384
Suscriptores
Sin datos24 horas
+37 días
+930 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
Photo unavailableShow in Telegram
✅ علی جهاندار: هیچگاه ندیدم استاد شجریان در آموزش موسیقی به شاگردان خود شهریهای دریافت کنند
بخشی از یادداشت علی جهاندار - خواننده موسیقی ایرانی - در شمارهی امروز روزنامه ایران با عنوان «به نسل نوظهور موسیقی اعتماد کنیم»
«دلیل ماندگاری آواز استادانی چون شجریان به این سبب است که توانست موسیقی را به کمال برساند و نکته دیگر اینکه برای مقوله آواز ارزش و بها قائل بود و همیشه به موسیقی احترام میگذاشت و از حضور در محافل و مجالسی که در شأن ارائه هنر موسیقی نبود پرهیز میکرد. روزها و هفتهها در کنار هم بودیم و هنرش را درهر محفلی عرضه نمیکرد. من از سال 62 با استاد شجریان آشنا شدهام و زندگی کردهام و تمام گلها و درختهایی که امروز در باغچه من قد کشیدهاند یادگار ایشان است. آقای شجریان را بهخوبی میشناسم. حتی در روزگاری که شرایط اقتصادی خوبی نداشتند اما هیچگاه ندیدم در آموزش موسیقی به شاگردان خود شهریهای دریافت کنند و با عشق و علاقه تدریس میکردند.»
#شجریان_از_زبان_دیگران
🌹🍃
Photo unavailableShow in Telegram
✅ علی جهاندار: هیچگاه ندیدم استاد شجریان در آموزش موسیقی به شاگردان خود شهریهای دریافت کنند
بخشی از یادداشت علی جهاندار - خواننده موسیقی ایرانی - در شمارهی امروز روزنامه ایران با عنوان «به نسل نوظهور موسیقی اعتماد کنیم»
«دلیل ماندگاری آواز استادانی چون شجریان به این سبب است که توانست موسیقی را به کمال برساند و نکته دیگر اینکه برای مقوله آواز ارزش و بها قائل بود و همیشه به موسیقی احترام میگذاشت و از حضور در محافل و مجالسی که در شأن ارائه هنر موسیقی نبود پرهیز میکرد. روزها و هفتهها در کنار هم بودیم و هنرش را درهر محفلی عرضه نمیکرد. من از سال 62 با استاد شجریان آشنا شدهام و زندگی کردهام و تمام گلها و درختهایی که امروز در باغچه من قد کشیدهاند یادگار ایشان است. آقای شجریان را بهخوبی میشناسم. حتی در روزگاری که شرایط اقتصادی خوبی نداشتند اما هیچگاه ندیدم در آموزش موسیقی به شاگردان خود شهریهای دریافت کنند و با عشق و علاقه تدریس میکردند.»
#شجریان_از_زبان_دیگران
🌹🍃
Photo unavailableShow in Telegram
دعای راوی ردیف
هزار امت شریف
چشم ما از شفات روشن باد
خوب را زخم چشم بد مرساد
✍️محمد طحانی
🌺🍃
🖊 شجریان: یک نام و یک نفس، یک فرهنگ و یک ملت
بخش سوم و پایانی
به همین ترتیب، پذیرفتنی است که بگوییم تغییر تدریجی جایگاه شجریان از یک آوازخوان به شخصیتی فرا فرهنگی، از زمان ایستادگی در برابر تعبیر «خس و خاشاک» که «محمود احمدینژاد» به مردم نسبت داده بود، اوج گرفت. اما تقدسی که در دهۀ اخیر یافت، از آن موهبتهای توضیحناپذیر است که میتوان آن را به نشستن بر صدر مجلس ضیافتی که مردم برای بزرگان معاصر خود به پا میدارند، تعبیر کرد.
دوم اسفند ۱۳۹۸، مدتی پیش از همهگیری وحشت و اخبار شیوع ویروس کووید-۱۹ در ایران، خبر درگذشت شجریان چند دقیقه محیط مجازی و جامعۀ ایران را از خود انباشت. به انفجار میمانست. وقتی همایون شجریان بهسرعت خبر را تکذیب کرد و حیات پدر را مژده داد، بسیاری از تعبیر «سکته» برای وصف اضطراب و شوک و ناراحتی خویش استفاده کردند. آن زمان نوشتم: «پلیس، دولت و فراتر از آن، از هر چه خدای ناکرده با فقدان شجریان رخ دهد، نگرانی و حتی وحشت دارد. شاید این تنها همسویی ما و آنان باشد که آرزو داریم نیاید آن روز.»
به این امر و این ماجرا همچنان معتقدم. تمام این سالهای بعد از اعلام خبر ابتلای استاد به سرطان، بر این باور بودهام که هیچ اتفاق سیاسی، اعتراضی و مردمی به اندازۀ تجمع چند میلیونی مردم در روز مبادای بدرقۀ او، برای حاکمیت نگرانکننده نیست. حالا و در این احوال چندبارۀ خیزش ویروس، البته آن امکان تقلیل یافته و این از بخت آقایان است. اما در این که آرزوی فرا نرسیدن آن روز تلخ، تنها همسویی مردم و حاکمان آنها است، برقرار مانده و خواهد ماند.
اتفاق استثنایی دیگر که از نام و عمر او – که بیش باد- به جا مانده، همایون شجریان نام دارد. در مناسبات همیشگی پدران هنرمند یا سرشناس در عرصههای دیگر که میخواهند و میکوشند فرزند را در همان عرصه یا حوالی آن در جایی شایسته بنشانند، موفقیتها انگشتشمار بودهاند. معمولاً بیاستعدادی وارثان، آدمی را ناچار به بازخوانی مصرع «از فضل پدر، تو را چه حاصل؟» وا میدارند. اگر هم نمونۀ کمیابی چون «لیلا حاتمی» در کار خود توانایی رنگ به رنگی داشته، آنها را در سالهایی که پدرش دیگر در قید حیات نبود، آزموده و به ثبت رسانده است. اما همایون در کنار پدر و در چند دهۀ اخیر، آن ترکیب غریب بهرۀ ژنتیک و پرورش و آموختن را در کارش جاری کرده است که هر پدر کاردان آرزو دارد در فرزندش جلوهگر شود. ضمن این که جاهایی چون ترانۀ عنوانبندی پایانی فیلم «آرایش غلیظ» که میشد در وصفش گفت گونهای گرایش به «هوی متال» (Heavy Metal) را با تصنیفهای ایرانی درآمیخته، همایون میل خود به راه بریدن از شیوههای آشنای سنتی را نشان داده است؛ درست مانند دغدغههای پدر در طرح و ساخت سازهای نو و تجربههای چندآوایی در ضبط و اجرای «شب، سکوت، کویر».
این میراث تجربهگری پدر که در پسر امتداد یافته، مُهری از همان باور شجریان را بر خود دارد که همواره «اصالت» را مفهومی ورای «سنت» دانسته است.
منهای تمام نواهای دریغانگیز یا نغمههای طربآمیزی که از استاد شجریان به جا مانده است، شخصاً او را با یکی از تعابیری که در مستند «پژواک روزگار»، محصول «بیبیسی» بر زبان راند، به ذهن سپردهام. بهقدری از این تعبیرش آموختهام که برایم همردیف نقلقولهای درسآموز هر رهبر مبارزات سیاسی، هر ادیب رماننویس یا نظریهپرداز دانا و فرزانه است. وقتی «صادق صبا» از او پرسید که آیا معتقد است بعد از رخدادهای سال ۱۳۸۸، خشمی مردم ایران را فراگرفته است، با همان خمی که به ابرو میاندازد و هنگام خواندن، همین ابروان درهمرفته تصویرش را نیز زینت میبخشند، تأکید کرد که دوران سختی در پیش است. اما افزود: «ولی ۱۰ سال و ۲۰ سال و ۲۵ سال در گذر تاریخ، یک ورق است.» این نوشته بهقلم کسی که هیچ ادعایی در شناخت و تخصص موسیقی ندارد، با این امید به پایان میرسد که ورق خوردن صفحههای تاریخ حیات او را به این زودیها نبینیم. باشد تا باز نغمۀ امیدبخش سر دهد که «نوبهار است، گل به بار است.»
#شجریان_از_زبان_دیگران
❇️ بخش اول و دوم این نوشته
🌺🍃
🖊 شجریان: یک نام و یک نفس، یک فرهنگ و یک ملت
ادامه از بخش اول
اما شجریان استثنا است. او با روی کار آمدن دولت دهم، در نامهای به «عزتالله ضرغامی»، رییس وقت سازمان صداوسیما اعلام کرد که تمایلی به پخش آثارش از صدا و سیما ندارد. دو اثر ربنا و «مناجات مثنوی افشاری» را البته جدا دانست و گفت این دو متعلق به مردم و تقدیمیِ او به مردم ایران به حساب میآیند. به این منظور که نمیخواست پخش این دو از رادیو و تلویزیون را نیز بر اساس حق فردی خود، متوقف بشمارد. اما سازمان صداوسیما در رویکردی که میتوان به عنوان مثال، لجبازی به هر بچۀ زیر ۱۰سال یاد داد، اعلام کرد حتی این دو را نیز پخش نخواهد کرد. این در حالی بود که نوای ربنا در شبهای ماه رمضان برای هر ایرانی نویدبخشتر از صدای اذان، از اتمام روز و روزه خبر میداد.
از زمان حوادث بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸، صدها نام شناخته شده و هزاران فرد گمنام بابت همسویی با اعتراضات به نتیجه آن، به زندان، محاکمه یا حصر کشیده شدند یا جان باختند. اما شجریان تنها به یکی از سیبلهای تبلیغات منفی رسانههای سیستم بدل شد؛ از ممنوعیت ذکر نامش در تریبونهای رسمی گرفته تا ساخت مستندی به نام «از سپیده تا فریاد» که دستآوردهای اوایل کارنامۀ هنری او را ارزشمند میخواند تا در نهایت به این ادعا برسد که شجریان بعد از سال ۱۳۸۸ از مردم سرزمینش گسست و به خواست رسانههای بیگانه تن داد!
به بیان دیگر، حاکمیت تنها ابزار رسانهای را به نبرد با محبوبیت شجریان گمارد و هر چه بیشتر در این مسیر پیش رفت، در اصل پس رفت؛ یعنی بر خلاف تصور خود، به محبوبیت او دامن زد.
اما این تصور که اعلام مخالفت با رأی و پسند رسمی، تنها دلیل افزایش روزافزون محبوبیت شجریان است، ناروا خواهد بود. بدیهی است این که مردم در روزهای اولیۀ اسفند ۱۳۹۸ با انتشار خبر بستری او در بیمارستان جم، ازدحامی بی سابقه در آن حوالی ساختند و پیگیرانه از کادر پزشکی و شخص «همایون شجریان»، شرح احوال استاد را جویا شدند، نمیتواند به طور مستقیم و صرف از مواضع سیاسی او و اصرارش به ایستادن در کنار مردم بیاید. همان گونه که اگر پای بستری شدن شخصیتی سیاسی و مغضوب سیستم درمیان بود، چنان واکنش عاطفی چشمگیری را از مردم نمیدیدیم.
شاهد بودیم که حتی سازندگان فیلم تبلیغاتی «حسن روحانی» به او توصیه کردند در حالی که دقایقی با لباس شخصی در برابر دوربین ظاهر میشود، علاقهمندی خود به شجریان و صدای او را ابراز کند. روحانی به این توصیه عمل کرد اما نمیتوان گفت با این کار، خود را از مواضع حاکمیت دربارۀ حامیان اعتراضهای مردم جدا ساخت. همانگونه که دومین سال از دومین دولت او، آبان و دی ۱۳۹۸ آکنده از برخورد شدید با اعتراض مردم بود؛ اعتراضی که برخلاف دلایل سیاسی سال ۱۳۸۸، این بار ریشۀ اقتصادی داشت و به گلایۀ سادۀ مردم از معیشت روزمره برمیگشت. پس روحانی که خود چنین عملکردی در تاریخ معاصر ثبت کرد، با آن اشاره به شجریان، در فکر موضعگیری سیاسی نبود بلکه تنها میخواست سهمی از محبوبیت او برای خود بردارد و احتمال افزایش آرای خود را بالا ببرد.
#شجریان_از_زبان_دیگران
❇️ قسمت اول این یادداشت
🌺🍃
🖊 نقاب همدلی صداوسیما با استاد شجریان
✍️محمد مالمیر
ایران آرت - در روزهایی که استاد شجریان در بستر بیماری است برخی گروهها و سازمانها در صدد آن هستند که از آب گلالود ماهی بگیرند. از تیم مدیریتی بیمارستان جم گرفته که از هنگامی که تبدیل به تنها منبع رسمی و موثق برای مخابره وضعیت احوال شجریان شد تصمیم به پرایوت کردن صفحه اینستاگرام این بیمارستان گرفت تا عاشقان دلنگران شجریان را به دام فالوئربازی خود بیندازد تا صداوسیمایی که تا دیروز بذر دشمنی میپاشید و امروز به ظاهر از در دوستی وارد شده است.
ماجرای اختلاف استاد شجریان با صداوسیما بر کسی پوشیده نیست. از سالها قبل تا کنون پرونده شکایت استاد آواز ایران از رسانه ملی بابت پخش بدون مجوز آثارش به جریان است و همچنان نتیجه قطعی آن اعلام نشده است. در تمام این مدت تلاش صداوسیما بر تضییع حق معنوی استاد بوده و مدیران مختلف سازمان نیز خسرو آواز ایران را بایکوت کردهاند و حتی در برنامههای ضبط شده که اسمی از شجریان میآید نیز صحبتهای مجریان و مهمانان را حذف میکند، اما درست در روزهایی که خبرهای امیدوارکنندهای از بیمارستان جم به گوش نمیرسد این رسانه نگران حال استاد شده است.
وقتی صداوسیما در چنین شرایطی از بیماری استاد شجریان گزارش پخش میکند و با دکتر معالج او ارتباط زنده میگیرد، نه تنها به جایگاه ایشان توهین میکند، بلکه بار دیگر این تصور را در ذهن مخاطب تداعی میکند که برنامههای این سازمان زمانی به بزرگان فرهنگ و هنر میپردازد که یک اتفاق ناگوار برای آنها افتاده یا در حال وقوع باشد. در اسفند ۹۸ نیز زمانی که استاد شجریان در بستر بیماری بود، شبکه چهار در قالب برنامه "شب موسیقی" برنامهای را به روند درمانی شجریان اختصاص داد تا پس از سالها نام این استاد در یک برنامه زنده تلویزیونی شنیده شود. اما از آن زمان تا روزهای گذشته که استاد ما بار دیگر به بیمارستان بازگشت، در تلویزیون نه موسیقی اصیل میشناختند و نه شجریانی.
نگرانی تلویزیون برای احوال استاد شجریان در حالی عجیب مینماید که که احسان کرمی، مجری ممنوعالکار تلویزیون اخیراً اعلام کرد هر بار اسم استاد را در تلویزیون آورده به او تذکر دادهاند. کرمی به سانسور و محدودیتهای صداوسیما اعتراض میکند و میگوید: "من یادم مىآید وقتى با صداوسیما کار میکردم بارها براى نام بردن از ایشان توبیخ و سرزنش شدم. من یاد دارم ناظر پخش به مهمانان برنامهام تاکید میکرد اسم استاد را نبرند. شرم و حیا نعمت است".
چند ماه قبل همین رسانه بود که با مستند "از سپیده تا فریاد" تصویری از یک شجریان شرمنده و پشیمان را به نمایش گذاشت که موجب آزرده شدن خاطر هواداران استاد شد. عدم پخش نوای دلانگیز "ربنا" و ضبط این نوای ربانی با صدای برخی از خوانندگان نوظهور برای به فراموشی سپردن این اثر با صدای استاد آواز ایران از جمله اقدامات دیگری است که صداوسیما علیه خسرو آواز ایران انجام داده است. وقتی همه این اتفاقات را در کنار هم میگذاریم، نشان میدهد که این دشمنیها بر حسب اتفاق یا از روی سلیقه نیست، بلکه یک عزم جدی در صداوسیما وجود دارد که چهره مردمی شجریان مخدوش شود.
سوالی که ذهن ما را مشغول کرده این است که پس از آنکه انشاءالله استاد شجریان بهبود یابد و خطر بیماری از ایشان دور شود، صداوسیما چه تصمیمی در قبال مواجهه با استاد خواهد گرفت؟ آیا همچنان نقاب همدلی میزند و احوال ایشان را جویا میشود یا بار دیگر استاد را در بلکلیست خود میگذارد و میشود همان دشمنی که بود؟ نتیجه هر چه که باشد بر ما عیان است که صداوسیما غمخوار احوال استاد آواز ایران نیست.
🌺🍃
🌐 بازخوانی چندین گفتوگو از خسرو آواز ایران در دهه ٧٠ / شجریان به روایت شجریان
خانم نیره خادمی در شمارهی امروز روزنامه شهروند به بازخوانی چندین گفتوگو از استاد شجریان در دهه هفتاد شمسی پرداختهاند. قسمتهایی از این نوشته را میخوانید:
به جان آمدهام
شماره ٦ مجله نوید فضیلت در سال دوم انتشار که زمان آن هم به اوایل دهه ٧٠ برمیگردد، با این سوال که شجریان کجاست، چه میکند و چرا کمتر میخواند؟ سراغ او رفت. شرح پاسخ شجریان در کتاب خسرو خوبان که توسط مهران حبیبینژاد جمعآوریشده، آمده است. او از بیتفاوتیها، مشکلات و سنگاندازی گفته است. «من یک نفرم و برای دیدن هزاران نفر در سراسر کشور عزیزم چه میتوانم بکنم که به حد ذرهای در مقابل دریای مهر و محبت آنها ابراز وجود نمایم، جز اینکه در روی صحنه کنسرت با آنها مواجه شوم و به نیروی لطف و تشویق آنها برایشان بخوانم و از عنایت بیشترشان برخوردار شوم. افسوس که امکانات بسیار ناچیز است، زیرا بعد از انقلاب که این همه کارهای عمرانی و ساختمانی انجام شده، اما حتی یک سالن کنسرت هم ساخته نشده است. البته من و گروهی از هنرمندان چه بسیار که در این مورد تذکر داده و اعلام همکاری کردهایم و جوابی دریافت نداشتهایم.
وقتی در فرهنگسرای بهمن کنسرت گذاشتیم، چند بار به وسیله دوستانم به شهردار تهران پیشنهاد دادم زمینی در اختیار ما بگذارند تا سالن کنسرتی در تهران بسازیم، ولی هیچکس به این حرفها توجه نداشته و ندارد. شاید تعجب کنید از اینکه بشنوید ما علاقه داریم و میخواهیم از سالنهای ورزشی برای برگزاری کنسرت استفاده کنیم، اما موافقت نمیکنند. در اسفند گذشته از طرف هیأتمدیره انجمن حمایت از بیماران هموفیلی ایران پیشنهاد شد که به نفع این بیماران کنسرتی بدهم و من با کمال میل و علاقه پذیرفتم و گفتم جا و امکاناتش را فراهم کنید، من و دوستان و همکارانم در اختیار شما هستیم، اما هنوز بعد از هفت ماه با تمام فعالیت و تلاش نتوانستند ترتیبی برای این کار بدهند و تاریخ دقیق کنسرت را معین کنند. من از دو سال قبل در منطقه زلزلهزده گیلان به ساختن دبیرستانی در رستمآباد رودبار اقدام کردم و حدود ١٥میلیون تومان آن را از درآمد کنسرتهایم در آمریکا پرداختهام و هفتمیلیون تومان بدهکار شدهام و برای اتمام کار به چندمیلیون تومان دیگر احتیاج است. به همین سبب تصمیم به برگزاری کنسرتی گرفتهام که قرار است در اصفهان برگزار شود، اما از این بابت با صد جور مانع روبهرو بوده و هستم. البته مشکل ما مسأله تحصیل اجازه از وزارت ارشاد یا سازمان کنسرتها نیست، بلکه مشکلات سلیقهای و فردی در این زمینه است و در نتیجه من که میخواهم یک کنسرت برای تأمین مخارج اتمام ساختمان مدرسه مجهزی در آن منطقه صدمهدیده مملکتم برگزارکنم، آنقدر خسته شدهام که میتوانم بگویم به جان آمدهام.»
🌺🍃
attach 📎