی_جلد_اول #چشمک_فانوس🦋 برای تبادل با ادمین در ارتباط باشید @Dlvini_n ⚜❌نویسنده این چنل هیچ مسئولیتے در قبال معتاد شدن شما ندارد❌⚜

دزد حشـ🍆ــری که به دختر داستان تجــ❌ـاوز می‌کنه •••●●●🔞 https://t.me/joinchat/gyykLa3blz4wMmVk - ن ولم کن کمک مامان سحر کمک کنید + خفه شو هرزه به شکم خوابوندم روی تخت پاهاش رو گذاشت روی تپل‌هام چک محکمی بهشون زدو دستش رو گذاشت روی دهنم صدای جیغم زیر دستش خفه شد، داد کشید: + رسول بیا ببین چی پیدا کردم. نیم تنم رو تو تنم جر داد، چکی به باسنم زدو غرید: + بیا ببین صاحب خونه‌ی کوچولومون چه تپل‌هایی داره. دستی به سینه‌های بیرون افتادم کشیدو حشری لب زد: - چه هلوهایی رسیده‌ی داره. صدای باز شدن زیپ شلوارش تو اتاق پیچید سر چیز سفت شدش رو به س•و•ر•ا•خ•م فشار داد جیغ کشیدم، سرم رو داخل تخت فرو کردو عربده کشید: - بذار ببینم تهت هم نایس و تنگ هست یا نه. ● 🔞 ● 😱😅 دختر این داستان خیلی بدشانسه هر بار زیر یکی باید پاره شه🤦‍♀️ https://t.me/joinchat/gyykLa3blz4wMmVk
Mostrar todo...
animation.gif.mp41.69 KB
بچشون تازه دوماهش شده که دختره باز حامله میشه...😂😐🛁 با #جیغ بلندی به #بیبی‌چک خیره شدم که امیر از اتاق اومد بیرون و گفت: - چرا جیغ میزنی #بچه تازه خوابیده! دندونامو بهم سابیدم و با حرص بیبی چک رو نشونش دادم و گفتم: - امیر #بچمون تازه دو ماهشه حالا باز #حامله شدم خدا لعنتت کنه! امیر بیبی چک رو ازم گرفت و با نیش باز گفت: - میبینی خط #تولیدم چه فعاله #اوففف! ایندفعه با عصبانیت با پا زدم لای پاهاش که از درد تو خودش جمع شد که گفتم: - خط تولیدتو #نابود کردم خوب شد حالا؟ امیر هم کم نیاورد و دستی بهش کشید و گفت: - نخیر خانم خط تولیدم فعاله فعاله حالا تا بچه های سومی و چهارمی ادامه داره #جوجو...😂😉 بیا ادامشو بخون خدایی ته خندس این🤣💦🚯 https://t.me/joinchat/SEW919DeFyfnpNAN
Mostrar todo...