cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

نوعی دیگر

این کانال با هدف ارتقاء فرهنگِ گفتگو و رفتار در خانواده، با دستچینی از مطالب مختلف، توسط یک معلم ، که ۲۷ سال سابقه ی تدریس و کار اجرایی در مدارس تهران دارد، به روز رسانی میشود. @moein1726 : ارتباط با ادمین

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
604
Suscriptores
+124 horas
-17 días
-230 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

00:22
Video unavailableShow in Telegram
روزتون به خیر و شادی ❤️ @noeidegar
Mostrar todo...
آیا همه یک چیز را داریم میبینیم؟ فاطمه علمدار ۱_من دوستانی دارم که۲۰ سال قبل بیشتر از امروز شبیه هم بودیم و کم کم فاصله رویکرد سیاسیمان بیشتر شد ولی هنوز برای همدیگر محترمیم.نه در۸۸ کسی از آنها را از دست دادم و نه در ۱۴۰۱ که تفاوت نگاه سیاسی به تفاوت تفسیر باورهای دینی کشیده شد.حالا در دنیای واقعی کمتر همدیگر را میبینیم ولی من صفحات مجازی آنها را میخوانم و آنها هم من را و دانستن اینکه هنوز همدیگر را میخوانیم خوشحالم میکند چون معتقدم شنیدن نگاه متفاوت مانع از افتادن در دام تعصب میشود و گرفتار شدن در زندان مخوف این باور که" همه حق با من است و همه ناحق با مخالف من".تاوقتی ما همدیگر را بلاک نکرده ایم یعنی هنوز امکان گفتگو فراهم است. ۲_من هنوز هم میتوانم خودم را جای آنها بگذارم و‌ دلایل منطقی باورها و رفتارهایشان را آنچنان توضیح بدهم که آن عده از همفکران جدیدم که در سبک زندگیشان تجربه همصحبتی و‌ همنشینی با"ریشوها و‌چادریها"را نداشتند و هیچ منطقی در گفتار و رفتار این جماعت نمیدیدند به جز"بیماری روانی یا منفعت اقتصادی"هم بتوانند بفهمند"آنها"دنیا را با چه عینک متفاوتی میبینند و حتی بپذیرند که متفاوت لزوما بد نیست و از این نقش مرزی ام،از اینکه میتوانم هم منطق"آنها"را بفهمم و هم منطق"اینها"را و مترجم این دو طیف فکری باشم برای همدیگر،لذت میبرم چون معتقدم آدمهایی که رویای ساختن جامعه ای متکثر و در صلح و محترم را میپرورانند،اول از همه باید بتوانند تحمل محترمانه"دیگرانی که مطلوبشان نیستند"را تمرین و‌ درونی کنند.مدتی است ولی این کار ترجمه دارد روز به روز سختتر میشود چون انگار موضوع محل اختلاف دیگر نه باورها،که مشاهدات عینی است. ۳_آدمها با هر عقیده ای میتوانند به چشم سر آبی که میجوشد و آبی که منجمد است را ببینند.وقتی کاسه ای آب وسط باشد و عده ای آن را منجمد توصیف کنند و عده ای در حال جوشیدن،ادامه گفتگو در نبود حداقل اشتراک بسیار دشوار میشود.مثلا میشود توضیح داد که چه باوری میتواند به بازداشت خشن زنان بدون حجاب اجباری در خیابان یا کشتن معترضان منجر شود،ولی اینکه عده ای زنی که پرت میشود را با چشم سر ببینند و عده ای پرت شدن را نبینند؛عده ای جسد پسر همسایه شان را با چشم سر ببینند و‌ عده ای بگویند که کسی کشته نشده؛وضعیتی را رقم میزند که امکان گفتگو و‌فهم متقابل در آن مختل میشود.انگار کن که جامعه مبتلا به شیزوفرنی جمعی شده باشد.وضعیتی شبیه فیلمهای ترسناکی که در آنها واقعیت مدام تغییر میکند و آدمها نمیفهمند خودشان عقلشان را از دست داده اند یا توطئه ای برای زایل کردن عقلشان در جریان است.وقتی شناخت آدمها مکررا زیر سوال میرود،یکپارچگی شخصیتیشان تهدید میشود و بعد برای اینکه بتوانند حداقل به خودشان ثابت کنند که عقلشان را از دست نداده اند،خودشان را در جمع امن تاییدکنندگانشان محصور میکنند ولی آنقدر ترسیده و تنها هستند که به هیچکس نمیتوانند اعتماد کنند.در این جامعه یاران همانقدر در معرض دشمن شناخته شدن هستند که مخالفان. ۴_اینروزها وقتی دوستانم مینویسند که"سخنرانی صریح و‌بدون لکنت وزیر خارجه مرحوم در شورای امنیت"را فراموش نمیکنند،یکهو دلم خالی میشود که شاید"آنها"هم که متنهای من را میخوانند،همینقدر نتوانند بفهمند که از کدام فیلم و عکس و‌ بدن و واقعه دارم صحبت میکنم.انگار چیزهایی برای بخشی از جامعه بدیهی است چون با چشم سر دارند میبینندشان و بخش دیگری از جامعه،نه که نخواهند،بلکه"واقعا"چیزی که دارد ازش صحبت میشود را نمیبینند!اینکه همه بپذیرند وزیر مرحوم در شورای امنیت با لکنت سخنرانی کرد ولی عده ای آنرا حمل بر دانش زبانی اندک کنند و عده ای حمل بر تلاش عامدانه برای تمسخر سران غرب؛اینکه همه بپذیرند معترضینی کشته شدند ولی عده ای مرگ را حق آنها بدانند و واکنش طبیعی حکومتها برای محافظت از خودشان و‌ عده ای اینطور فکر نکنند،وضعیت روانی متفاوتی را برای جامعه رقم میزند به نسبت وضعیتی که آدمها به چشمشان هم نتوانند اعتماد کنند.اینروزها،وقتی موضوع بحث"مصادیق عینی قابل مشاهده"است نه"باورهای انتزاعی"این ناتوانی در رسیدن به توصیفی واحد از امور مشاهده شدنی_فارغ از تفسیرهای متفاوتی که میشود از مشاهدات داشت_شانس برقراری ارتباط و گفتگو را بسیار ناچیز میکند و درافتادن در دام تعصب را تسریع.انگار کن که زبان مشترکمان هرروز نحیفتر میشود و تعداد مترجمان کمتر.امروز شاید اضطراریترین وظیفه ملی ما این باشد که صادقانه با هم مرور کنیم که با چشم سرمان چه چیزی داریم میبینیم و به یکدیگر کمک کنیم که بتوانیم بفهمیم که چطور به این مشاهده رسیده ایم و تلاش کنیم یکپارچگی روانی همدیگر را لااقل در سطح مشاهدات عینی تهدید نکنیم.تفاسیر متفاوت را میشود با فهم متقابل و تساهل و تسامح به مذاکره نشاند اگر و فقط اگر اعتماد به نفس توصیف مشاهدات را از همدیگر نگرفته باشیم. @fsalamdar63 @noeidegar
Mostrar todo...
👍 3
Mostrar todo...
🌿🌿🌿 آیا همه یک چیز را داریم میبینیم؟ فاطمه علمدار ۱_من دوستانی دارم که۲۰ سال قبل بیشتر از امروز شبیه هم بودیم و کم کم فاصله رویکرد سیاسیمان بیشتر شد ولی هنوز برای همدیگر محترمیم.نه در۸۸ کسی از آنها را از دست دادم و نه در ۱۴۰۱ که تفاوت نگاه سیاسی به تفاوت تفسیر باورهای دینی کشیده شد.حالا در دنیای واقعی کمتر همدیگر را میبینیم ولی من صفحات مجازی آنها را میخوانم و آنها هم من را و دانستن اینکه هنوز همدیگر را میخوانیم خوشحالم میکند چون معتقدم شنیدن نگاه متفاوت مانع از افتادن در دام تعصب میشود و گرفتار شدن در زندان مخوف این باور که" همه حق با من است و همه ناحق با مخالف من".تاوقتی ما همدیگر را بلاک نکرده ایم یعنی هنوز امکان گفتگو فراهم است. ۲_من هنوز هم میتوانم خودم را جای آنها بگذارم و‌ دلایل منطقی باورها و رفتارهایشان را آنچنان توضیح بدهم که آن عده از همفکران جدیدم که در سبک زندگیشان تجربه همصحبتی و‌ همنشینی با"ریشوها و‌چادریها"را نداشتند و هیچ منطقی در گفتار و رفتار این جماعت نمیدیدند به جز"بیماری روانی یا منفعت اقتصادی"هم بتوانند بفهمند"آنها"دنیا را با چه عینک متفاوتی میبینند و حتی بپذیرند که متفاوت لزوما بد نیست و از این نقش مرزی ام،از اینکه میتوانم هم منطق"آنها"را بفهمم و هم منطق"اینها"را و مترجم این دو طیف فکری باشم برای همدیگر،لذت میبرم چون معتقدم آدمهایی که رویای ساختن جامعه ای متکثر و در صلح و محترم را میپرورانند،اول از همه باید بتوانند تحمل محترمانه"دیگرانی که مطلوبشان نیستند"را تمرین و‌ درونی کنند.مدتی است ولی این کار ترجمه دارد روز به روز سختتر میشود چون انگار موضوع محل اختلاف دیگر نه باورها،که مشاهدات عینی است. ۳_آدمها با هر عقیده ای میتوانند به چشم سر آبی که میجوشد و آبی که منجمد است را ببینند.وقتی کاسه ای آب وسط باشد و عده ای آن را منجمد توصیف کنند و عده ای در حال جوشیدن،ادامه گفتگو در نبود حداقل اشتراک بسیار دشوار میشود.مثلا میشود توضیح داد که چه باوری میتواند به بازداشت خشن زنان بدون حجاب اجباری در خیابان یا کشتن معترضان منجر شود،ولی اینکه عده ای زنی که پرت میشود را با چشم سر ببینند و عده ای پرت شدن را نبینند؛عده ای جسد پسر همسایه شان را با چشم سر ببینند و‌ عده ای بگویند که کسی کشته نشده؛وضعیتی را رقم میزند که امکان گفتگو و‌فهم متقابل در آن مختل میشود.انگار کن که جامعه مبتلا به شیزوفرنی جمعی شده باشد.وضعیتی شبیه فیلمهای ترسناکی که در آنها واقعیت مدام تغییر میکند و آدمها نمیفهمند خودشان عقلشان را از دست داده اند یا توطئه ای برای زایل کردن عقلشان در جریان است.وقتی شناخت آدمها مکررا زیر سوال میرود،یکپارچگی شخصیتیشان تهدید میشود و بعد برای اینکه بتوانند حداقل به خودشان ثابت کنند که عقلشان را از دست نداده اند،خودشان را در جمع امن تاییدکنندگانشان محصور میکنند ولی آنقدر ترسیده و تنها هستند که به هیچکس نمیتوانند اعتماد کنند.در این جامعه یاران همانقدر در معرض دشمن شناخته شدن هستند که مخالفان. ۴_اینروزها وقتی دوستانم مینویسند که"سخنرانی صریح و‌بدون لکنت وزیر خارجه مرحوم در شورای امنیت"را فراموش نمیکنند،یکهو دلم خالی میشود که شاید"آنها"هم که متنهای من را میخوانند،همینقدر نتوانند بفهمند که از کدام فیلم و عکس و‌ بدن و واقعه دارم صحبت میکنم.انگار چیزهایی برای بخشی از جامعه بدیهی است چون با چشم سر دارند میبینندشان و بخش دیگری از جامعه،نه که نخواهند،بلکه"واقعا"چیزی که دارد ازش صحبت میشود را نمیبینند!اینکه همه بپذیرند وزیر مرحوم در شورای امنیت با لکنت سخنرانی کرد ولی عده ای آنرا حمل بر دانش زبانی اندک کنند و عده ای حمل بر تلاش عامدانه برای تمسخر سران غرب؛اینکه همه بپذیرند معترضینی کشته شدند ولی عده ای مرگ را حق آنها بدانند و واکنش طبیعی حکومتها برای محافظت از خودشان و‌ عده ای اینطور فکر نکنند،وضعیت روانی متفاوتی را برای جامعه رقم میزند به نسبت وضعیتی که آدمها به چشمشان هم نتوانند اعتماد کنند.اینروزها،وقتی موضوع بحث"مصادیق عینی قابل مشاهده"است نه"باورهای انتزاعی"این ناتوانی در رسیدن به توصیفی واحد از امور مشاهده شدنی_فارغ از تفسیرهای متفاوتی که میشود از مشاهدات داشت_شانس برقراری ارتباط و گفتگو را بسیار ناچیز میکند و درافتادن در دام تعصب را تسریع.انگار کن که زبان مشترکمان هرروز نحیفتر میشود و تعداد مترجمان کمتر.امروز شاید اضطراریترین وظیفه ملی ما این باشد که صادقانه با هم مرور کنیم که با چشم سرمان چه چیزی داریم میبینیم و به یکدیگر کمک کنیم که بتوانیم بفهمیم که چطور به این مشاهده رسیده ایم و تلاش کنیم یکپارچگی روانی همدیگر را لااقل در سطح مشاهدات عینی تهدید نکنیم.تفاسیر متفاوت را میشود با فهم متقابل و تساهل و تسامح به مذاکره نشاند اگر و فقط اگر اعتماد به نفس توصیف مشاهدات را از همدیگر نگرفته باشیم.
Mostrar todo...
04:01
Video unavailableShow in Telegram
🎤 ZAZ 🎼 Je veux من می‌خواهم از ایزابل ژئوفروا ( زاز ) @noeidegar
Mostrar todo...
2
00:25
Video unavailableShow in Telegram
بدخواه کسان هیچ به مقصد نرسد یک بد نکند که با خودش صد نرسد من نیک تو خواهم و تو خواهی بد من تو نیک نبینی و به من بد نرسد 👤 خیام نیشابوری @noeidegar
Mostrar todo...
Repost from عصر ایران
Photo unavailableShow in Telegram
به بهانۀ سردرگمی برخی در تحلیل چرایی انبوهیِ جمعیت تشییع را با تشییع باید مقایسه کرد نه با انتخابات/ حس وشهود ایرانی چرتکه انداختنی نیست/ تابوت و صندوق جای هم را نمی‌گیرند ✍🏼مهرداد خدیر عصر ایران 🔹انبوهیِ جمعیت تشییع کنندگان پیکر رییس جمهوری فقید و همراهان در شهرهای مختلف اسباب سردرگمی و شگفتی و در برخی موارد پرت و پلاگویی هایی شده چون شمار حاضران از پایگاه انتخاباتی او بسیار بیشتر بوده حال آن که جنس حادثه را در نظر نمی گیرند و تشییع جنازه را نباید با انتخابات مقایسه کرد. ... حضور در تشییع جنازه برای غلبه بر این احساس شرم از ناتوانی [در یاری رسانی به رییس جمهور مملکت که گم شده و جایی در قعر جنگل با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند یا از دنیا رفته ولی کاری از دست آنها برنمی‌آید] و انگار آمده بودند احساس شرمندگی و جبران کنند. البته نه همه ولی بخشی شاید. 👇🏼👇🏼 asriran.com/00444t @MyAsriran
Mostrar todo...
👏 1
00:16
Video unavailableShow in Telegram
بوها اگر استایل بودن. 😊 @noeidegar
Mostrar todo...
1
Photo unavailableShow in Telegram
📜 کارنامه احمد شاه معلم نقاشی: کمال الملک معلم خط: عماد الکتاب @noeidegar
Mostrar todo...
00:28
Video unavailableShow in Telegram
تو شبیه کوچه هایی هستی که به دریا میرسه... 🌺❤️😊 @noeidegar
Mostrar todo...