ՙ 𝗞𝘂𝗶𝗬𝗮𝗻𝗴ᶠⁱᶜᵗⁱᵒⁿ 🍯˖࣪ ࿔
葵阳⋮ 𝘫𝘶𝘴𝘵 𝘢 𝙎𝙪𝙣𝙛𝙡𝙤𝙬𝙚𝙧 𝘪𝘯 𝘭𝘰𝘷𝘦 𝘸𝘪𝘵𝘩 𝘵𝘩𝘦 𝙎𝙪𝙣𝙨𝙝𝙞𝙣𝙚 𝒚𝒊𝒛𝒉𝒂𝒏 𝑭𝒊𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏𝒔𖥔֙⋆• Tab: @Kuiyang_Tab Gp: https://t.me/+Inl00SDOwyRkNTk8 Answer: @KuiYang_Unknown Wattpad: http://wattpad.com/KuiYangFiction Left=Ban
Mostrar más7 883
Suscriptores
-1924 horas
-997 días
-52330 días
Distribuciones de tiempo de publicación
Carga de datos en curso...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Análisis de publicación
Mensajes | Vistas | Acciones | Ver dinámicas |
01 ⌊ᴛᴇᴀꜱᴇʀ𝗙𝗶𝗰𝘁𝗶𝗼𝗻 🎥 °.•`
«وانگجی! این چیه؟ چرا توی وان حموم توـه؟!»
وانگجی روباه رو معرفی کرد: «این روباه کوچولوئه. با خودم آوردمش خونه چون زخمی شده بود و باید ازش مراقبت میکردم.»
شیچن نگاهی بهش انداخت: «به نظر نمیرسه دیگه زخمی باشه... وانگجی! اون یه درندهاس!»
وانگجی مخالفت کرد: «اون فقط یه موجود فانی و بیآزاره که هیچ درندگی ازش ندیدم!پاش هنوز زخمیه، اگه الان بیرونش کنم نمیتونه شکار کنه و ممکنه از گرسنگی بمیره.»
شیچن با لحن نصیحت گونهای جواب داد: «اگه میخوای نگهش داری پس یه کار کن سمت خرگوشهای کم سن و سال نره.»
وانگجی موافقت کرد و گفت: «باشه برادر. و همونطور که میبینی هیچ هولی جینگی این دور و بر نیست.»
___
وانگجی موقع گشت زنی شبانه یه روباه کوچولوی زخمی رو میبینه. از طرفی هولی جینگها (روباههای معنوی که خرگوشهای معنوی رو شکار میکنن) قرنهاست که دیده نشدن. پس به خیال اینکه دوست کوچولوش فقط یک روباه فانی و سادهاس اونو با خودش به مقر ابر میبره...
-------
از هفتهی آینده، هر پنجشنبه منتظر آپ این فیک خفن باشید🦌♥️
◄ #Teaser ▴ #SlyFoxDumbBunny
─
ᝰ @KuiYangFiction⏋ | 384 | 8 | Loading... |
02 ⌈ Reverse ⌋
꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Pary
꩜𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 : 7
꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Romance, Sci-fi, Angst, Fluff, slice of life, Drama, Dark, Smut
꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : Zsww
˖ ʀᴇᴀᴅ ˖
- sᴜᴍᴍᴀʀʏ -
˖ ᴀɴᴏɴʏᴍᴏᴜꜱ ˖
𝗦𝗽𝗼𝗶𝗹 𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 "
لونگ : روزی که یه بچه چند ماهه رو از تو خیابون بغل گرفتی و آوردی تو خونه تا مثلا بزرگش کنی… حاضر بودم قسم بخورم که نمیتونی از پسش بربیای. و بارها و بارها برای اینکار باهات مخالفت کردم.
ژان با یادآوری خاطرات لبخندی زد و با سر تایید کرد.
لونگ: تو همینجوریشم به خاطر شرایط خاصت تحت فشار بودی، چه برسه به اینکه بخوای مسئولیت یه بچه بی نام و نشونم به عهده بگیری!...
شرط آپ پارت بعد 150 تا لایک و 20 نفر کامنته قشنگا❤️
من با وجود شرایط سخت امتحانم کلی وقت گذاشتم و براتون پارت آماده کردم، اما اگه شرطو نرسونید و قلبمو بشکونید دیگه بهتون بابایی نمیدم☹️💔
▸ #Reverse ⏋
▹ @KuiYangFiction⏋ | 402 | 9 | Loading... |
03 𝐒𝐀𝐍𝐂𝐓𝐔𝐀𝐑𝐘°•ᵂᵁˣᴵᴬᴺ ᵀᴼᴾ
«پایان چپتر ششـــم»
چپتر ششم هم تموم شد. هرجور دوست دارید بهش عشق بدید که با قدرت بریم چپتر هفتم☺️ زیادم فشار نخورید، آرامش خودتونو حفظ کنید. ولی*ص ننه شیچن 🤬
#Sanctuary
#قصه_شب
@KuiYangFiction | 518 | 10 | Loading... |
04 𝐒𝐀𝐍𝐂𝐓𝐔𝐀𝐑𝐘°•ᵂᵁˣᴵᴬᴺ ᵀᴼᴾ
«چپتر ششم، پارت هشتم»
جیگرا چطور مطورایید؟؟🍉
پیشاپیش بخاطر فشار خوردنای این پارت و پارتای بعدی حرفی ندارم برید یه لیوان آب قند بریزید بذارید کنارتون 🫢
#Sanctuary
#قصه_شب
@KuiYangFiction | 637 | 12 | Loading... |
05 🖋️𝐃𝐈𝐀𝐋𝐎𝐆𝐔𝐄•𝖒𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗
تو باعث میشی بخوام بهتر باشم، بخوام یکی دیگه جدا از ارباب شیائویی که همه میشناسن باشم و اگه بری ییبو... وای اگه بری دیگه مثل قبل نمیشم، منو نجات دادی که خودت بکشیم؟ چطور دلت میاد اینجوری بهم ضربه بزنی وقتی میدونی انقدر دوست دارم؟ منو بردی بالا حالا میخوای بکوبیم زمین؟ انقدر دلت مردن منو میخواد فرشته کوچولو؟ #master
🌑@KuiYangFiction | 614 | 3 | Loading... |
06 ⌈ My Sister's Husband ⌋
꩜𝗧𝗿𝗮𝗻𝘀𝗹𝗮𝘁𝗼𝗿 : Narges
꩜𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 : 48
꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Romance, Angst, smut ,Mperg
꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : BJYX
˖ ʀᴇᴀᴅ ˖
- sᴜᴍᴍᴀʀʏ -
˖ ᴀɴᴏɴʏᴍᴏᴜꜱ ˖
𝗦𝗽𝗼𝗶𝗹 𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 "
سونگ-گه وسط حرفم پرید ″خب که چی؟ واسه این پریدی توی اتاقم؟ احمقی؟ میخوای ادب یادت بدم؟!″ سونگیون داد زد.
بعد چوب رو بالا برد تا کتکم بزنه که یهو یک نفر چوب رو از دستش گرفت. با دیدن کسی که اونجا ایستاده بود چشمهام از تعجب گشاد شد. نمیتونست خودش باشه.. حتما چشمام داره اشتباه میبینه یا خیالاتی شدم. تنها چیزی که قبل از بیهوش شدن شنیدم این بود:
″هیچکس حق نداره بچههای منو ادب کنه مگه اینکه اون شخص خودم باشم!!!″
▸ #MSH⏋
▹ @KuiYangFiction⏋ | 609 | 8 | Loading... |
07 ṄÖṾЁḶ : 🥰 #𝐙𝐡𝐞𝐙𝐡𝐢
😋 دوان لینگ که نمیتوانست بیشتر از این جلوی خود را بگیرد، 😀 شانههای فرد را گرفت و شروع کرد به فشار دادن داخل او ⚠️
بزن روی لینک زیر و کامل بخونش💦🏳️🌈
https://t.me/+ld0InXTYddg2Yzk0
https://t.me/+ld0InXTYddg2Yzk0 | 283 | 0 | Loading... |
08 🕯≡ بدن آن چانگچینگ لحظهای که شیائو ژیگه #آلتش⚠️ را لمس کرد ناگهان منقبض شد. او ناخودآگاه میخواست پاهایش را ببندد اما شیائو ژیگه دستش را از میان آنها رد کرد و شروع کرد به لمس کردن آن چانگچینگ کوچولو. ❌
🍌💦برای خوندن ادامش بزن رو لینک زیر
https://t.me/+ld0InXTYddg2Yzk0
https://t.me/+ld0InXTYddg2Yzk0
ᐟᐟ🍷 اسمات ، بزرگسالانه | Join |
ᐟᐟ🍷 بارداری مردانه ، تاریخی ، تناسخی | Join | | 506 | 1 | Loading... |
09 ⌈Sinful Sky ⌋
꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Light
꩜𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 : 06
꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : fantasy, romance, mystery, smut.
꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : BJYX
ᴀɴᴏɴʏᴍᴏᴜꜱ
sᴜᴍᴍᴀʀʏ
˖ ʀᴇᴀᴅ ˖
𝗦𝗽𝗼𝗶𝗹 𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 "
دستش رو از روی شونهش برداشت و به چشم های ییبو خیره شد.
+میدونی با هر آسیبی که به من بزنی اون پسره هم آسیب میبینه؟ منظورم شیائو جانه. فکر میکنم زیادی بیگناه باشه واسه جنگ بین ما دوتا!
▸ #Sky ⏋
─
▹ @KuiYangFiction⏋⏋ | 771 | 9 | Loading... |
10 ⌈ Nepenthe ⌋
꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Hana
꩜𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 : 40
꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Mafia,Romance,Smut, Fluff,Heavy Angst, Slice of life
꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : ZSWW
˖ ʀᴇᴀᴅ ˖
- sᴜᴍᴍᴀʀʏ -
ᴀɴᴏɴʏᴍᴏᴜꜱ
𝗦𝗽𝗼𝗶𝗹 𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 "
با حیرت به مرد زل زد جان از جایش بلند شد و اینبار با جدیت به ییبو نگاه کرد: من آزادت میکنم وانگییبو. تو دیگه جزوی از اموال شیائوها نیستی و هر چیزی که برای رفاهت یا برگشتن به چین بخوای برات فراهم میشه. درمورد درس خوندنتم همچنان به عنوان سرپرستت کاملا ساپورت مالیت میکنم. از این به بعد تصمیم برای زندگیت با خودته و حمایت از من، لیمو هم میتونه تمام کاراتو برات انجام بده پس کافیه بهش بگی.
لایک و کامنت یادتون نره و حتما آخر چپتر و بخونید درمورد شرایط رمزی شدن و رمز دادن گفتم🌼😎
▸ #nepenthe ⏋
▹ @KuiYangFiction⏋ | 801 | 35 | Loading... |
11 ⸙📕••یه مرگ با #غرور بهتر از یه زندگی #شرمباره.
⤹🍷ꞋꞌꞋ𝙼𝚈 𝙼𝙰𝙹𝙴𝚂𝚃𝚈
𝚈𝙾𝚄𝚁 𝙶𝚁𝙰𝙲𝙴...༨
•°🌶️نفـــرتی عمیق میان #امپراتور و #ژنرالی وفادار به کشور...
🕯☦️سرنوشت گره خورده آنها، همیشه آن دو را رو به روی هم قرار میدهد.
دوستـــی که به خاطر مرگ یک معشوق از هم میپاشد و شباهتی که زندگی #زه_مینگ را دگرگون میکند.📚
.𖤣 Link 📕➡️⇊𖥧˚. https://t.me/+ld0InXTYddg2Yzk0 | 328 | 0 | Loading... |
12 ⚠️ مرد گریه میکرد و به لیان جو التماس میکرد : «خیلی #عمیقه...» 💦
«عمیقه؟» لیان جو موهای مرد را #چنگ زد و کشید و به خودش نزدیکتر کرد: «تاحالا با کسی آشنا نشدی که بتونه اینطوری #بگادت؟»
🔞𝙹𝚘𝚒𝚗 |•° https://t.me/+ld0InXTYddg2Yzk0
🔞𝙹𝚘𝚒𝚗 |•°https://t.me/+ld0InXTYddg2Yzk0 | 519 | 4 | Loading... |
13 ᖗ७ 𝗣𝗶𝗲𝗰𝗲 𝖮𝖥 𝖥𝖨𝖢 𓂃.
جان با طنابی در دست سمت پسرکاش رفت و پایاش را به بالای تخت بست و دستانش را به زنجیرهای کناری محکم کرد تا حتی توان ذرهای تکان خوردن از او سلب شود
-خیلی فکر کردم تو حق اینو داری که ارضا بشی پس منم اینو بهت میدم.
برا ادامه بمال رو لینک زیر🐾 این از قسمتای رمنسه و دارم میگم اگه نظری ازتون نبینم یا فقط بیاید دو قسمت نظر بدین و برین هیچی نمیگیرین باید برای فصل اول و حداقل پونزده قسمت فصل دوم نظر داده باشین
✦#piece_of_fic • #master
─
ᝰ @KuiYangFiction⏋ | 925 | 16 | Loading... |
14 ⌈𝗧𝗵𝗲 𝗣𝗼𝘄𝗲𝗿 𝗼𝗳 𝗟𝗼𝘃𝗲⌋
꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Fateme
꩜𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 : 72
꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Angst,Smut,Dram, Romance
꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 :ZSWW
˖ ʀᴇᴀᴅ ˖
- sᴜᴍᴍᴀʀʏ -
˖ ᴀɴᴏɴʏᴍᴏᴜꜱ ˖
𝗦𝗽𝗼𝗶𝗹 𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 "
در حال بالا رفتن از پله ها نگاهی به چهره ی غرق خواب ییبو انداخت. ییبو از آخرین باری که او را اینگونه در آغوش گرفته بود چقدر سبک تر شده بود و این چقدر برای جان دردناک بود.
در همان حین سر پایین برد و بوسه ای سبک به روی موهای پسر زد و اینگونه نگرانی هایش را عقب راند. جان باید قوی می بود برای حفاظت از تنها دارایی اش در این دنیا
: شده همه ی جونمو بدم میدم تا دوباره تو بغلم بشینی و بخندی ییبو
▸ #Power⏋
▹ @KuiYangFiction⏋ | 920 | 10 | Loading... |
15 . ♥️خانه گوسفندان کور♥️ .
من بعد از 9 سال دوری برگشتم خونه🦈
اما چرا خانوادهام عجیبغریب رفتار میکنن؟🌟
این حس غریبیای که دارم برای چی ئه🖤
سِینا که تو کودکی بخاطر بدن ضعیفش
به خانه سالمندان برده شده بود، بعد از
برگشت به خونه حادثههای عجیبی
براش پیش میاد🤩
یعنی سِینا میتونه از این اتفاقها جون سالم به در ببره!؟🤩
یه مانهوای ترسناک و هیجانانگیز🧛
❣️مخصوص تویی که هیجان میخوای!❣️
✌✌BRILLIANT KINGDOM | 509 | 2 | Loading... |
16 ⌠ 𝙏𝙬𝙚𝙚𝙩 °⸙.•
*جان با ذوق میره پیش اکیپ دوستای مشترکشون با ییبو*
جان: تنها موجودی که میخوام حضورش تو زندگیم برای همیشه پررنگ باشه...
ییبو:😍
جان: موجودی حسابمه!
ییبو: من طلاق میخوام.
✦ #Tweet_Fun 😂⏋
─
❥ ᝰ @KuiYangFiction⏋ | 937 | 12 | Loading... |
17 🖋️𝐃𝐈𝐀𝐋𝐎𝐆𝐔𝐄•𝖓𝖊𝖕𝖊𝖓𝖙𝖍𝖊
ییبو دستی لا به لای موهای خیسش کشید و بی ربط گفت: درد داشتن تو زندگی اجتناب ناپذیره. سختی کشیدنم چیزیه که همه تجربه میکنن. واکنش ما مقابل این دوتا مسئله دقیقا چیزیه که آینده رو رقم میزنه.
دستش را روی دستهی چوبی مبل گذاشت: اگر برای هر درد و سختی بخوایم بریم سراغ انتقام فرصت پیدا کردن مسیر خوشحالی رو از خودمون میگیریم. #nepenthe
🦋خـــلـــاصـــــه🦋
🌑@KuiYangFiction | 1 026 | 5 | Loading... |
18 ⌈ Homeland ⌋ Mini ғɪᴄᴛɪᴏɴ
꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Phantom
꩜𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 : 11
꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Omegaverse, Mpreg, Romance, Smut, Angst, Drama
꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : ZSWW
˖ ʀᴇᴀᴅ ˖
- sᴜᴍᴍᴀʀʏ -
˖ ᴀɴᴏɴʏᴍᴏᴜꜱ ˖
𝗦𝗽𝗼𝗶𝗹 𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 "
ییبو لبش را گزید و دستش را روی پای جان گذاشت.
نگاه جان به گردنش عجیب بود.
-جان..
جان نگاهش را از آن گردن خوش فرم گرفت و به چشمان زیبایش داد.
+جای مارک من روی گردنت خالیه.
▸ #Homeland⏋
▹ @KuiYangFiction⏋ | 928 | 17 | Loading... |
19 ੈ♡‧┊ظهـرتون بخـیر بیبـیــز🌤️
اگه دیشـب وقت نکردین لیست قشنگ بالا رو چک کنید هنوز دیر نشده ^^
☁️🌼 تا یک ساعت دیگه که پاک بشه وقت دارین توی چنل های خفـنش جوین بدین 𔓕 ۫ ּ ִ ۫ | 63 | 0 | Loading... |
20 ╭► 𝗟𝗔𝗡𝗚𝗨𝗔𝗚𝗘 ;彡 آموزش زبان کره ای☂️
╰───────────
╭► 𝗗𝗥𝗔𝗠𝗔+18 ;彡 دانلود دراما کرهای🪻
╰───────────
╭► 𝗗𝗔𝗡𝗖𝗘 ;彡 دنیای ووشیا☂️
╰───────────
╭► 𝗕𝗔𝗡𝗚𝗧𝗔𝗡 ;彡 تیک تاک بی تی اس🪻
╰───────────
╭► 𝗟𝗬𝗥𝗜𝗖𝗦 ;彡 ترجمه برنامه و آهنگ☂️
╰───────────
╭► 𝗞𝗣𝗢𝗣𝗙𝗨𝗡 ;彡یه وایب دور از حاشیه🪻
╰───────────
꒰ ͜͡➸ 𝗦𝗠𝗨𝗧 𓈒 ݁𝜗𝜚 سناریو فیکشن مولتی کوکمین☀️
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗙𝗜𝗟𝗠 𓈒 ݁𝜗𝜚 سریال و میکس و ادیت کیدراما🌾
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗙𝗨𝗡 𓈒 ݁𝜗𝜚 ویدیوهای فان از بنگتن☀️
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗦𝗘𝗥𝗬𝗔𝗟 𓈒 ݁𝜗𝜚 سریال کرهای با زیرنویس🌾
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞 𓈒 ݁𝜗𝜚 فیکشن رمنس و اسمات☀️
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗕𝗧𝗦𝗥𝗨𝗡 𓈒 ݁𝜗𝜚 زیرنویس فارسی برنامهی🌾
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
╭► 𝗣𝗥𝗘𝗗𝗜𝗖𝗧𝗜𝗢𝗡 ;彡 رابطههای پنهان ایدولها🦖
╰───────────
╭► 𝗤𝗨𝗜𝗭 ;彡 چالش و کوییز از کیدراما🎍
╰───────────
╭► 𝗦𝗠𝗨𝗧 ;彡 استری کیدز سناریو🦖
╰───────────
╭► 𝗞𝗣𝗢𝗣𝗠𝗩 ;彡 موزیک ویدیو کیپاپ🎍
╰───────────
╭► 𝗠𝗔𝗡𝗛𝗪𝗔 ;彡 یائویی تاریخی عشق ممنوعه🦖
╰───────────
╭► 𝗝𝗗𝗥𝗔𝗠𝗔 ;彡 منبع دانلود سریال ژاپنی🎍
╰───────────
꒰ ͜͡➸ 𝗖𝗛𝗔𝗟𝗟𝗘𝗡𝗚𝗘 𓈒 ݁𝜗𝜚 مسابقه دنس باجایزه🎟️
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗧𝗫𝗧 𓈒 ݁𝜗𝜚 مومنت و فیکشن سوییتی کاپل🩰
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗙𝗔𝗖𝗧 𓈒 ݁𝜗𝜚 کشتن همدیگه توی اموی🎟️
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗖𝗞-𝗗𝗥𝗔𝗠𝗔 𓈒 ݁𝜗𝜚 حواشی ترجمه میکس🩰
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗖𝗛𝗜𝗡𝗔 𓈒 ݁𝜗𝜚 ترجمه و ادیت برومنس🎟️
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗞𝗢𝗢𝗞𝗠𝗜𝗡 𓈒 ݁𝜗𝜚 سناریو ممنـ+21ـوعه🩰
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
╭► 𝗞𝗗𝗥𝗔𝗠𝗔 ;彡سمیترین توییتهای🚙
╰───────────
╭► 𝗠𝗨𝗦𝗜𝗖 ;彡آموزش کرهای با آهنگهای کیپاپ🚏
╰───────────
╭► 𝗦𝗧𝗢𝗥𝗬+18 ;彡ممنوعهتری فیکشن ویکوک🚙
╰───────────
╭► 𝗠𝗢𝗩𝗜𝗘 ;彡سریال درحال پخش🚏
╰───────────
╭► 𝗗𝗢𝗪𝗡𝗟𝗢𝗔𝗗 ;彡منبع دانلود سریال کرهای🚙
╰───────────
╭► 𝗦𝗠𝗨𝗧+18 ;彡سریال بدون کرهای🚏
╰───────────
꒰ ͜͡➸ 𝗭𝗛𝗔𝗡𝗕𝗢 𓈒 ݁𝜗𝜚 گیکده اسمات ییجان📙
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗕𝗗𝗦𝗠 𓈒 ݁𝜗𝜚 ویکوک و کوکمین+18ممنوعه🏷️
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗦𝗘𝗥𝗜𝗘𝗦+18 𓈒 ݁𝜗𝜚 کیدراما درحال پخش📙
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗟𝗚𝗕𝗧 𓈒 ݁𝜗𝜚 میکسای جذاب سریال تایلندی🏷️
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗧𝗜𝗞𝗧𝗢𝗞 𓈒 ݁𝜗𝜚 تیکتاک های ترند کرهای📙
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗧𝗛𝗘𝗢𝗥𝗬 𓈒 ݁𝜗𝜚 تئوری های دارک کیدراما🏷️
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
╭► 𝗔𝗡𝗜𝗠𝗘 ;彡کمیک،مانهوا فیکشن بیال📦
╰─────────────
╭► 𝗡𝗦𝗙𝗪 ;彡دانلود ممنوعهترین انیمههای گی🧸
╰─────────────
╭► 𝗕𝗧𝗦 ;彡تم مدرن کیپاپ و کیدراما📦
╰─────────────
<~مطمئن شو امشب تک تک چنلهای لیست شده رو چک بکنی همشون به انتخاب ممبرها معرفی شدن^^>
⠀⠀ ∧,,,∧
ᖗ ( ˶• ˕ •˶ )っ 💬JOIN OUR TAB📩
( ̄∪ ̄ ̄ ̄) | 237 | 3 | Loading... |
21 ╭► 𝗞-𝗕𝗘𝗔𝗨𝗧𝗬 ;彡مراقبتپوستی روش کرهای🍊
╰───────────
╭► 𝗞𝗢𝗥𝗘𝗔𝗡 ;彡 تابستون زبانکرهایتو فول کن!🥂
╰───────────
╭► 𝗝𝗔𝗣𝗔𝗡 ;彡 آموزش رایگان زبانژاپنی🍊
╰───────────
╭► 𝗦𝗧𝗥𝗔𝗬𝗞𝗜𝗗𝗦 ;彡 تیکتاک تراپی با🥂
╰───────────
╭► 𝗕𝗟 ;彡 سریال و انیمه چینی بیال🍊
╰───────────
╭► 𝗛𝗢𝗧21+ ;彡 مانهوا یائویی🥂
╰───────────
꒰ ͜͡➸ 𝗘𝗫𝗢𝗗𝗥𝗘𝗔𝗠 𓈒 ݁𝜗𝜚 همکاری بیبی و بکهیون💧
⠀ ╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗞𝗗𝗥𝗔𝗠𝗔 𓈒 ݁𝜗𝜚 منبع سریالهای بیال و🪺
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗛𝗢𝗧 𓈒 ݁𝜗𝜚 سریال درحالپخش💧
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗙𝗜𝗖𝗧𝗜𝗢𝗡 𓈒 ݁𝜗𝜚 رابطهی خشن بابرادرناتنی🪺
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗗𝗔𝗜𝗟𝗬 𓈒 ݁𝜗𝜚 شیائوجان.وانگ ییبو💧
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗬𝗔𝗢𝗜 𓈒 ݁𝜗𝜚 مانهوا،انیمه یائویی میخوای؟🪺
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
╭► 𝗖𝗛𝗘𝗥𝗥𝗬𝗕𝗟 ;彡 دیلی توییت انیمه مانهوا🍓
╰───────────
╭► 𝗧𝗫𝗧-𝗠𝗢𝗔 ;彡 منبع گیف و استیکر هایب🍧
╰───────────
╭► 𝗦𝗘𝗥𝗜𝗘𝗦 ;彡 سریالهای کرهای🍓
╰───────────
╭► 𝗬𝗜𝗭𝗛𝗔𝗡 ;彡 کاپل گی ییچان🍧
╰───────────
╭► 𝗞𝗢𝗢𝗞𝗠𝗜𝗡 ;彡 ماه و خورشید بنگتن🍓
╰───────────
╭► 𝗔𝗖𝗧𝗥𝗘𝗦𝗦 ;彡 دخترای کیوت کیدراما🍧
╰───────────
꒰ ͜͡➸ 𝗖𝗗𝗥𝗔𝗠𝗔 𓈒 ݁𝜗𝜚 معرفی و حواشی سیدراما🪀
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗕𝗧𝗦 𓈒 ݁𝜗𝜚 برای یکبار در زندگی🍡
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗡𝗦𝗙𝗪 𓈒 ݁𝜗𝜚 فیکشن خیس خاکبرسری🪀
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗗𝗥𝗔𝗠𝗔 𓈒 ݁𝜗𝜚 پشتصحنه و صحنه ممنوعه🍡
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ +18 𓈒 ݁𝜗𝜚 گی بیال یائویی🪀
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗙𝗜𝗥𝗦𝗧𝗞𝗛𝗔𝗢 𓈒 ݁𝜗𝜚 خیصترین فیکشنهای ایران🍡
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
╭► 𝗬𝗢𝗢𝗡𝗠𝗜𝗡 ;彡 از دبیوتاالانبا یونگیجیمین🍪
╰───────────
╭► 𝗘𝗗𝗜𝗧 ;彡 منبعِ تیکتاک کیدراما و سیدراما🍦
╰───────────
╭► 𝗞𝗢𝗥𝗔𝗡 ;彡 سریالهای درحال پخش🍪
╰───────────
╭► 𝗠𝗜𝗫 ;彡 دنیای میکس کیدراما سیدراما🍦
╰───────────
╭► 𝗚𝗔𝗬 ;彡 وانشاتهای فولاسمات گی🍪
╰───────────
╭► 𝗧𝗜𝗞𝗧𝗢𝗞 ;彡 میکسهای جالب کره جنوبی🍦
╰───────────
꒰ ͜͡➸ 𝗞𝗢𝗥𝗘𝗔 𓈒 ݁𝜗𝜚 بورسیه دانشآموزی کرهجنوبی🎮
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗞𝗣𝗢𝗣 𓈒 ݁𝜗𝜚 آرشیو کنسرت و دنس و اجرا🎧
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗘𝗫𝗢 𓈒 ݁𝜗𝜚 منبع ادیت اکسو،لیریک آهنگاشون🎮
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗦𝗘𝗥𝗜𝗔𝗟 𓈒 ݁𝜗𝜚 فیلم سریال موزیک کرهای🎧
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗗𝗜𝗔𝗟𝗢𝗚 𓈒 ݁𝜗𝜚 دیالوگ خاطرهانگیز کیدراما🎮
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
꒰ ͜͡➸ 𝗕𝗟𝗚𝗔𝗬 𓈒 ݁𝜗𝜚 تیک تاک بی ال هات🎧
╰┈┈┈┈┈┈┈┈┈╯
<~ادامه لیست رو تو پست بعدی یادتون نره چک کنید ^^>👇🏻 | 258 | 1 | Loading... |
22 ⌠ 𝙏𝙬𝙚𝙚𝙩 °⸙.•
دقیقا 25 روز از شروع پروژه گذشته بود...
روزی که ژان رو به عنوان ژن برتر شناسایی کرده و تصمیم گرفتن برای مقابله با حمله فرازمینی ها، یک ابر انسان محافظ از این مرد بسازن.
ییبو به عنوان پزشک و محقق این پروژه، ساعات طولانی ای رو وقف بررسی وضعیت ژان می کرد و همین باعث میشد متهم ردیف اول در ذهن مرد شناخته بشه.
اما در حقیقت تصمیمات پس از شور هیات مدیره صادر می شد و ییبو نوعی مجری اجباری به شمار می رفت.
*
سرنگ رو به دست گرفت و علی رغم میل باطنی اش به سمت ژان قدم برداشت.
دستور کار جدیدی مبنی بر افزایش دوز تزریقی رسیده بود.
نگاه غمگینی به چشم های خونین و چهره در هم کشیده از درد ژان انداخت . و بلافاصله...
+متاسفم!
به محض فرو رفتن سرنگ، تمام بدنش به انقباض درومد و رگ های متورم از پوست سرخش بیرون زد. به سختی کنترل فک لرزونش رو به دست گرفت و از لای دندون های به هم چفت شده اش غرید.
_گور خودتو بکننن... چون تو اولین نفری... واانگ ییبوو !!
✦ #Tweet_Fic 🪶⏋
─
❥ ᝰ @KuiYangFiction⏋ | 1 126 | 12 | Loading... |
23 ⌈ call me master: cheat game ⌋
꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Raha
꩜𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 : 39
꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : dark, bdsm, mafia, romance,smut
꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 :ZSWW
˖ ʀᴇᴀᴅ ˖
- sᴜᴍᴍᴀʀʏ -
˖ ᴀɴᴏɴʏᴍᴏᴜꜱ ˖
𝗦𝗽𝗼𝗶𝗹 𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 "
ضربهی محکم دیگری به قفسه سینه جاستین کوبید و فریاد زد- وقتی تن بدون سر دخترتو از اون زباله دونی اوردم بیرون کجا بودی؟ دخترم دخترمتو چرا اونجا خرج نکردی؟ میدونی اولینباری که سر یک آدمو بریدم چند سالم بود؟
فریاد آنیسا تن تمام اهالی خانه را لرزاند.
-من همهش ده سالم بود. یک دختر بچه رو گذاشت جلوم و مجبورم کرد سرشو مثل گوسفند ببرم...
▸ #master_s2⏋
▹ @KuiYangFiction⏋ | 1 048 | 5 | Loading... |
24 🖋️ 𝐃𝐈𝐀𝐋𝐎𝐆𝐔𝐄• Reverse
بزاقشو به سختی پایین فرستاد و با صدای آرومی زمزمه کرد.
+من... عاشقتم بابا!
ژان لبخند ملیحی رو لباش نشوند و دستای لرزون پسرک رو تو دستاش فشرد.
_منم عاشقتم یکی یه دونه من.
مثل همیشه متوجه موضوع اصلی نبود. یا شاید در برابر فهمیدنش مقاومت میکرد!
پسرک نفسشو تو سینه حبس کرد و لب گزید. این آخرین فرصتش بود. امروز بالاخره حرفای سنگین اعماق قلبشو برای اولین بار بازگو میکرد. دیگه بیشتر ازین توانی برای صبر نداشت.
با عشق تو چشمای پدرش خیره شد و مضطربانه لب زد.
+یه جوری که... وقتی صدام می کنی میخوام تمام وجودم گوش بشه، وق...وقتی نگام میکنی دوس دارم تا ابد به چشمای قشنگت خیره بشم... وقتی بوسم میکنی... پوستم گر میگیره، قلبم از جا کنده میشه، نمیخوام از بغلت بیرون بیام... #Reverse
🌑@KuiYangFiction | 939 | 5 | Loading... |
25 ⌠ 𝙏𝙬𝙚𝙚𝙩 °⸙.•
ییبو: جانگا
جان: بله عشقم
ییبو: میدونستی چرا شکاف باسن عمودیه؟
جان: نه، چرا؟
ییبو: چون اگر افقی بود موقع بالا رفتن از پله ها صدای کف زدن میومد.
جان:
*جان به یوبین که اونور تر نشسته و میخنده نگاه میکنه*
جان: همش تقصیر توعه از وقتی با تو گشته اینطوری شده.
یوبین:
✦ #Tweet_Fun 😂⏋
─
❥ ᝰ @KuiYangFiction⏋ | 1 171 | 15 | Loading... |
26 ⌈ Inverted Clock ⌋ ᴍᴜʟᴛɪsʜᴏᴛ
꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Morana
꩜𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 : 13
꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Mysterious, Dark , Romance
꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : Lsfy
˖ ʀᴇᴀᴅ ˖
- sᴜᴍᴍᴀʀʏ -
˖ ᴀɴᴏɴʏᴍᴏᴜꜱ ˖
𝗦𝗽𝗼𝗶𝗹 𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 "
-راستش نمیدونم آقای شیائوژان رو میشناسین یا نه ولی ایشون این ساعت رو به خدمتکارشون سپردن تا به عنوان هدیه تولد من برام بیاره اما بعد از این که جعبه رو باز کردم و ساعت رو بررسی کردم متوجه شدم حرکت عقربههاش درست نیست، عوض ساعتگرد پادساعتگرد میچرخن.
پیرمرد با شنیدن نام "شیائوژان" لبخند زد، ساعت رو روی تخته چوبی گذاشت و به صاحب ساعت خیره شد.
+پس باید خیلی برای ژان ما عزیز باشی.
ییبو با شنیدن این حرف سرش رو کمی عقب برد و پیرمرد ادامه داد:
+اگر این هدیه واقعاً از طرف ژان باشه که پسر جون باید خدمتت عرض کنم که این ساعت کاملاً دست ساز خودش هست.
▸ #Inverted⏋
▹ @KuiYangFiction⏋ | 1 182 | 9 | Loading... |
27 ꞌꞋ 𓂃 𝖎𝖒𝖆𝖌𝖎𝖓𝖊 𓂃 ꞌꞋ
⌈ ꩜ 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫 : Raha
꩜ 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Fantasia ⌋
• .ʾ ʀᴇᴀᴅ ʾ. •
✧ #imagine ༣
✦ @KuiYangFiction ⏋ | 1 175 | 12 | Loading... |
28 Media files | 134 | 0 | Loading... |
29 یــه لــیــسـت تــوپ و بــاحـال از بــهـــتــریــن چـنـلــای #کیــپـاپ #کیــدرامـا #انـیــمـه #مـانـهـــوا زدیــم بــرات که دیــگه نـیــازی بــه گشتــن تــو چـنـلــای دیــگه نـداشتــه بــاشیــ💅📌➵
تــو تــک تــک چـنـلــا جـویــن شو و پـسـت هـــای مـورد علــاقـت رو پـیــدا کنـ🧨⛓࣪⊹
˚★𝇃𝇂𝇃𝇄𝇃𝇂𝇂𝇃𝇄𝇃𝇂𝇃𝇄𝇂𝇂𝇃𝇃𝇄𝇄𝇄𝇂𝇃𝇄𝇃𝇂𝇂𝇃𝇃𝇄𝇄✿˚★𝇃𝇂𝇃𝇄𝇃𝇂𝇂𝇃𝇄𝇃𝇂𝇃𝇄𝇂𝇂𝇃𝇃𝇄𝇄𝇄𝇂𝇃𝇄𝇃𝇂𝇂𝇃𝇃𝇄𝇄✿K.a Tab List✨ | 281 | 2 | Loading... |
30 𝐒𝐀𝐍𝐂𝐓𝐔𝐀𝐑𝐘°•ᵂᵁˣᴵᴬᴺ ᵀᴼᴾ
«چپتر ششم، پارت هفتم»
امشب میفهمید چرا شرط لایک نذاشتم دیشب❤️
نخواستم غیر از درد خوندن پارت امشب درد دیگه ای داشته باشید. حلال کنید داداچا 😍
#Sanctuary
#قصه_شب
@KuiYangFiction | 1 211 | 20 | Loading... |
31 ⌈ call me master: cheat game ⌋
꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Raha
꩜𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 : 37
꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : dark, bdsm, mafia, romance,smut
꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 :ZSWW
˖ ʀᴇᴀᴅ ˖
- sᴜᴍᴍᴀʀʏ -
˖ ᴀɴᴏɴʏᴍᴏᴜꜱ ˖
𝗦𝗽𝗼𝗶𝗹 𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 "
سهون نگاهش را به جان دوخت و گفت-پس اگه پشت آیریس جاستین مارشاله و لیلا باهاش همکاری کرده یعنی بخش دوم سیلور پیششه.
-یا هم میدونه که سیلور الان کجاست. باید بریم سراغش.
سهون سری تکان داد و در فکر فرو رفت. شاید جاستین مارشال چیزی بیشتر از فایل سیلور را داشت، شاید میدانست چطور باید وارد لانهی روباه پیر شد. اخمهایش را درهم کشید و گفت- نباید کسی بفهمه این مرد کیه، باید هرچی زودتر بگیریمش.
شرط پارت بعد 200 کامنت💜پارت طولانیه حلالتون نمیکنم نظر ندین
▸ #master_s2⏋
▹ @KuiYangFiction⏋ | 1 073 | 7 | Loading... |
32 𝐒𝐀𝐍𝐂𝐓𝐔𝐀𝐑𝐘°•ᵂᵁˣᴵᴬᴺ ᵀᴼᴾ
«چپتر ششم، پارت ششم»
از پارت امشب کمال لذت رو ببرید که پارت بعدی باسن مبارکتون پارس😍
#Sanctuary
#قصه_شب
@KuiYangFiction | 1 204 | 18 | Loading... |
33 دوستانی که از طریق لیست وارد شدید خوش اومدید😍 فیکشنی که تگش تو لیست بود #Reverse هستش♥️ | 1 079 | 0 | Loading... |
34 ⌈Professor⌋
꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Bahar
꩜𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 : 13
꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Supernatural, smut, angst, romance
꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 :ZSWW
˖ ʀᴇᴀᴅ ˖
- sᴜᴍᴍᴀʀʏ -
˖ ᴀɴᴏɴʏᴍᴏᴜꜱ ˖
𝗦𝗽𝗼𝗶𝗹 𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 "
" مطمئن باش خیلی بیشتر از اون هیولا هستم ولی نه واسه کسی که قراره مال من باشه" اینو گفت و با اون ابروهای کمانی نازکش نگاه تیز و برنده ای حوالی ییبو کرد."
شرط آپ پارت بعد 150 لایک و 200 کامنت.
▸ #Professor⏋
▹ @KuiYangFiction⏋ | 1 208 | 6 | Loading... |
⌊ᴛᴇᴀꜱᴇʀ𝗙𝗶𝗰𝘁𝗶𝗼𝗻 🎥 °.•`
«وانگجی! این چیه؟ چرا توی وان حموم توـه؟!»
وانگجی روباه رو معرفی کرد: «این روباه کوچولوئه. با خودم آوردمش خونه چون زخمی شده بود و باید ازش مراقبت میکردم.»
شیچن نگاهی بهش انداخت: «به نظر نمیرسه دیگه زخمی باشه... وانگجی! اون یه درندهاس!»
وانگجی مخالفت کرد: «اون فقط یه موجود فانی و بیآزاره که هیچ درندگی ازش ندیدم!پاش هنوز زخمیه، اگه الان بیرونش کنم نمیتونه شکار کنه و ممکنه از گرسنگی بمیره.»
شیچن با لحن نصیحت گونهای جواب داد: «اگه میخوای نگهش داری پس یه کار کن سمت خرگوشهای کم سن و سال نره.»
وانگجی موافقت کرد و گفت: «باشه برادر. و همونطور که میبینی هیچ هولی جینگی این دور و بر نیست.»
___
وانگجی موقع گشت زنی شبانه یه روباه کوچولوی زخمی رو میبینه. از طرفی هولی جینگها (روباههای معنوی که خرگوشهای معنوی رو شکار میکنن) قرنهاست که دیده نشدن. پس به خیال اینکه دوست کوچولوش فقط یک روباه فانی و سادهاس اونو با خودش به مقر ابر میبره...
-------
از هفتهی آینده، هر پنجشنبه منتظر آپ این فیک خفن باشید🦌♥️
◄ #Teaser ▴ #SlyFoxDumbBunny
─
ᝰ @KuiYangFiction⏋
❤🔥 68🔥 3🍓 3
384829
Photo unavailable
⌈ Reverse ⌋
꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Pary
꩜𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 : 7
꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Romance, Sci-fi, Angst, Fluff, slice of life, Drama, Dark, Smut
꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : Zsww
˖ ʀᴇᴀᴅ ˖
- sᴜᴍᴍᴀʀʏ -
˖ ᴀɴᴏɴʏᴍᴏᴜꜱ ˖
𝗦𝗽𝗼𝗶𝗹 𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 "
لونگ : روزی که یه بچه چند ماهه رو از تو خیابون بغل گرفتی و آوردی تو خونه تا مثلا بزرگش کنی… حاضر بودم قسم بخورم که نمیتونی از پسش بربیای. و بارها و بارها برای اینکار باهات مخالفت کردم. ژان با یادآوری خاطرات لبخندی زد و با سر تایید کرد. لونگ: تو همینجوریشم به خاطر شرایط خاصت تحت فشار بودی، چه برسه به اینکه بخوای مسئولیت یه بچه بی نام و نشونم به عهده بگیری!...شرط آپ پارت بعد 150 تا لایک و 20 نفر کامنته قشنگا❤️ من با وجود شرایط سخت امتحانم کلی وقت گذاشتم و براتون پارت آماده کردم، اما اگه شرطو نرسونید و قلبمو بشکونید دیگه بهتون بابایی نمیدم☹️💔 ▸ #Reverse ⏋ ▹ @KuiYangFiction⏋
❤🔥 83🔥 3🍓 2
402963
Photo unavailable
𝐒𝐀𝐍𝐂𝐓𝐔𝐀𝐑𝐘°•ᵂᵁˣᴵᴬᴺ ᵀᴼᴾ
«پایان چپتر ششـــم»
چپتر ششم هم تموم شد. هرجور دوست دارید بهش عشق بدید که با قدرت بریم چپتر هفتم☺️ زیادم فشار نخورید، آرامش خودتونو حفظ کنید. ولی*ص ننه شیچن 🤬
#Sanctuary #قصه_شب@KuiYangFiction
❤🔥 104🔥 7🍓 4
51810235
Photo unavailable
𝐒𝐀𝐍𝐂𝐓𝐔𝐀𝐑𝐘°•ᵂᵁˣᴵᴬᴺ ᵀᴼᴾ
«چپتر ششم، پارت هشتم»
جیگرا چطور مطورایید؟؟🍉 پیشاپیش بخاطر فشار خوردنای این پارت و پارتای بعدی حرفی ندارم برید یه لیوان آب قند بریزید بذارید کنارتون 🫢
#Sanctuary #قصه_شب@KuiYangFiction
🔥 113❤🔥 8🍓 5
63712215
00:11
Video unavailable
🖋️𝐃𝐈𝐀𝐋𝐎𝐆𝐔𝐄•𝖒𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗
تو باعث میشی بخوام بهتر باشم، بخوام یکی دیگه جدا از ارباب شیائویی که همه میشناسن باشم و اگه بری ییبو... وای اگه بری دیگه مثل قبل نمیشم، منو نجات دادی که خودت بکشیم؟ چطور دلت میاد اینجوری بهم ضربه بزنی وقتی میدونی انقدر دوست دارم؟ منو بردی بالا حالا میخوای بکوبیم زمین؟ انقدر دلت مردن منو میخواد فرشته کوچولو؟ #master🌑@KuiYangFiction
3.68 MB
❤🔥 53🔥 7🍓 6
614371
Photo unavailable
⌈ My Sister's Husband ⌋
꩜𝗧𝗿𝗮𝗻𝘀𝗹𝗮𝘁𝗼𝗿 :
Narges
꩜𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 : 48
꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Romance, Angst, smut ,Mperg
꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : BJYX
˖ ʀᴇᴀᴅ ˖
- sᴜᴍᴍᴀʀʏ -
˖ ᴀɴᴏɴʏᴍᴏᴜꜱ ˖
𝗦𝗽𝗼𝗶𝗹 𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 "
سونگ-گه وسط حرفم پرید ″خب که چی؟ واسه این پریدی توی اتاقم؟ احمقی؟ میخوای ادب یادت بدم؟!″ سونگیون داد زد. بعد چوب رو بالا برد تا کتکم بزنه که یهو یک نفر چوب رو از دستش گرفت. با دیدن کسی که اونجا ایستاده بود چشمهام از تعجب گشاد شد. نمیتونست خودش باشه.. حتما چشمام داره اشتباه میبینه یا خیالاتی شدم. تنها چیزی که قبل از بیهوش شدن شنیدم این بود: ″هیچکس حق نداره بچههای منو ادب کنه مگه اینکه اون شخص خودم باشم!!!″▸ #MSH⏋ ▹ @KuiYangFiction⏋
❤🔥 73🔥 6🍓 4
609821
ṄÖṾЁḶ : 🥰 #𝐙𝐡𝐞𝐙𝐡𝐢
😋 دوان لینگ که نمیتوانست بیشتر از این جلوی خود را بگیرد، 😀 شانههای فرد را گرفت و شروع کرد به فشار دادن داخل او ⚠️
بزن روی لینک زیر و کامل بخونش💦🏳️🌈
https://t.me/+ld0InXTYddg2Yzk0
https://t.me/+ld0InXTYddg2Yzk0
28300
🕯≡ بدن آن چانگچینگ لحظهای که شیائو ژیگه #آلتش⚠️ را لمس کرد ناگهان منقبض شد. او ناخودآگاه میخواست پاهایش را ببندد اما شیائو ژیگه دستش را از میان آنها رد کرد و شروع کرد به لمس کردن آن چانگچینگ کوچولو. ❌
🍌💦برای خوندن ادامش بزن رو لینک زیر
https://t.me/+ld0InXTYddg2Yzk0
https://t.me/+ld0InXTYddg2Yzk0
ᐟᐟ🍷 اسمات ، بزرگسالانه | Join |
ᐟᐟ🍷 بارداری مردانه ، تاریخی ، تناسخی | Join |
50610
Photo unavailable
⌈Sinful Sky ⌋
꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 :
Light
꩜𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 : 06
꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : fantasy, romance, mystery, smut.
꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : BJYX
ᴀɴᴏɴʏᴍᴏᴜꜱ
sᴜᴍᴍᴀʀʏ
˖ ʀᴇᴀᴅ ˖
𝗦𝗽𝗼𝗶𝗹 𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 "
دستش رو از روی شونهش برداشت و به چشم های ییبو خیره شد. +میدونی با هر آسیبی که به من بزنی اون پسره هم آسیب میبینه؟ منظورم شیائو جانه. فکر میکنم زیادی بیگناه باشه واسه جنگ بین ما دوتا!▸ #Sky ⏋ ─ ▹ @KuiYangFiction⏋⏋
❤🔥 65🔥 5🍓 3
77193
Photo unavailable
⌈ Nepenthe ⌋
꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 :
Hana
꩜𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 : 40
꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Mafia,Romance,Smut, Fluff,Heavy Angst,
Slice of life
꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : ZSWW
˖ ʀᴇᴀᴅ ˖
- sᴜᴍᴍᴀʀʏ -
ᴀɴᴏɴʏᴍᴏᴜꜱ
𝗦𝗽𝗼𝗶𝗹 𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿 "
با حیرت به مرد زل زد جان از جایش بلند شد و اینبار با جدیت به ییبو نگاه کرد: من آزادت میکنم وانگییبو. تو دیگه جزوی از اموال شیائوها نیستی و هر چیزی که برای رفاهت یا برگشتن به چین بخوای برات فراهم میشه. درمورد درس خوندنتم همچنان به عنوان سرپرستت کاملا ساپورت مالیت میکنم. از این به بعد تصمیم برای زندگیت با خودته و حمایت از من، لیمو هم میتونه تمام کاراتو برات انجام بده پس کافیه بهش بگی.لایک و کامنت یادتون نره و حتما آخر چپتر و بخونید درمورد شرایط رمزی شدن و رمز دادن گفتم🌼😎 ▸ #nepenthe ⏋ ▹ @KuiYangFiction⏋
❤🔥 140🍓 8🔥 6
80135184
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.