رومان ✍🏻های من👸🏻
کانال رومان های من اولین کانال پخش رمان های هراتی و منبع بهترین رمان ها به لهجه خاص و زیبای هراتی فقط در اینجا از خواندن رمان های هراتی لذت ببرید❤ t.me/DuBiti_Harati https://t.me/BiChatBot?start=sc-423964-G0f9Uxp
Mostrar más2 848
Suscriptores
+1124 horas
+437 días
+22130 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
ایناهم اولین کسی بودن که درست جواب دادن پی وی شماره تماس بفرستین جانم
Photo unavailableShow in Telegram
وقتی خیلی بیشعور تشریف داری😃🤘
حالی باز بعضی میاین که مچم تو تند رفتار میکنی وغیره
ای شخصی که میبینن اولین بار نیه که ای قسمی صحبت میکنه حتا چند نفر از شما داخل کامنت ها شاهد ای گپ بودین در صورتیکه چندبار بخاطر موضوعات مختلف پیام گذاشته پی وی مه و مه خیلی محترمانه جواب دادم ولی خب وقتی بیشعور باشی ای چیزا حالی تو نمیشه دگ اگ شبی رمان هم دیرتر بمانم اولین طلبکار خود امی آدم است 😂
ولی خوبه خیلی خوبه چون از قدیم میگن تا ....... نسوزه دهنی وا نمیشه
با معذرت از همه گی خداحافظ 😐👩🦯
سلام سلام دوستا خوب اگ یاد شما باشه گفته بودم قراره یک کار خیلی جدید شروع کنم بخاطر ازو مصروفم👀
حالی بیایین حدس بزنین که کار جدید چیه هرکس درست حدس زد جایزه داره
زیر ازی پست کمنت بگذارین حدس بزنین😉
👍 1
هوای حبس نفسگیر است
بتاخت، قفل مرا وا کن
بتاز ای که پر از راهی..🙃🖤
💔 4❤ 1
#کهکشان_چشمانت
#part_5
مه : باشه بفهمیدم...
مادر: ناراحت نشو
مه: نه بابا گپی نیه😃
لبخندی زدن و از اتاق بیرون شدن
حس نفس تنگی دیشتم
اه لعنتی باز دوباره...
زود رفتم داخل دسشویی
محکم محکم نفس نفس میردم
شیر اب باز کردم چند مشت اب سرد زدم به رو خو
کمی حال مه بهتر شد از دسشویی بیرو شدم رفتم رو تخت شیشتم
ای خدا دگ...
اگ گریه کنم خیلی بهتره
تا که سر ادم حمله بیایه کولر درجه سرد زدم
رفتم یک لیوان اب سرد خوردم
اما بیحد دستا مه میلرزید بغض دیشتم گریه کرده نمیتونستم
وقتی ناراحتم همچین علایمی دارم
رفتم داخل اتاق خو
سر خو رو بالشت گذیشتم
خدا دگ ...
خیلی دلم گریفت
فک نمیکردم مادر مه همچین فکری دیشته باشن
هیچوقت رو نکرده بودن...
چیرقمه خدایا
💔 15👍 8
#کهکشان_چشمانت
#part_4
بعد از فکر کردن دو ساعته
مادر خو صدا کردم داخل اتاق خو
یک شوق و ذوق زیادی دیشتم تا ایی گپ بگم
مادر: بله بله آذر دیوونه کردی مر😐
بشیشتن رو تخت مه هم جلونا ایستاد شدم
مه: مادر مایم درباره اولین قدم خو به شما بگم😍
مادر مه سوالی دیدن و مه شروع کردم
مه: سی کنین مادر جان یک ایده خیلی خوبی
دارم مه مایم (نفس عمیق)انلاین شاپ بزنم
مادر چیشما خو تعجب وار کردن
مه ادامه دادم
+ اگر ایی کار بکنم به در امد خودخو میرسم و میتونم به ایی وضعیت بد تا که بخیر از افغانستان برم ایی کار بکنم☺️
مادر: یک دقیقه چوپ کن آذر!
برینا دیدم
_ چی میگی تو دخترمه؟ کجا ماییم بریم؟ کدو کار کدو در امد میگی ؟ تو به هوش خو هستی
حس کردم داخل دل مه خالی شد
مه: منظور شما چیه
مادر: دخترمه اولا ما هیج جا نمیریم دوما اینجی افغانستانه ها درسته دختر حق کار داره اما مه تحمل ندارم که پشت سر دختر مه گپ بزنن که کار میکنه
مه:اگ...اگر منظور شما پوله...
مادر: منظور مه پول نیه باباتو له حدی که میفهمه به شما خوبه پول میده!
بس شمانه!
بفهمیدی؟
دگ اصلا ازی رقم گپا نمام بشنوم یکی دگ درسته هر کس بهر کاری ساختن
اما ایی گپ به دخترا افغان امکان پذیر نیههه!
خلاص!
بغض شدیدی گریفته بود مر
خیلی شدید
مه:...
👍 7