cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

🐞 دلــــــــⅅℰℒℬᎯℛــــــــبر 🐞

Admin : @Immodirchannel

Mostrar más
El país no está especificadoEl idioma no está especificadoLa categoría no está especificada
Publicaciones publicitarias
8 105
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

زیبایی سانته کایی 4500 فقط پیج های بانوان ، موزیک ، ادبی ، شعر ، پروفایل، تکست ، ژست عکاسی ، کلیپ سیاه و سفید پروفایل دخترونه و پیج های دخترونه و عاشقانه ، تکست گرافی مجاز به دان هستن 👇👇👇 https://t.me/+HLkHyfddYotkMmUx ❌رمان و مردونه نزنن ❌ ❌با کلینیک رویان مشابه هست❌ 21 #تیر #علیسام
Mostrar todo...
_میخوامت نیکی...امشب افسار پاره کرده دل لامصبم! نگاهی به چشمای خمارش کردم و یه قدم عقب برداشتم. _جلو نیا حافظ! ما یه قراری داشتیم، من هنوز آماده نیستم، هنوز میترسم! به یه قدم بلند سمتم برداشت و به کمرم چنگ زد و تن رنجورم و بین تن قوی خودش و دیوار پشتم حبس کرد. دستاش #گستاخ و افسار گسيخته از قوس کمرم شروع به لمس کردن کرد و از 'برجستگی تنم گذشت و به رون پای چپم چنگ انداخت. تنم از گرمای دلفریب دستاش گرم شد. سرشو تو گودی گردنم فرو کرد و لب زد: _مجبورم کردی نیکی تنت داره داغ میشه! بگو که تو هم تشنه با من بودنی. زبون داغش و رو رگ گردنم کشید که تنم به لرز نشست و لذت عجیبی زیر پوستم حس کردم! با ناله زمزمه کردم: _حافظ باهام چی کار کردی، آه تنت چه داغ؛ داری منو اتیش میزنی! با دستای تب دارش صورتم و قاب گرفت. تشنه به لب های جذابش نگاهی کردم و خواستم فاصله کذائی را بشکنم که حرفش شوکم کرد: _مجبورم کردی... تو با دلبری هات منو روانی کردی! مجبورم کردی تا با #قرص_محرک_جنسی رامت کنم...! خواستم پسش بزنم که چنگی تو موهام زد و لباش و محکم رو لبام گذاشت. دلم مثل باربد افسار گسیخته شد که لب هاش و به بازی گرفتم و یه پام و بالا اوردم و دور کمرش حلقه کردم که.... #تن_برهنم و رو تخت پرت کرد و #حریصانه به #خون_بین_پام خیره شد. از لذت چند ثانیه پیش لبخندی زدم و #اغواگرانه کمرم را از تخت فاصله دادم و لب زدم: _یه دور دیگه حافظ... لبخندی زد و چنگی به کمر زد که آه بلندی از بین لب هام خارج شد و... با کاری ک کرد جیغ بلندی کشیدم از #لذت و چنگی به موهاش زدم و نذاشتم کنار بکشه و... https://t.me/+_Dh9tb-20mJjMGZk https://t.me/+_Dh9tb-20mJjMGZk
Mostrar todo...

_میخوامت نیکی...امشب افسار پاره کرده دل لامصبم! نگاهی به چشمای خمارش کردم و یه قدم عقب برداشتم. _جلو نیا حافظ! ما یه قراری داشتیم، من هنوز آماده نیستم، هنوز میترسم! به یه قدم بلند سمتم برداشت و به کمرم چنگ زد و تن رنجورم و بین تن قوی خودش و دیوار پشتم حبس کرد. دستاش #گستاخ و افسار گسيخته از قوس کمرم شروع به لمس کردن کرد و از 'برجستگی تنم گذشت و به رون پای چپم چنگ انداخت. تنم از گرمای دلفریب دستاش گرم شد. سرشو تو گودی گردنم فرو کرد و لب زد: _مجبورم کردی نیکی تنت داره داغ میشه! بگو که تو هم تشنه با من بودنی. زبون داغش و رو رگ گردنم کشید که تنم به لرز نشست و لذت عجیبی زیر پوستم حس کردم! با ناله زمزمه کردم: _حافظ باهام چی کار کردی، آه تنت چه داغ؛ داری منو اتیش میزنی! با دستای تب دارش صورتم و قاب گرفت. تشنه به لب های جذابش نگاهی کردم و خواستم فاصله کذائی را بشکنم که حرفش شوکم کرد: _مجبورم کردی... تو با دلبری هات منو روانی کردی! مجبورم کردی تا با #قرص_محرک_جنسی رامت کنم...! خواستم پسش بزنم که چنگی تو موهام زد و لباش و محکم رو لبام گذاشت. دلم مثل باربد افسار گسیخته شد که لب هاش و به بازی گرفتم و یه پام و بالا اوردم و دور کمرش حلقه کردم که.... #تن_برهنم و رو تخت پرت کرد و #حریصانه به #خون_بین_پام خیره شد. از لذت چند ثانیه پیش لبخندی زدم و #اغواگرانه کمرم را از تخت فاصله دادم و لب زدم: _یه دور دیگه حافظ... لبخندی زد و چنگی به کمر زد که آه بلندی از بین لب هام خارج شد و... با کاری ک کرد جیغ بلندی کشیدم از #لذت و چنگی به موهاش زدم و نذاشتم کنار بکشه و... https://t.me/+_Dh9tb-20mJjMGZk https://t.me/+_Dh9tb-20mJjMGZk
Mostrar todo...

-آش نذری آوردی!؟یا اون تُپلی هایی که زیر چادرت قایم کردی نذرتن!؟ با استرس چادر گل‌گلیم رو کنار زدم تا سینه هام رو ببینه و با وجود ترسی که از پَس زده شدن داشتم لب زدم: -بستگی داره هوس آش کنی یا اینها رو! با چشم به سینه هام اشاره زدم و لبخندِ پراز عشوه ای زدم،رسماً جلوی در بودم و ممکن بود داداشام از توی کوچه ببینن و جررم بدن اما می‌ارزید؛به مال اون شدن حتی به وسیله هوسش می‌ارزید! صدای خَش دارش حواسم و پرت خودش کرد: -یعنی اگه به جای آش؛این تُپلی هاتو بخوام دختر کوچولوی روبروم نه نمیاره!؟ چشم دزدیدم و خواستم چیزی بگم که فوراً مُچ دستم اسیر دستاش شد و داخل خونه کشیده شدم،کاسه آش توی دستم روی زمین افتاد و شکست و جیغِ خفه و ترسیده ام با لبهاش خفه شد! بوسه کوتاهی روی لبهام زد و همزمان با فشار دادن پهلوهام با همون نگاهِ خمار لب زد: - #سرپایی نمیشه؛بریم اتاق؛میخوام لخت تو بغلم باشی! آب دهانم رو قورت دادم که دستم رو کشید و داخل خونه اش بُرد! اون که تنها زندگی نمیکرد،من چجوری توی اون خونه باهاش باشم!؟ توی پذیرای متوقف شد و لب زد: -نترس؛علی خوابه مطمئنم اونقدری هم #تنگ هستی که سریع تموم میشه! چادرم رو از سرم کشید، شالم رو پایین انداخت و با فرو رفتن دستهاش توی موهام لبهام رو اسیر لبهاش کرد! با ترس و دلهره همراهیش کردم که صدای برخورد درِ اتاق به دیوار خورد و نگاهم روی علی که توی آستانه در بود خشک شد...! https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk دختر مدرسه ای عاشق یه مرد ۳۵ساله شده به اسم نذری بردن میره خونه اش و بعد از تحریک کردنش باهاش...😱😱🔞😈 https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk مرده میدونه دختره عاشقشه و ازش سوء استفاده میکنه بی خبر از اینکه دلش قراره گیر کنه پیش همین دختر و ...
Mostrar todo...
-آش نذری آوردی!؟یا اون تُپلی هایی که زیر چادرت قایم کردی نذرتن!؟ با استرس چادر گل‌گلیم رو کنار زدم تا سینه هام رو ببینه و با وجود ترسی که از پَس زده شدن داشتم لب زدم: -بستگی داره هوس آش کنی یا اینها رو! با چشم به سینه هام اشاره زدم و لبخندِ پراز عشوه ای زدم،رسماً جلوی در بودم و ممکن بود داداشام از توی کوچه ببینن و جررم بدن اما می‌ارزید؛به مال اون شدن حتی به وسیله هوسش می‌ارزید! صدای خَش دارش حواسم و پرت خودش کرد: -یعنی اگه به جای آش؛این تُپلی هاتو بخوام دختر کوچولوی روبروم نه نمیاره!؟ چشم دزدیدم و خواستم چیزی بگم که فوراً مُچ دستم اسیر دستاش شد و داخل خونه کشیده شدم،کاسه آش توی دستم روی زمین افتاد و شکست و جیغِ خفه و ترسیده ام با لبهاش خفه شد! بوسه کوتاهی روی لبهام زد و همزمان با فشار دادن پهلوهام با همون نگاهِ خمار لب زد: - #سرپایی نمیشه؛بریم اتاق؛میخوام لخت تو بغلم باشی! آب دهانم رو قورت دادم که دستم رو کشید و داخل خونه اش بُرد! اون که تنها زندگی نمیکرد،من چجوری توی اون خونه باهاش باشم!؟ توی پذیرای متوقف شد و لب زد: -نترس؛علی خوابه مطمئنم اونقدری هم #تنگ هستی که سریع تموم میشه! چادرم رو از سرم کشید، شالم رو پایین انداخت و با فرو رفتن دستهاش توی موهام لبهام رو اسیر لبهاش کرد! با ترس و دلهره همراهیش کردم که صدای برخورد درِ اتاق به دیوار خورد و نگاهم روی علی که توی آستانه در بود خشک شد...! https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk دختر مدرسه ای عاشق یه مرد ۳۵ساله شده به اسم نذری بردن میره خونه اش و بعد از تحریک کردنش باهاش...😱😱🔞😈 https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk مرده میدونه دختره عاشقشه و ازش سوء استفاده میکنه بی خبر از اینکه دلش قراره گیر کنه پیش همین دختر و ...
Mostrar todo...
به کانال جدید عضو شین👇👇 https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk حمایت کنین عشقا😍
Mostrar todo...
💸‌‌💰‌‌ درآمد روزانه ۵۰۰ هزار تا ۲ میلیون تومن فقط با گوشی موبایل در منزل بدون نیاز به دانش فنی،تخصص و تحصیلات 🔴‌‌ کسب درآمد تضمینی روزانه ۳٠ دلار و بیشتر 🟢‌‌ با گارانتی ۱۱٠٪ تضمین درآمد دلاری روزانه 👈‌‌🏻‌‌خیلی ها همین الان دارن روزانه میلیونی از اینترنت درامد کسب می کنن 😎‌‌ با هر سن و سالی که هستی، خانه دار یا دانشجو، خانم یا اقا همین الان عضو این کانال شو آموزش میده چکار کنی a6 👇‌‌👇‌‌ https://t.me/joinchat/x062NxAuJD1lZjVk
Mostrar todo...
گاهی؛ نه گریه آرامت می‌کند و نه خنده نه فریاد آرامت می‌کند و نه سکوت آن‌جاست که با چشمانی خیس رو به آسمان می‌کنی و می‌گویی: من فقط تو رو دارم... 🥀 @dellbar_jn #ZN
Mostrar todo...
3.15 KB
دلم بـــرای کســـی تنــگ است !!! که ســـرم شانه هایـــش راآرزو دارد 🥀 @dellbar_jn #ZN
Mostrar todo...
خواننده مورد علاقتون کدومه؟👇😍
Mostrar todo...
مهراد جم❤️
یوسف زمانی💖
آرون افشار💜
سینا درخشنده🤍
ساسی مانکن💚
رضا بهرام💔
فرزاد فرخ🖤
ستین❤️
بردیا بهادر💕
اکس بند🤩🤩🤩