انتعاش
273
Suscriptores
Sin datos24 horas
+37 días
+730 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
هردم حلول نیستنم ناگهانتر است
از سایهام تجسّدِ من، بینشانتر است
آن صبح فرودین، که علمدار فضل بود
امروز از عدم، دو سه پرده، نهانتر است
بلبل، اگرچه نزد سخنآوری چون من
ازهر کلاغ، زشتتر و رایگانتر است
من در مقابل تو چنان بُهتبارهام
کز آینه هرآن من آیینهسانتر است
دیروز در کسی جنمِ دم زدن نبود
امروز شهر قول و غزل، بیکلانتر است
هر وقفهایست، ترجمهی نابِ عجز من
از هر معیّنی، صفت من، عیانتر است
جبریل، پیش از این مددی میرسانْد و حال
از ما زبانزَدانِ حیا، بیزبانتر است
دختر! گمان مَبَر که مرا نیست حاصلی؛
عقلِ جنونِ من اثرش بیگمانتر است
گیرم که معدنِ زر و زورم رقیب شد!
باری، سری مراست که از زَر گرانتر است
یعنی مگوی نزد من از رغبتِ رقیب!
کز حاکمان وقت، کمی قلتبانتر است
یارا! از این رمق که نهادی در این سفر
صیدی نظیرِ من، رقمی ارمغانتر است
ما هم جوانهی اثری مشق میکنیم
هرچند دامن تو بسی بوستانتر است
عاجز نشستهام که تو قربانیام کنی
خونم برای تیغِ شفیقت، جَهانتر است
از آن نگاهِ وحشیِ خورشیدپرورت
زرّادخانهی دلم، آتشبهجانتر است
همزورِ اصفهانِ زبانِ تو نیستم
هر حملهای که میبَرَدم، بیامانتر است
دل مشکن ای پری! چه از این سود میبری؟
از ساق تو، سرشک من آخر دوانتر است!
ناگفته از مفادِ قیامت نماندهام
کوهِ غمی مراست که آتشفشانتر است
با اینکه نیست مشتریِ شعرم از شباب،
طبعِ من از شرابِ لب تو جوانتر است
قدّ دوتای زاهدیام راست، عزمِ سرو
تا گیسوان ارمنیات، ایروانتر است
من تارکالصلاة نگشتم برادران!
ابروی غمزهطرزِ بُتِ من، اذانتر است
بسیار از خصائص او گفتهام ولی
«گفتن» معذّب است، که آن نیست! آنتر است
ای دوست! من به چشم تو سوگند میخورم
نایم سوای ذکرت از این سرمهدانتر است
با یاد تو قرینم و بیتالغزلترین!
چشمت، اگرچه قافیهای شایگانتر است
تا اسم توست ورد زبانم، چه باک و بوک
من جاودانم و نفسم جاودانتر است
حسین چمنسرا
هنوز عارضهی هستیام پیِ ستم است
وجود، کُشت مرا؛ یا رب این چِسان وَرَم است؟
به دوش میکَشَدم رنجِ بینصیبیها
شکنجههای نفَس را کشیدهایم و کم است
مرا تحیّرِ نازِ بهشت و دوزخ نیست
جز این مبال، که دنیاست، مابقی حرم است
مگر نجاتم از این لطف، سیلِ مرگ دهاد
که عُمْر، سایهی نوح است و بر سَرِ کَرَم است
خجالتآوری ایستادگی بنگر
نظر نمیکندم مرگ و خواب، مغتنم است
جهانگریزی ما هم تعیّنی دارد
مُرید غیرت مرگم که هستیاش عدم است
تو نیز غیرتی آخر به کار خویش ببند
خموش باش که آهوی گرگدیده، رَم است
عبث مَران! نفسی هم به گریه پهلو گیر!
خزانبهارِ تپش، عاقبت، قرارِ غم است
در این مصیبتِ شاعرکُشِ قلمفرسای
زبان به کار نیاید، که از الف، اَلَم است
حسین چمنسرا
👍 7👎 1❤ 1
اگرچه از زمین و آسمان در عُسر و اکراهم
چنانت دوست میدارم که عمر خضر میخواهم
تو را بیمارم آنسان که معاف از دوزخم کردند
چنین دیوانه را گردن نمیگیرند آنجا هم
جوانِ مطلقم در بندِ تو ای هستِ سُکرآسا
هر آنچه از حساب عمر میکاهم، نمیکاهم
چنان میجویمت که پیش از این گویی نبودم من
چنان میخواهمت که در پِیت، هرسوی و هرگاهم
تو آنی که به رنگِ عشق، هرآن با تو محشورم
به هر راهی قدم بگذاری ای جان با تو همراهم
❤ 11
جنونِ حاضر و مجنونِ سابقت هستم
نفسنفس، پیِ نازِ دقایقت هستم
شکارِ آهم و آیینهزارِ غمزهی تو!
به عامیانهترین شیوه، عاشقت هستم
سلیقهی تو حدود و حضور، داده مرا
همیشه بر سرِ ذوق از علایقت هستم
بخواه جان دهمت! من فدات خواهم شد!
مرا بکش! به خدا من مشوّقت هستم!
شما بخواه عزیزم! به روی چشمانم!
شما نظر بده خانم! موافقت هستم!
به روز قحطی، باران و گندمت گردم
به وقتِ سیل، خود، اقبالِ قایقت هستم
دچار عشق توام آنچنان دچار که «وَه؛
به ادعای تواریخ، لایقت هستم»!
دچار عشق تو را مرگ نیز چاره نبود
و قرنهاست که بیمارِ حاذقت هستم
شهادتی ازلی دارم و مخلّد باد!
حسینِ حاضر و فرهادِ سابقت هستم
❤ 14👍 2
طوری ببوسمت که خدا نیز حظ کند
ابلیس، پَر بریزد و تَرکِ رَجَز کند
آنسان بگیرمت به بغل تا دوصد حکیم
تشکیک در تمایزِ ذات از عَرَض کند
فتوا دهند: یکنفس، آغوشِ گلرُخان،
دفعِ هزار و چند بلا و مَرَض کند
خون از لبت به بوسهی گرمی بنوشم و
بر گردنت لبم گذری از غرض کند
با سینهات چنان کند این کودکِ درون،
با ترمه و حریر، مگر رنگرَز کند
آنم که آمدهست نظامِ تن تو را
از این وقارِ بکر، به رقصان، عوض کند
جز آنِ سجدهای به توام، مغتنم مباد
طوری بخواهمت که خدا نیز حظ کند
❤ 19🤬 1
خدشهی اظهار، وارد میکنیم؛ آهیم ما!
خویش را در جنگ با آیینه میخواهیم ما
تا توانی هست انکارِ حقیقت میکنیم
تا نفس داریم با بیراهه همراهیم ما
غفلتآهنگیم و عمری، سازِ نسیان کردهایم
بیخودیم از خود، ضمیرِ ناخودآگاهیم ما
مردِ فقدانیم و در کارِ خللاندوختن.
در ازای نیستن، از خویش میکاهیم ما
ما گلستان در دلِ آتش، مهیّا ساختیم
حلقِ اسماعیل: ما چاقوی ابراهیم: ما
❤ 12👍 1
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.