cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان

این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه. به مدیریت : علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
714
Suscriptores
+224 horas
+37 días
+430 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

#برگه_شوندان آتش بس که شد کشته ها را از دو جانب خاک کردند هر غروب اما سکوت نیزار می شکست به سر انگشتان نسیم سربریده ی سربازی نی زد. #جلیل_قیصری https://t.me/shavandanpage
Mostrar todo...
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان

این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه. به مدیریت : علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری

وقتی که سموم نسیان از درون می‌وزد.... #حافظ_شجریان
Mostrar todo...
4_6050743492743792701 (1).mp314.09 MB
#برگه_شوندان مرگ من در آینده اتفاق نمی افتد بلکه پیش ازین اتفاق افتاده است. #ژان_بودریار #مصاحبه https://t.me/shavandanpage
Mostrar todo...
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان

این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه. به مدیریت : علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری

#برگه_شوندان گاهی       برو گاهی      فراموشم کن                     ترکم کن گاهی مرا از یاد ببر بگذار در آستانه از دست دادنت دوباره بیابمت بگذار مثل حس افتادن از بلندی ترس را در پهنای روحم ببینم مرا به آن روزها ببر به آن روزهای نخست می خواهم دوباره نشناسمت #حسین_رسول_زاده https://t.me/+OIgb5MsDiXw4N2Fk
Mostrar todo...
اونیروس

آنکس که ژرف تر می اندیشد، می داند که حق با او نیست. (نیچه)

#برگه_شوندان وقتی کسی ضجّه‌ای را در جایی شروع می‌کند، یکی دیگر در جای دیگری ضجّه‌اش را تمام می‌کند. همین اتفاق در خندیدن هم صادق است. #هیو_کنر https://t.me/shavandanpage
Mostrar todo...
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان

این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه. به مدیریت : علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری

00:43
Video unavailableShow in Telegram
خاکسپاری میشل فوکو. دلوز در لحظه‌ای کوتاه در حال سخنرانی در مراسم تدفین دیده می‌شود. @chaosmotics
Mostrar todo...
2.10 MB
Photo unavailableShow in Telegram
#برگه_شوندان روزها تهی رنگ و بی خاطره می گذرند من به دست هایم می نگرم دیگر بر این دست ها هیچ رویایی نمی روید هر روز      روز را در آستانه شب کنار دست هایم       دست نوشته هایم می آویزم و به یگانه امید باقی مانده در تن ام تن می بازم حسین رسول زاده https://t.me/shavandanpage
Mostrar todo...
#برگه_شوندان #معرفی_کتاب ما نان می خواهیم و‌ گل سرخ .. تأملی بر کتاب نان و‌ گل سرخ نویسنده : کاترین پترسون مترجم : حسین ابراهیمی(الوند) نشر کانون پرورش فکری کودکان و‌نوجوانان.. کتاب نان و‌ گل سرخ بازتاب زندگی کودکانی ست که در دنیای بزرگ سالی ذوب شده اند. داستان، حول و‌ حوش تاریخ صنعت نساجی آمریکا و اعتصابات کارگری آن و افت و‌ خیز خانواده هایی است که درگیر جامعه و نظام کارگری هستند. رزا شخصیت محوری داستان است که نویسنده از طریق او، دست خواننده را می گیرد و با معرفی خانواده ی کارگری او و اطرافیانش ، اعتصاب را با کلمات، در مقابل دید خواننده قرار می دهد.پدر رزا از دنیا رفته و‌ مادر و‌ خواهرش درگیر اعتصابات هستند. جیک شخصیت محوری دیگر داستان است ، پسری از طبقه ی کارگر که با پدر الکلی خود زندگی می کند. بعد از فراز و نشیب های کاراکترها و رفتن رزا و‌ جیک به شهری دیگر_برای دور شدن از خشونت اعتصابات و زندان و‌ پیرامون آن_ سندیکای کارگران از خانواده های اعتصابی حمایت می کنند. کتاب با ژانر درام اجتماعی و درون مایه ی عدالت، احقاق حق، تلاش و امید، نوجوانان و بزرگ‌سالان را به شکلی نمادین به درون داستان پرتاب می کند. /صحنه ی تراژیک مرگ پدر الکلی جیک ، درحالی که پسر، تاصبح کنار جنازه ی پدرش خوابیده بود، حسی توامان از ترس و ترحم فزاینده..  یا دیالوگ های فوق العاده ی شخصیت ها، از صحنه های ماندگار کتاب خواهد ماند/ تکه هایی از کتاب : مامان به نرمی شروع کرد: من فکر می‌کنم، من فکر می‌کنم ما فقط ... فقط نان برای شکم‌‌مان نمی‌خواهیم.ما برای دلمان، برای روح‌مان هم خوراک می‌خواهیم.ما می‌خواهیم ... چه‌طور بگویم،ما می‌خواهیم ... ما برای بچه‌هایمان هم کمی زیبایی می‌خواهیم ... ما گل سرخ می‌خواهیم.(ص ۹۰) رزا می‌‌فهمی چه اتفاقی افتاده؟ آن ها هفته‌ای دو ساعت کم تر به ما حقوق می‌دهند.این مقدار با پنج قرص نانی که اصلن نداریم برابر است. من کار کنم، بچه‌هایم از گرسنگی می‌میرند؛ اعتصاب کنم،بچه‌هایم از گرسنگی می‌میرند.هر کاری بکنیم از گرسنگی می‌میریم.اما آدم مبارزه کند و از گرسنگی بمیرد بهتر است تا کار کند و از گرسنگی بمیرد!(ص ۳۶) #راضیه_قربانزاده https://t.me/shavandanpage
Mostrar todo...

#برگه_شوندان خودگویه و  واگویه ای از جنس شعر "هیچ شبی را درخاطر ندارم بی تو بی بوی تو بی باور تو چشم گرفته باشم رویایم را تو بافتی آن را هر روز می پوشم و از (پله های رنج) بالا می روم " "تمام زندگی ام پیکار بود " شعار در حوزه ی یک احساس سطحی ای کاش اینگونه می گفت : تمام زندگی ام پی کار بود به نظر من این یک خود گویه یا منولوگ به شکل نثر شاعرانه است . زبان در چرخه بافت فقط درسطح حرکت می کند . معیار در نرم زبان ،  قدرت ساخت شکنی آشنایی زدایی ندارد غلظت عنصر احساس بر عناصر دیگر شعر استعاره ، تخیل و ابهام وایهام  و ایجاز را در خود استحاله کرده : "چه شعرهایی که فدای زندگی شد چه ایده هایی که برای نوشتن یه خانه ی معمولی یک ماشین معمولی یک سفر خوب تا همین کشور دوست وبرادر تباه شد ." سطر های بالا سرریز  قلیان احساساتی است که در اجرای فرم و کارکرد و کاربرد واژگان در سطر با زبانی ساده و گفتمانی که در سطح حرکت می کند از چه گفتن یا چگونه گفتن. به قول شاملو مسئله این است ... سطر هایی که در پتانسیل و کنشمندی ،ذهن را سرگرم روایت های کلیشه ای می کند . شکلوفسکی منتقد فرمالیست روس می گوید: "هدف هنر ابلاغ حسی که از درک اشیا پدید می آید و روند معکوس کردن عادتی که ذهن ما به اشیا دارد." و در ادامه می خوانیم : "هرچه بگویم بی فایده است هرچه بنویسم نا تمام ما درد مشترکیم " به سه سطر بالا توجه کنید ؛ کیک پخته و نرم که راحت از گلو پایین می رود . نیازی به تعمق و تفکر در بافت روایت نیست ، حالا اگر این سه سطر را هم حذف کنیم به نظر شما امتیازی از شعر کم می شود؟ یا بودن شان برای شعر، امتیازی به ساختار می دهد ؟ جز تحمیل طول و تفسیر و پر کردن بافت . در ادامه ی شعر می خوانیم : "پدران نسلی که خاطرات شان هیچ رنگی ندارد ما سال های رنجیم و تباهی حنجره های سوخته پرنده ای تیره خورده و تباهی ما اسب های نجیب نفس بریده ایم در دشت تازیانه " تمام شعر روی یک ریل سطحی و بافتار ساده نویسی ست به نظرم آنچه که در ذهن شاعر شکل گرفته با زبانی تک لایه و تک صدا پیاده شده و روایت احساسات عناصر دیگری که در بالا توضیح دادم را از شعر گرفت . ✍#نادر_نیکنژاد https://t.me/shavandanpage
Mostrar todo...
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان

این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه. به مدیریت : علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری

زندگی به ارس که زندگی است هیچ شبی را در خاطر ندارم بی‌تو بی‌بوی ِتو بی‌باور ِتو چشم گرفته باشم رویایم را تو بافتی آن را هر صبح می‌پوشم و از پله‌های رنج بالا می‌روم شاید روزی به تو بگویم تمام زندگی‌ام پیکار بود گاه یک تکه از خنده‌های تو می‌شد ایستگاهم بعد دوباره باید نفس می‌گرفتم باید وقت کنم و بنویسم چایی دو نفره بریزم تو نگاه قشنگت را به من بدهی من به دهان کوچکت لب بدوزم چگونه بگویم که بپذیری وقتِ دوستت دارم را از ما گرفته‌اند! وقتِ با تو بودن! دنیای من همین لحظه است که می‌خوانی! نشستن و گفتن! باید تند تند حرف بزنم ممکن است کسی تماس بگیرد سوال رایگانی داشته باشد یا که عمر این موسیقی دلربا تمام شود و من پرت شوم به جهانی که جنگ است و مرافعه زیستنش رنج است و خون! سال‌ها بعد تو شاعری یا که انگشتانت بر شاسی‌های سیاه و سفید پیانو می‌لغزد؟ اما یقین دارم دنیای مرا درک خواهی کرد اندوهِ ننشستن‌های من! فرصت‌های تباه شده‌ی نوشتن! چه شعرها که فدای زندگی شد چه ایده‌ها که برای داشتن یک خانه‌ی معمولی یک ماشین معمولی یک سفر خوب تا همین کشور دوست و برادر تباه شد هرچه بگویم بی‌فایده است هر چه بنویسم ناتمام! ما دردِ مشترکیم! سرزمینِ خون پدرانِ نسلی که خاطرات‌شان هیچ رنگی ندارد ما سال‌های رنجیم و تباهی حنجره‌ای سوخته پرنده‌ای تیر خورده اما امیدوار! ما اسب‌های نجیبِ نفس بریده‌ایم در دشتِ تازیانه و آن کس که مُهر بر شناسنامه می‌زند دلیل واقعی مرگ را نخواهد نوشت. #مزدک_پنجه‌ای #وزن_دنیا @panjeheemazdak
Mostrar todo...