Ketab (کانال فرهنگ و اندیشه )کتابخوان#
3 149
Suscriptores
Sin datos24 horas
-67 días
-1230 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
«در این اتاق تُهی پیکر
انسان مهآلود!
نگاهت به حلقهی کدام در آویخته؟!»
-سهراب، زندگی خوابها، لولوی شیشهها
.
بهطور کلی نگاه سهراب، یکی از زیباترین و در عینحال مرموزترین نگاههای یک انسان به زندگی و جهان پیرامونشه.
با اینکه یکی از روشنترین نگاهها رو به زندگی داره، در خیلی از موارد نگاهی مملو از تاریکی به زندگی نشون میده.
همونطور که اولین کتابش با «مرگ رنگ» -که مجموعهای تاریکه، شروع و آخرینش با کتاب «ما هیچ، ما نگاه» پایان پیدا میکنه!
سهراب، خیلی نمیخواد این دید تیره و تار رو به خواننده القا کنه -هرچند میدونه که زندگی تیره و تاره.
احمد شاملو، در خیلی از موارد به این نگاه روشنبینانهی سهراب به زندگی، حملهور میشه و مصاحبههایی کرده که در معروفترینشون خطاب به سهراب میگه: «وقتی انسانها چنین در ویتنام قتل و عام میشوند، چگونه میشود نگران آب خوردن یک کبوتر بود؟!»
سهراب، بهطور مستقیم جواب شاملو رو نمیده، اما پراکنده در جاهای مختلفی حرفش رو میزنه. مثلا در جایی میگه:
«انسانی که نگران آب خوردن یک کبوتر نباشد، همان انسان است که به راحتی آدم میکُشد.»
در جایی دیگه که شاملو میگه: «…میدانید؟ زورم میآید آن عرفان نا بههنگام را باور کنم. سَر آدمهای بیگناه را لب حوض میبُرند و من دو قدم پایینتر بایستم و توصیه کنم که: آب را گِل نکنید!»
سهراب -در کتاب هنوز در سفرم- میگه: «دنیا پر از بدی است. و من شقایق تماشا میکنم. روی زمین میلیونها گرسنه است. کاش نبود. ولی وجود گرسنگی، شقایق را شدیدتر میکند. و تماشای من اَبعاد تازهای میگیرد. یادم هست در «بنارس» میان مُردهها و بیمارها و گداها از تماشای یک بنای قدیمی دچار ستایش اُرگانیک شده بودم. پایم در فاجعه بود و سرم در استتیک. وقتی که پدرم مُرد، نوشتم: پاسبانها همه شاعر بودند. حضور فاجعه، آنی دنیا را تلطیف کرده بود. فاجعه آن طرف سکه بود وگرنه من میدانستم و میدانم که پاسبانها شاعر نیستند. در تاریکی آن قدر ماندهام که از روشنی حرف بزنم. چیزی در ما نفی نمیگردد. دنیا در ما ذخیره میشود. و نگاه ما به فراخور این ذخیره است. و از همه جای آن آب میخورد. وقتی که به این کُنارِ بلند نگاه میکنم، حتی آگاهیِ من از سیستم هیدرولیکیِ یک هواپیما، در نگاهم جریان دارد. ولی نخواهید که این آگاهی خودش را عریان نشان دهد. دنیا در ما دچار استحالهی مداوم است. من هزارها گرسنه در خاک هند دیدهام و هیچوقت از گرسنگی حرف نزدهام. نه، هیچوقت. ولی هروقت رفتهام از گُلی حرف بزنم، دهانم گس شده است. گرسنگی هندی سَبک دهانم را عوض کرده است و من دِین ِ خود را ادا کردهام.»
https://t.me/ketabkhan0
Ketab (کانال فرهنگ و اندیشه )کتابخوان#
@bahram1931348
👏 1
فراوان گفتهاند ای مرد! آنَت کُشت... اینَت کُشت...
سخن بیپرده میگویم: امیرالمومنینَت کُشت!
تو آنشمعی که در تاریکجایِ هستیِ انسان،
بهنامِ فتنه در اسلام، بادِ آستینَت کُشت!
نه در میدانِ تیغ و تیر و آهن، راویان گیجاند...
که در آن حُجرههای مرتجع، تفسیرِ دینَت کُشت!
الا ای "بیشاز اینها" شرم میآید مرا کانشب،
به بویِ گندمِ رِی، کمترینی از کمینَت کَشت!
از آن ساعت به خیلِ مومنانِ قوم شکدارم،
که در آن ظُهر، هرکس کُشت درحالِ یقینَت کُشت!
به قولِ روضهخوانان اعتباری نیست، چون ایشان،
یکی در گوشهی گودال، وآنیک پُشتِ زینَت کُشت!
تورا ای تخمهی پاکِ شرافت! دوست میدارم...
سخن سربسته میگویم که؛ اینَت کُشت! اینَت کُشت!
https://t.me/ketabkhan0
#حسین_جنتی
Ketab (کانال فرهنگ و اندیشه )کتابخوان#
@bahram1931348
مدرسه كه ميرفتيم هربار كه
دفتر مشقمون رو جا ميذاشتيم
معلممون ميگفت:
"مواظب باش خودترو جا نذارى"
و ما ميخنديديم و فكر ميكرديم نميشه
خودمونرو جا بذاريم.
بزرگ كه شديم بارها و بارها
يه قسمت از خودمون رو جا گذاشتيم؛
توى يه كافه توى يه خيابون
توى يه خاطره، توی یه آغوش.!
#ناشناس
https://t.me/ketabkhan0
Ketab (کانال فرهنگ و اندیشه )کتابخوان#
@bahram1931348
😢 2
هر خاطره ای خاطره نمی شود .
هر دردی درد نیست تا روح را مثل کاغذ مچاله کند .
خاطره باید جان داشته باشد تا زنده بماند .
باید روح داشته باشد تا برای همیشه جاودانه شود .
خاطره باید بسوزاند و خاکستر کند،
آن طور که کاغذ تو با من کرد.
https://t.me/ketabkhan0
#مصطفی_مستور
Ketab (کانال فرهنگ و اندیشه )کتابخوان#
@bahram1931348
😢 2
همیشه کار بهتری از خوندن کتاب پیدا میشود! میتوان خیلی راحت در تلگرام جستجو کرد و عکس و یا ویدئوی تازه منتشر شدهای که خیلی هم محبوب شده را دید، یا سریالها و فیلمها، مزیت اصلی این مطالب فارغ از در دسترس بودنشان، این است که زمان زیادی از ما نمیگیرند. و این باعث شده تا اغلب ما با جمله اول موافق باشیم. هرچند که اغلب به این اعتقاد داریم که خواندن کتاب «مطالعه کردن» کار مفیدی است.
به قول معروف «وقت طلاست»، و آدمها طبیعتا دوست دارند از زمانی که در اختیار دارند به بهترین نحو استفاده کنند و شاید اکثرا دوست ندارند وقت خود را با کتابهای طولانی که مطالعه آنها نیازمند صرف وقت طولانه میباشد بگذرانند. همچنین برخی نیز ترجیح میدهند در ابتدای ورود به دنیای مطالعه کار خود را با کتابهای جذاب و کوتاه آغاز کنند.
لذا کتابیسم در اینجا ۱۲ عنوان کتاب های کوتاه جذاب و زیبای دنیا را که در عین جذابیت و ارزش ادبی دارای متن کوتاه هستند معرفی کرده است. گیرایی و روانی داستانهای زیر به قدری است که به راحتی میتوان در یک بعد از ظهر و با نهایتاً دو ساعت وقت هریک از آنها را به سادگی به پایان رساند. البته پیشنهاد ما این است که سعی کنید تا بیش از یک بار این کتابها را مطالعه کنید.
۱۲) مردگان؛ نوشته جیمز جویس
تعداد صفحه: ۷۰
مرگ نام آخرین و طولانیترین داستان از مجموعه دوبلینیها نوشته جیمز جویس است که موضوع محوری آن ظهور و مرگ میباشد...
۱۱) پیر مرد و دریا؛ نوشته ارنست همینگوی
تعداد صفحه: ۹۹
رمان کوتاه پیر مرد و دریا به عنوان آخرین اثر داستانی ارنست همینگوی شناخته میشود که در زمان حیات وی با چاپ رسید...
۱۰) مرگ در ونیز؛ نوشته توماس مان
تعداد صفحه: ۵۸
مان کوتاه مرگ در ونیز نوشته توماس مان، نویسنده آلمانی است که بعد از سفر وی به این شهر زیبا در سال ۱۹۱۱ نوشده شد...
۹) آوای وحش؛ نوشته جک لندن
تعداد صفحه: ۷۲
جک لندن نامی آشنا برای دوستداران ادبیات است، وی نویسندهای بزرگ و الگوی نویسندگانی هموچون جک کرواک و ارنست همینگوی بوده و توانسته تا قبل از مرگ زودرس خود (در ۴۰ سالگی) بیش از ۵۰۰ داستان با زمینههای ماجراجویانه به نگارش درآورد...
۸) مورد عجیب دکتر جکیل و آقای هاید؛ نوشته رابرت لوئیز استیونسون
تعداد صفحه: ۶۴
جکیل و هاید در ادبیات ژانر وحشت و داستانهای اسرارآمیز جایگاه ویژهای دارد و همچنی رابرت لوئیز استیونسون به عنوان یکی از پیشگامان این ژانرها شناخته می شود...
۷) دل تاریکی؛ نوشته جوزف کنراد
تعداد صفحه: ۸۰
دل تاریکی رمان زیبای جوزف کنراد میباشد که به اولین بار به صورت سریالی در مجله بلکوود در سه قسمت به چاپ رسید...
۶) تنگ اهریمنی (سختتر شدن اوضاع)؛ نوشته هنری جیمز
تعداد صفحه: ۷۸ صفحه
تنگ اهریمنی (سختتر شدن اوضاع) یا سختتر شدن اوضاع رمان کوتاه هنری جیمز نویسنده انگلیسی میباشد که در سال ۱۸۹۸ منتشر شده...
۵) یاداشتهای زیرزمینی؛ نوشته فئودور داستایوسکی
تعداد صفحه: ۹۶
رمان کوتاه یاداشتهای زیرزمینی به عنوان یکی از اثار زیبای فئودور داستایوسکی شناخته میشود که به علاقه مندان ادبیات روس و این نویسنده پیشنهاد میگردد تا قبل از مطالعه کتابهای شناخته شدهتر و طولانی تری مانند جنایت و مکافات، ابتدا این کتاب را مطالعه کنند...
۴) هنر جنگ؛ نوشته سن تزو
تعداد صفحه: ۶۴
قدمت کتاب هنر جنگ به قرن پنجم قبل از میلاد باز میگردد. این کتاب که نوشته ارباب سان (سن تزو) است در باره استراتژیهای جنگی در چین باستان است که در ۱۳ بخش نوشته شده است...
۳) مزرعه حیوانات (قلعه حیوانات)؛ نوشته جرج اورول
تعداد صفحه: ۵۶
به جرأت میتوان گفت که مزرعه حیوانات یکی از برترین رمانهای پادآرمانشهر حال حاضر دنیا میباشد...
۲) بارتلبی محرر: داستان وال استریت؛ نوشته هرمان ملویل
تعداد صفحه: ۵۸
هرمان ملویل نامی است که خوانندگان کتاب با شنیدن به یاد رمان زیبای موبیدیک یا وال سفید (وال سفید) میافتند...
۱) مسخ؛ نوشته فرانتس کافکا
تعداد صفحه: ۵۲
مسخ توسط فرانتس کافکا در سال ۱۹۱۵ برای اولین بار منتشر شد. در عین کوتاهی این داستان به عنوان یکی از تأثیرگذارترین داستانهای قرن بیستم شناخته می شود...
https://t.me/ketabkhan0
Ketab (کانال فرهنگ و اندیشه )کتابخوان#
@bahram1931348
👏 3
آنتونیو گرامشی در بخشی از نامه ای به همسرش، بعد از تحمل سه سال زندان می نویسد:
https://t.me/ketabkhan0
من معتقدم، آن بحرانی را که زندانی در اولین مرحله از زندان دچارش می شود پشت سر گذاشته ام. بحران که اغلب سبب قطع رابطه کامل تمامی بندها با گذشته می شود. حقیقتش را بخواهی، این بحران را در دیگران بیش از خودم مشاهده و احساس کردم و خنده ام گرفت و این خود، به معنی پشت سر گذاشتن این بحران بود. هیچوقت فکرش را نمی کردم انسانها آنقدر از مرگ بترسند؛ و باید گفت که دقیقاً در رابطه با این ترس است که بسیاری از ناراحتی های روانی خاص زندانیان به وجود می آید. در ایتالیا می گویند که ترس از مرگ، نشانه پیری است. به نظر می رسد که این قضاوت بسیار درستی باشد. در زندان، این تحول روانی زمانی خود را نشان می دهد که زندانی احساس می کند که در دامی گرفتار شده که امکان خلاصی از آن وجود ندارد: یک تغییر ریشه ای و سریع ایجاد می شود و هر چه میزان برخورد زندانی به زندگی اش بر اساس اعتقادات و عقایدش سطحی تر و کم عمق تر باشد، میزان و سرعت این تغییر بیشتر می شود. به صورتی باورنکردنی، من شاهد چنین صحنه های وحشتناکی بودم. و از طرفی، چنین مشاهداتی برای من مفید بود به همان اندازه که مشاهده تباهی هلوت ها برای بچه های اسپارت مفید بود.
https://t.me/ketabkhan0
Ketab (کانال فرهنگ و اندیشه )کتابخوان#
@bahram1931348
Photo unavailableShow in Telegram
نامههای زندان - آنتونیو گرامشی
آنتونیو گرامشی که یکی از بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا بود، در سال ۱۹۲۶ به دست فاشیستها زندانی شد و باقی عمرش را در زندان گذراند.
❤ 1
1/
خیلی خوشحالم که رفتهای به جایی که نشانی از این زندگی قلابی روشنفکری تهران ندارد. برای تو که هوش و ذوق فراوانی داری و همچنین معصومیت و پاکیزگی فراوان و همچنین ذهنی پاک و تأثیرپذیر، یک دوره زندگی مستقل و دور از جریانهای مصنوعی و کمعمق، بهترین زمینه و پشتوانهی تکامل میتواند باشد.
سعی نکن زیاد شعر بگویی. فریفتهی هیجان و شدت نشو. بگذار همهچیز در ذهنت تهنشین شود. آنقدر تهنشین شود که فکر کنی اصلاً اتفاق نیفتاده، زندگی کن تا از یکنواختی بیرون بیایی. آدم وقتی خودش را در جریان زندگی بگذارد، هر روز استحالهای در او صورت میگیرد و این استحاله است که انسان را لحظه به لحظه و روز به روز میسازد و وسعت میدهد. وقتی دیدی که داری یک ایدهی مشخص را تکرار میکنی، اصلا قلم و کاغذ را کنار بگذار، مثل من که لااقل برای یک سال کنار خواهم گذاشت. زندگی میکنم و صبر میکنم تا باز دوباره شروع کنم. اصل، ریشه است که نباید گذاشت از میان برود. حالا بگذار دیگران بگویند که «دیدی، این یکی هم تمام شد.» اگر کسی این حرف را زد و تو شنیدی، نمیخواهد جوابش را بدهی، فقط در دلت و به خودت بگو من که کارخانه شعرسازی نیستم و دنبال بازار هم نمیگردم. من گمان میکنم که انسان وقتی واقعاً به حد خلاقیت رسید، تنها وظیفهاش این است که این نیرو را دور از هر انتظار و قضاوتی بروز دهد. حالا چه اهمیت دارد که ساکنان «ریویرا» یا «کافه نادری» در مجلس ختم آدم، برای آدم دلسوزی کنند. آدم بر میگردد، مثل مردهای به مجلس ختم خودش بر میگردد و با موجودیتی تازه و جوان و خیره کننده. اوضاع ادبیات همان شکل است که بود، مقدار زیادی وراجی و حرف مزخرف زدن و مقدار کمی کار... من که دلم به هم میخورد و تا آنجاکه بتوانم سعی میکنم خودم را از شعاع این مقیاسها و هدفهای احمقانه و مبتذل کنار نگه دارم. من به دنیا فکر میکنم، هر چند امید دنیایی شدن خیلی کم و تقریباً صفر است، اما خوبیش این است که آدم را از محدودیت این محیط 4 در 2 و این حوض کرمها نجات میدهد و دیگر از اینکه در مراکز حقیر هنری این مملکت مورد قضاوت قرار گرفته است و بدبختانه رد شده است، وحشتی نخواهد کرد. حتی خندهاش خواهد گرفت.
خیلی نوشتم.
👍 1
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.