26 273
Suscriptores
+224 horas
-857 días
-57930 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
🌷🌷🌷
بیخوابی فریادی از درون ماست و از ما میخواهد زمانی را به تفکر و تعمق با خودمان بگذرانیم.
این استدعایی نامفهوم، دیوانهکننده اما روی همرفته سالم است که خود اصلی ما منتشرش میکند و میگوید با مسائلی که مدت طولانی به تعویقشان انداختهایم، مواجه شویم.
در اصل بیخوابی واقعاً این نیست که نمیتوانیم بخوابیم؛ این است که به خودمان فرصتی برای فکرکردن ندادهایم.
📚نخست هیولا را زیبا میکنیم
👤سارا ویلسون
📚 @irDastanak 📚
🌷🌷🌷
🌷🌷🌷
برای استارت منتظر حال خوش نباش
حال خوشی که منتظریم تا اول به سراغمان بیاید تا بعد کار را شروع کنیم،پسرم این را از من بشنو که این احساس خوش هرگز به سراغت نمیآید .
اگر کار درست این است که صبح زود از خواب برخیزی و کفش و لباس بپوشی و شروع به دویدن و ورزش و نرمش کنی،مطمئن باش تمام وجود تو با اینکار مخالفت میکنند و فکر و احساست به تو میگویند بستر گرم را رها نکن و خودت را به زحمت نینداز .
در واقع بعد از اینکه از جا برخاستی و نرمش و تمرین را شروع کردی ،آن حس خوبی که منتظرش بودی از خواب بیدار میشود و وجودت را فرا میگیرد .
چیزهایی که منتظریم اول سفر به ما داده شود تا ما را برای استارت و راه افتادن تشویق کنند در میانه راه و در طول سفر است که تحویلمان میشود .
به همین خاطر هرگز انجام کارهایی لازم و درستی که باید حتما انجام شوند را به حس خوب داشتن مشروط نکن . حس خوب ،وقتی آستین را بالا زدی و وارد گود شدی ،خودشان را نشان میدهند .
نشان هم نداد باید محکم و استوار تا آخر کار بروی!بعضی مواقع حس خوب آخرسر میآید . وقتی همه کار انجام شد وقت استراحت و حظ بردن فرا میرسد
دکتر احمد حلت
📚 @irDastanak 📚
🌷🌷🌷
Photo unavailableShow in Telegram
چند مثال ساده برای حدومرز گذاری:
- حفظ احترام:
هروقت لحن و صداتون آروم شد، صحبت میکنیم
- مالی: من تا انقدر… میتونم هزینه کنم
- حریم فیزیکی:
نیاز دارم یکم تنها باشم
- مخالفت محترمانه:
متوجه منظورت هستم ولی نظر من متفاوته/ مخالفه
- اولویت:
کاش میتونستم کمکت کنم ولی الان مشغول کاری هستم
- محدودیت:
با کمال میل میتونم صحبت کنم ولی رأس ساعت .. باید برم
- مستقیم و مهربون:
خیلی برات ارزش قائلم ولی اصلا نمیتونم این حرف/رفتار رو بپذیرم
- خانوادگی: نظرت برام مهمه اما اجازه بده خودم به نتیجه برسم
unknown
📚 @irDastanak 📚
🌷🌷🌷
چرا بای دیفالت تو ذهن ایرانیا مادر خانهدار هیچ هنری بجز سبزی پاک کردن نداره؟ یعنی یبار با خودت فکر نکردی شاید منم تحصیلات دانشگاهی دارم، هنرمندم، کار بیرون کردم ولی الان ترجیح دادم بخاطر منافع خانواده تو خونه بمونم و کار نکنم.
چیشد که مادر بودن بیکلاسی و کارمندبودن باکلاسی شد؟
📚 @irDastanak 📚
🌷🌷🌷
❤ 2👍 1
🌷🌷🌷
به حیوانات خیابان غذا بدیم؟
الهه هدایتی
حیوانات متوجه شدن که بسیاری از مردم با آنها مهربان هستن و براشون غذا میریزن. آدمهایی هستن که در پارکها و کوچه و خیابان به طور مداوم تعدادی گربه را عادت دادن که اطرافشون پرسه بزنن. این کارها به دلایل زیر درست نیستن:
۱. تمام حیوانات به صورت غریزی بلدن غذا پیدا کنن و شکار کنن.
۲. وقتی مثلا به گربهی تو خیابون غذای خشک میدید، اون گربه دیگه غذای تر نمیخوره، با اینکار به مرگش کمک میکنید.
۳. حیوانات برعکس آدما، اگه غذا نداشته باشن زاد و ولد نمیکنن. وقتی بهشون غذا میدید مرتب بچه میارن، این میشه که تعداد گربههای شهر تهران تو ۱۰ سال اخیر، دهها برابر شده.
۴. وقتی اکوسیستم رو با غذا دادن دستکاری میکنید، جمعیت حيوانات بیشتر میشه، حالا غذای بیشتری لازم دارن پس میرن سراغ گونههای دیگه.
۵. ارزش یه سری حیوانات بیشتره، مثل یوز ایرانی، گور، پلنگ و.... شما با غذا دادن به سگها به منقرض شدن گونههای با ارزش جانوری کمک میکنید.
۶. همیشه در طبیعت انتخاب طبیعی یا natural selection وجود داره. حیوونی که نتونه غذا پیدا کنه یا مریض باشه، محکوم به مرگه. ضعیفها از بین میرن تا ژن قوی نسل رو ادامه بده.
۷. خیلی وقتا دیده میشه بچه گربهها رو میبرن دامپزشکی چون مریضن، غافل از این که مامانش اونو ول کرده تا بمیره، چرا؟ چون میخواد نسلش قویتر بشه.
۸. نکته انحرافی: یکی از دلایل افزایش animal lover ها، کاسبهاییه که در لباس دامپزشک از احساسات شما سواستفاده میکنن تا جیبتون رو خالی کنن!
مورد بعدی، پیمانکارای شهرداری هستن که به ازای تحویل هر لاشه سگ از شهرداری پول میگیرن، منطقیه که شما رو تحریک کنن تا به سگا غذا بدید تا تعداد بیشتری سگ رو معدوم کنن و از شهرداری پول بیشتری بگیرن!
۹. غذا دادن به حيوانات خارج از خانه، صرفا در مورد گونههای در خطر به انقراض و زیرنظر محیط بانی باید صورت بگیره.
۱۰. وقتی در زمستان به حیوانات مهاجر مخصوصا پرنده ها غذا بدیم، اونا دیگه به سرزمینشون برنمیگردن و این برای محیط زیست واقعا مخربه. جدی بگیریم.
۱۱. اهلی کردن حیوانات (غذا دادن به اونا) مسؤلیت سرپرستی ما رو به همراه داره. امروز غذا بهشون میدیم، فردا که ما نیستیم باید چی کار کنن؟؟
۱۲. بعضی حیوانات مثل سگسانان (گرگ، سگ و.. ) یا گربه سانان، سیستم گوارشیای دارند که سیر شدن رو دیرتر میفهمه یا اصلا نمیفهمه. مازاد بر نیازشون وقتی بخورن، دیگه اون سیستم جوابگو نیست و تخم پرندههای کمیاب، خود حیوانات کمیاب و ..، رو از بین میبرن.
۱۳. بیماریهای مشترک شناخته شده میان انسان و حیوان، بی شمارند.
چه رسد به ناشناختهها. پس به خودمون و انسانهای دیگه با تولید بیشتر این بیماری صدمه نزنیم.
۱۴. توی سیستم تکاملی داروین موجود قویتر با زادولد و بقا میتونه نسل بهتری بسازه. وقتی با غذا دادن به گربه های خیابانی باعث شیم گربه های ضعیف، کور، ناسالم ازدیاد پیدا کنن باعث از بین رفتن اون چرخه هستیم.
۱۵. یادمون نره که خیلی از کارهایی که با حیوانات میکنیم به خاطر تنهایی خودمونه. سعی کنیم با انسانهای سالم ارتباط بگیریم و حیوانات که آزاد و سالم هستن رو رها کنیم تا اونا که هیچ نیازی به ما ندارن، به حیات طبیعی زندگی و مرگ و رشد و تولید مثل داشته باشن...
۱۶. حشرات، قارچها، جلبکها و ..، هم توی چرخه ی حیات نقش دارند. زیاد شدن گونههای های جانوری مثل سگ، مستقیما از بین برنده ی این موجودات است.
۱۷. هیچ حیوانی طوری آفریده نشده که نياز به لباس، جوراب یا کفش داشته باشه. حیوانات رو جایی نبریم که مجبور بشیم لباس بهشون بپوشونیم. این کار اخلاقی نیست.
۱۸. تماشای سیرک حیوانات، نگهداری ماهی در آکواریوم و پرنده در قفس، هر حیوانی در آپارتمان یعنی خروج این موجود از هدف آفرینش اون حیوان. هر موجود زنده ای نیاز به زندگی، تولید مثل داشتن جفت و همنوع و غذای سالم داره. آوردن این ها به خونه و نزدیکی به شوینده و سیگار و هزار چیز شیمیایی دیگه، اخلاقی نیست.
۱۹. تنها موجوداتی که نياز به کمک دارن، گونههای در معرض انقراضند. این وظیفه انسان شهروند نیست. میدونم که دولت در تخریب فعالتره تا حمایت. پس بهتره ما شهروند خوبی باشیم و فقط بهشون آسیبی نزنیم. اگر انجمن فعال میشناسیم از نزدیک کمک مالی و ... کنیم.
۲۰. این خیلی مهمه به کودکان رفتار مناسب رو بیاموزیم. که نسل بهتری داشته باشیم و محیط زیست سالم.
کشور ما در نقطهای از زمین واقع شده که خشک و کمبارانه.
این موضوع رو جدی بگیریم.
منبع آب موجودات زنده، هرجا هست رو آلوده نکنیم.
📚 @irDastanak 📚
🌷🌷🌷
👍 5
00:59
Video unavailableShow in Telegram
تو این دنیا عدد و رقم به چه کار آدم میاد ...
یکی زودتر میره یکی ديرتر،
یکی زود موفق میشه یکی ديرتر،
یکی زود ازدواج میکنه یکی دیرتر،
یکی زود بچه دار میشه یکی ديرتر،
سن چه معنایی میتونه داشته باشه
جایی که نمیدونی فردا چی میشه.
مسخره ترین جمله ای که میشه گفت
اینکه که سنی از ما گذشته،
رفتن و موندن و زندگی کردن که
به عدد و رقم نیست به دل آدمه ...
📚 @irDastanak 📚
3.69 MB
👍 1
🍒🍃🍒🍃🍒🍃🍒🍃
🍒🍃🍒🍃🍒🍃
🍒🍃🍒
🍒
🔶️ داستان #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ
🔺️ فردا را کسی ندیده است.
💢سالها پیش مردی چوپان با خانوادهاش زندگی میکرد که وضع اقتصادی خوبی نداشتند. روزی از روزها همسر مرد به او گفت: که پسرمان به سن درس خواندن رسیده و باید به مکتب برود تا در آینده کارهای شود ولی مرد به او گفت: که درس خواندن پول میخواهد و ما نمیتوانیم از پس هزینههایش برآییم پس بهتر است او را همراه خودم به چوپانی ببرم تا اندکی پول بهدست آورد. اما همسرش قبول نکرد و به او گفت: که من هم کار میکنم تا بتوانم هزینه درس خواندن فرزندمان را بدهم.
💢 مرد که چنین شنید قبول کرد و فرزندشان را برای درس خواندن به مکتب فرستادند. چندین سال گذشت و فرزندشان اکنون به سن جوانی رسیده بود، او مکتب و مدرسه را پشت سر نهاده بود و در دارالعلم شهر سرگرم درس خواندن بود. او از زرنگ ترین و تواناترین دانشجویان بود و همین سبب شده بود تا در آن جایگاه همه او را بشناسند و او دانشجویی نمونه باشد. در یکی از روزها که دانشجویان دور هم گرد آمده بودند و درباره آینده و آرزوهایشان سخن میگفتند تا اینکه نوبت به پسر چوپان رسید و او گفت:
💢«من میخواهم دبیر ویژه وزیر یا شاه شوم».
همه دانشجویان از این سخن شگفت زده شدند زیرا در آن روزگار تنها کسانی میتوانستند به دبیری وزیر برسند که یا هوش و دانشی بسیار سرشار داشته باشند و یا از خانواده و خاندانی بزرگ و عالی مقام باشند. در میان دانشجویان چند تن از طبقه ممتاز جامعه آن روزگار بودند به ویژه یکی از آنها که فرزند یکی از فرماندهان بود و پدرش با وزیر ارتباطی تنگاتنگ داشت. او که از کم هوشترین دانشجویان بود با شنیدن این سخن پوزخندی زد و گفت:
«ای پسر چوپان؛ این آرزوها را از سر به در کن که تا ما هستیم تو باید در آرزوی چنین مقامی بمانی. آن جایگه از هم اکنون برای من آماده شده است و سال آینده به آن مقام میرسم».
💢پسر چوپان در پاسخ گفت:
«من با تلاش و کوشش خودم را به آن جایگاه میرسانم و تو هم با مقام پدرت خودت را به آن جایگاه برسان. البته اگر تا ان زمان حادثهای رخ ندهد و تا آن زمان پدرت در آن جایگاه باشد زیرا فردا را کسی ندیده است».
هنوز سالی نگذشته بود که در ناحیهای در کشور شورش شد و حکومتی جدید برپا شد. در این میان پسر چوپان نیز بهعلت دانایی و کادانی به دبیری برگزیده ان حکومت درآمد. روزی از روزها که پسر چوپان به سوی بارگاه وزیر میرفت همان جوان خودپسند را دید که مخفیانه از شهر میگریخت. جوان با دیدن پسر چوپان که اکنون دبیر وزیر شده بود یکهای خورد و به او گفت:
با من کاری نداشته باش و بگذار به خانوادهام بپیوندم زیرا آنها مدتی پیش از شهر گریختهاند و من هم به دنبال آنان میروم.
💢پسر چوپان به او گفت:
«نترس من با تو کاری ندارم و فقط همین یک جمله را که قبلا به تو گفتم را میگویم و پس آن را خوب به خاطر بسپار که فردا را کسی ندیده است».
🍒
🍒🍃🍒
🍒🍃🍒🍃🍒🍃
🍒🍃🍒🍃🍒🍃🍒
👍 7👏 2❤ 1
🌺🌿🍃🌺
🌿🍃🌺
🍃 🌺
🌺
سر پیری و معرکه گیری
”پیرمرد کـه تازه وارد ۱۱۳ سالگیش شده بود، عصا زنان و سرفه کنان وارد اتاق دکتر شد.
دکتر پس از معاینات اولیه، در مورد وضعیت فعلیش پرسید.
پیرمرد در حالیکـه بـه زحمت، با دست لرزانش دکمه پیراهنش را میبست، با صدایی نحیف ولی همراه با غرور خاصی جواب داد: هیچوقت بـه این خوبی نبودم.
تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دکتر؟
دکتر چند لحظه فکر کرد و گفت: خب… بذار یه داستان برات تعریف کنم.
من یه دوستی دارم کـه شکارچی ماهریه.
اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده.
یه روز کـه میخواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو بـه جای تفنگش برمیداره و میره توی جنگل…
همینطور کـه میرفته جلو، یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد بـه طرفش.
شکارچی چتر رو میگیره بـه طرف پلنگ و نشونه میگیره و… بَنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین!
پیرمرد بلافاصله گفت: این امکان نداره! حتما یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!
👈دکتر لبخندی زد و گفت: دقیقا، منظور منم همین بود!“😜
📚 @irDastanak 📚
😁 7👍 1
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.