Psychological_mag

🔴 سگ بدبین...؟! داستایوفسکی در زندان سگی رو می‌بینه که همه زندانی‌ها بهش لگد می‌زنن! او متوجه میشه که سگ از زندانیها فرار نمیکنه، برعکس وقتی اون‌ها بهش نزدیک میشن، خم میشه و حالت لگد خوردن می‌گیره! یه روز داستایوفسکی بهش نزدیک میشه و سرشو نوازش می‌کنه. سگ با تعجب و ترس نگاه می‌کنه، ازش دور میشه و بشکل تلخی ناله می‌کنه. از اون روز به بعد، سگ هر بار که داستایوفسکی رو می‌دید فرار می‌کرد! اون سگ با بدرفتاری خو گرفته بود و از هر شکل دیگه‌ای از توجه می‌ترسید،وقتی کسی باهاش خوش رفتاری می‌کرد، امنیتشو در خطر می‌دید! در مورد انسانها هم همین حالت صدق میکنه. آدمایی که تمام عمرشون بد رفتاری و بی اعتمادی دیدن، نمیدونن وقتی محبت می‌بینن چطور برخورد کنن، دنیای خوش رفتاری و اعتماد رو نمی‌شناسن، در اون احساس غریبی می‌کنن و ترس، ناباوری و اضطراب اون‌ها رو فرا می‌گیره. در واقع برای آدما «خوبی که نمی‌شناسن از بدی که می‌شناسن، خطرناک تره!» بی دلیل نیست که گاهی کسایی که باهاشون بدرفتاری می‌کنی ستایشت می‌کنن و اون‌هایی که باهاشون خوش رفتاری می‌کنی ازت ناراحت میشن چون بخوبی و محبت خو نگرفتن و بیگانن باهاش... @faghatahmadinejad

در طول ده سال گذشته فروش اسلحه اولین صنعت پولساز جهان  و دومیش که احتمالا به ذهنتان خطور نمی کند «پ.و.ر.ن» است. و این به ما در مورد فروید ؛ که باور داشت انسان اسیر سائق مرگ و سائق جنسی است خیلی چیزها میگوید. همین الان اکسپلور اینستاگرامتون چک کنید یا سرچهای گوگلتون را نگاه کنید احتمالا نظریه فروید مثل پتکی بر سرمان آوار میشود مگه نه؟؟ ❌❌شما فیلمی از هالیود یه یاد میارین که ماندگار و مشهور باشد در آن صحنه های اروتیک و خشونت بار نباشد؟؟ ❌❌مناسک های مذهبی که ماندگار هستن و خلق را به سوی خود در کشور ما فرامیخوانند مگر به جز صحنه حمله مردان با زنجیر و شمشیر به خویشتن و آرایشها و میکاپهای ویژه زنان و جنسی سازی خود است؟؟ شما آنجا تعالی و پرورش می بیند مگه؟؟ ❌❌یا همین عکسی که من گذاشتم که احتمالا شما کل این متن به دلیل وجود همین عکس مطالعه کرده اید؟؟ ✍️: قاسم_ناصری

کسانی که وارد رابطه فرازناشویی(خیانت) میشوند. آدم های بیمار و دارای اختلال شدید نیستند و هیچ گونه رابطه مستقیمی بین رابطه فرازناشویی(خیانت) و اختلالات شخصیت وجود ندارد. افرادی که وارد این رابطه فرازناشویی میشوند ممکن است پدر مهربان ؛ مادری فداکار ؛ فرزندی مراقب کننده برای والدینشان؛ مدیری موفق یا حتی همسری دلسوز و حامی باشند. در درجه اول رابطه فرازناشویی شکستن ارزش ها ؛ سنت‌ های اجتماعی و پیمان دو نفره ای است که اشخاص با هم بسته اند. ثانیا بمباران کردن همسری که خیانت کرده (رابطه فرازناشویی) با برچسب های اختلالات روانی و اینکه تو سالم نیستی ؛ تو مریضی به طور غیرمستقیم بار مسئولیت را از دوشش برمیداری. پی نوشت: خیانت (رابطه فرازناشویی)بدون هیچ گونه شکی یک آسیب اجتماعی است اما نمیتوان افرادی که به همسرشان خیانت می کنند را در چهار چوب آسیب روانی توجیه کرد ؛ هر چند هم همسر خیانت دیده و خیانتکار هر دو بیشترین نیاز به کمک دارند و شکنندگیشان بیش از حد است. ✍️:قاسم_ناصری

شما اگر از سخنان این خانم ناراحت و خشمگین بشی نشان میده هنوز به پذیرش نرسیدی و هنوز وطن یا وطن از دست رفته بخشی از ساحت هویتی شماست و نتوانستی به عنوان یک ابژه از دست رفته باهاش کنار بیای.اما اگر هیچ احساسی را در شما برانگیخته نمیکنه نشان از کنار اومدن با ابژه از دست رفته است. آری پذیرش به همین سادگی/سختی است.

❌به نگرانی و انتظار در چشمان پسره توجه کنید و همچنین خوشحالیش از واکنش امنِ پدر، اگر این امنیت غالب باشد و کودک حس کند که با کار اشتباه آسیب و طرد نخواهد دید(یعنی در هر شرایطی دوست داشتی است) در موقعیت های بعدی در بزرگسالی هم به هم نخواهد ریخت و مشکلات قابل مدیریت خواهد بود

روزی بودا از كنار مردی می‌گذشت و دید كه او گردویی در مشت دارد؛ بودا به او گفت: اگر تمام مردم به تو بگویند که این گردو نیست، دُر و گوهر یا مروارید است، آیا خوشحال می‌شوی؟ فرد جواب می‌دهد: نه! سپس بودا می‌گوید اگر از آن طرف، گوهری در دست داشته باشی و تمام مردم بگویند این گردو است آیا بد‌حال می‌شوی؟ فرد دوباره پاسخ می‌دهد: نه! بودا می‌گوید چرا؟ می‌گوید چون می‌دانم این چیزی که در دست من است چیزی نیست که مردم می‌گویند؛ بعد بودا می‌گوید پس چرا در مورد خودت اینگونه نیستی. اگر خودت می‌دانی که چگونه هستی اگر دیگران تصوری فوق تصور خودت داشتند نباید خوشحال شوی و اگر تصوری دون تصور تو داشتند نباید ناراحت شوی.

[وقتی از زیگموند فروید خواسته شد از آرمان صهیونیسم در برابر فلسطین حمایت کند، فروید این چنین پاسخ داد:] ... ■ من نمی توانم آنچه را خواسته اید، انجام دهم. عدم تمایل من به مشارکت دادن عموم با نامم موضوعی حل نشدنی است و حتی این موقعیت حساس کنونی هم دلیل قانع کننده ای برای آن نیست. کسی که میخواهد بر جمعیتی اثر بگذارد باید چیزی را بیان کند که طنین انداز شود و شوق بیافریند، اما برآورد هشیارانه من از صهیونیسم اجازه چنین کاری را به من نمی دهد. باور ندارم که فلسطین هرگز بتواند به یک کشور یهودی تبدیل شود یا مسیحیان و مسلمانان جهان هرگز آمادگی پیدا کنند که اماکن مقدسشان را تحت حفاظت یهودیان قرار دهند. به نظر من عاقلانه تر می بود که یک سرزمین یهودی بر خاکی تأسیس شود که از لحاظ تاریخی سبک بار باشد؛ میدانم با چنین طرح عقلایی ای هیچ وقت نمیتوان شور وشوق توده ها یا حمایت مالی ثروتمندان را به دست آورد. درضمن، با کمال تأسف اقرار میکنم که کوته بینی مذهبی یاران یهودی ما باید مسئولیت برانگیختن بدگمانی اعراب را تا حدی بر عهده بگیرد. همچنین نمی توانم برای تقوای گمراه کننده ای که تکه ای از دیوار ندبه را به یادگاری ملی تبدیل کرده و احساسات ساکنان اصلی را برانگیخته، ذره ای احساس همدلی داشته باشم. حالا خودتان قضاوت کنید که آیا من با چنین نگرش انتقادی ای برای تسلی بخشیدن به مردمی که امیدهای بی اساسش بر باد رفته است شخص مناسبی هستم یا خیر. با احترام، فروید ۲۶ فوریه ۱۹۳۰ ■ source:freudisalive *این نامه در پاسخ به "حییم کوفلر" نگاشته شده است. *اصل دست نوشته فروید و رونوشتی که ماشین نویسی ناشناس تهیه کرده است در دانشگاه عبری اورشلیم در مجموعه آبراهام اسکادرون نگهداری می شود.

اینجا در این دهکده ی پدری کار من خواندن کتاب و نوشتن است.مینویسم تا هم دیگران را به زعم خود آگاه سازم و هم باری از دوش خود به زمین بگذارم نوشتن چنین خاصیتی دارد سبک می کند آدمی را که باردار است نوشتن برای من نوعی وضع حمل و رهایی است. اما واقعیت این است من نه برای شما بلکه برای خودم مینویسیم و شاید آدمی مثل من باسطح درک و اطلاعات اندکی که دارد نباید نوشته هایش انتشار بده؟هرچند حرف آدورنو هم واقعیت دارد که می گفت در آن کس که دیگر خانه ای ندارد در نوشتن خانه میکند الا بیشتر از حرف آدورنو، سخن کافکا بر من راست می آید و صدق میکند که می گفت نوشتن بیرون زدن از صف قاتلان است؟

هیچ رابطه ای قادر به از میان بردن تنهایی نیست. هر یک از ما در هستی تنهاییم ولی می توانیم در تنهایی یک دیگر شریک شویم همانطور که عشق درد تنهایی را جبران می‌کند. بوبر می گوید: یک رابطه خوب و صمیمی بر دیوار های سر به فلک کشیده‌ی تنهایی آدمی رخنه می‌کند،بر قانون بی چون و چرای آن فائق می‌شود و بر فراز مغاک وحشت‌انگیز عالم، از وجود خود به وجود دیگری پل می زند. روان درمانی اگزیستانسیال اروین د یالوم