انتشارات ارباب قلم
[email protected] چاپ آثار اعم ار : دستنوشته.پایان نامه.فایل صوتی و...
Mostrar más128
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
یار می یاد...پروانه🎼
مژده که ...🌸
دیده به در دوخته ام
ز آتش تب سوخته ام
چونکه طبیب دل من👉
بر سر بیمار میاد👉
یار میاد یار میاد یار میاد
دیشب تو خواب هلال ماهو دیدم
یکی یکی ستاره ها رو چیدم
تعبیر خواب خوشو تو بیداری
شنیدم و به آرزوم رسیدم
یار میاد یار میاد
مژده که از راه سفر
دلبر و دلدار میاد
یار میاد یار میاد یار میاد
دیده به در دوخته ام
ز آتش تب سوخته ام
چونکه طبیب دل من
بر سر بیمار میاد
کوه به کوه آمده تا
این دل دیوونه ما
مثل نسیم سحری
جانب گلزار میاد
یار میاد یار میاد
مژده که از راه سفر
دلبر و دلدار میاد
یار میاد یار میاد یار میاد
سکه به نامش میزنم
جاه به جامش میزنم
چونکه طبیب دل من
بر سر بیمار میاد
مهر میاد ماه میاد
عشق من از راه میاد
راهو نبندین به نور
کز در و دیوار میاد
یار میاد یار میاد
مژده که از راه سفر
دلبر و دلدار میاد
یار میاد یار میاد یار میاد
سکه به نامش میزنم
جاه به جامش میزنم
چونکه طبیب دل من
بر سر بیمار میاد
مهر میاد ماه میاد
عشق من از راه میاد
راهو نبندین به نور
کز در و دیوار میاد
یار میاد یار میاد
مژده که از راه سفر
دلبر و دلدار میاد
یار میاد یار میاد یار میاد
Parvaneh-Yar-Miad-128.mp35.40 MB
#داستان #یک #تحول با #مسح #روحالقدس
چهارشنبه ۲۳ ماه می ۲۰۰۱ بود، روزی که در خاطراتم مانند دوران کودکی شیرین و به یادماندنی به جا مانده است. آن روز با اتومبیل به سوی شهر سِوان میرفتم تا همسرم را از کنفرانسی نبوتی به خانه بیاورم. در میان راه جایی توقف کردم و به یک فضای باز رفتم و فریادی از ته دل کشیدم، «خداوندا مرا دگرگون کن». شاید به نظر بسیاری من خادمی فعال و خوب بودم، اما خودم از خودم راضی نبودم و احتیاج به یک تحول روحانی در زندگیام داشتم. با اشک و حالتی بغضآلود به راهم ادامه دادم تا به مقصد رسیدم. فضای کلیسا آکنده از حضور خد ا بود و دعای پر از روحی در جریان بود. برادری به نام ’جان واسرمن ’ خدمت نبوتی انجام میداد و با دعای پر از روح ولی آرام او اتفاقات عجیبی به وقوع میپیوست. مردم بدون تماس دست به زمین میافتادند و میگریستند و یا دقایق طولانی همانطور میماندند و پس از برخاستن شادی عجیبی در چهرهشان موج میزد. هر چند این حالت برایم تازگی نداشت، ولی آنچه در آنجا انجام میشد با چیزهایی که من دیده بودم بسیار متفاوت بود. همه چیز در آرامش برگزار میشد و من هم دوست داشتم که برایم دعا شود، اما توفیق حاصل نشد، ولی حسی عجیب داشتم طوری که گویا خودم نبودم و با دستهایی افراشته به دور خودم میچرخیدم و حرکاتی انجام میدادم که با طبیعت من سازگار نبود. حس میکردم که روحالقدس مرا به طور کامل تسخیر کرده است و احساس عجیبی تمام وجودم را پر کرده بود.
جلسه تمام شد و با جان آشنا شدم و به همراه همسرم و گروهی دیگر به خانه بازگشتیم. در طی راه انها از مسح و قوت تازه تعریف میکردند، از تحول درون، نبوت و…. در واقع از آنچه که من تشنه و عاشق آن بودم!! با خود میگفتم: « گویا من دیر رسیدم و چیزی نصیب من نشد، حالا اینها باید تعریف کنند و پیش بروند و من با حسادت تحملشان کنم». ناگفه نماند که دوستم آشوت استپانیان که جان را دعوت کرده بود، قبل از ترک محل کنفرانس من و همسرم را برای یک مشارکت خانگی در ساعت شش عصر به منزلشان دعوت کرد. سرانجام به خانه رسیدیم در حالی که تأثیرات کنفرانس هنوز بر همسرم مانده بود. او از برکات و مسح خداوند میگفت. اما من نمیداستم چه در انظارم است و مدام به فکر جلسه صبح بودم. سرانجام وقت رفتن شد و ما سر وقت به منزل برادر آشوت رسیدیم، جان نیز آنجا بود و گروهی از ایمانداران هم جمع بودند که همگی در کنفرانس بودند و مزه مسح را چشیده بودند. جلسه با پرستش شروع و با سخنان جان ادامه پیدا کرد و حضور پر جلال روح آنجا بود. پس از مدتی آشوت گفت: «رافی چیزی در قلبت هست که بیان کنی»؟ من با تعجب احساس وجودم را گفتم و همان لحظه خانمی با صدای بلند گریست! نمیدانستم چرا؟ سپس جان به سوی من آمد و انگشتش را به سوی من اشاره کرد و گفت: «نه فقط یک نبی بلکه رسول …..» و پیام و نبوتی دیگر که قسمتی از آن را به یاد ندارم.! در آن لحظه من انگشت او را گرفتم و محکم نگه داشتم! چون حس میکردم که چیزی باید از او دریافت کنم. او در ان لحظه بر من دمید، من عقب عقب رفتم و نزدیک بود بیافتم، که او دستم را گرفت و گفت بیا با من برای دیگران دعا کن! من به خودم جرأت این کار را نمیدادم، ولی شروع به دعا برای حضار کردم. بر هر کسی دست میگذاشتم، ناگهان خم میشد و فریاد میزد یا گریه میکرد!! من با خود میگفتم:« این از مسح جان است و چتر روحانی او این کار را میکند!! یعنی آنچه در جلسه صبح توسط او انجام شده بود با دعای حقیر انجام میشد!! دعا ادامه یافت اتفاقات عجیبی میافتاد و من خبر نداشتم که مسحی تازه به زندگی من آمده بود!! فریاد صبح به آسمان رسیده بود. ساعتها بعد به خانه بازگشتیم احساس گرمای عجیبی داشتم و شبی با مسح تازه و خوابی شیرین گذراندم. با روحالقدس به خواب رفتم و با او بیدار شدم. روزی نو با مسحی تازه آغاز شد.
ادامه دارد
چون روز پِنتیکاست فرا رسید،
همه یکدل در یک جا جمع بودند که ناگاه صدایی همچون صدای وزش تندبادی از آسمان آمد و خانهای را که در آن نشسته بودند،
به تمامی پر کرد. آنگاه، زبانههایی دیدند همچون زبانههای آتش که تقسیم شد و بر هر یک از ایشان قرار گرفت.
سپس همه از روحالقدس پُر گشتند و آنگونه که روح بدیشان قدرت تکلّم میبخشید، به زبانهای دیگر سخن گفتن آغاز کردند.
اعمال 2:1 - 4 NMV
@RefugeeRadio
عید پنطیکاست مبارک
این یکشنبه ، مصادف با ریزش روح القدس بر جمع ِ اولین کلیسا بعد از صعود مسیح
animation.gif.mp40.31 KB
روز پنطیکاست!!🕊🕊🕊
“چون روز پِنطیکاست فرا رسید، همه یکدل در یک جا جمع بودند که ناگاه صدایی همچون صدای وزش تندبادی از آسمان آمد و خانهای را که در آن نشسته بودند، به تمامی پر کرد. آنگاه، زبانههایی دیدند همچون زبانههای آتش که تقسیم شد و بر هر یک از ایشان قرار گرفت. سپس همه از روحالقدس پُر گشتند و آنگونه که روح بدیشان قدرت تکلّم میبخشید، به زبانهای دیگر سخن گفتن آغاز کردند.”
اعمال 2:1-4
19.31 MB
عید پنطیکاست
عید روح القدس
مبارک باد
🌸❤️🌸❤️🌸❤️
21. امّا خداست که ما را با شما در پیوندمان با مسیح استوار میسازد. او ما را مسح کرده
22. و مُهر مالکیت خویش را بر ما زده و روح خود را همچون بیعانه در دلهای ما جای داده است.
✍️دوم قرنتیان باب 1
جشن پنطیکاست برشما مبارک باد.
روز پنطیکاست روز جاری شدن روح القدس است که باعث تولد و حرکت کلیسای مسیح شد.
در آن روز شاگردان اجازه دادند روح خدا از زبان آنها صحبت کند، به همین دلیل مردم حرف های دل خودشان را از زبان آنها شنیدند.
(اعمال ۲ : ۸).
اما چرا روح القدس در آن روز بر آنها جاری شد؟
بعد از صعود مسیح، شاگردان بمدت ده روز با یکدلی و اتحاد با هم جمع شدند.
آنها بهم صمیمانه محبت کرده و یکدیگر را تشویق کردند. آنها بدون توجه به مقام، عنوان، جنسیت، رنگ و نژاد به مسح و خوانده گی خود، همدیگر احترام گذاشتند.
آنهادلهایشان را با صداقت و راستی بروی هم گشودند و همدیگر را سخاوتمندانه بنا کرده تسلی دادند.
آنها ایمان و تجربیات روحانی شان را برای هم تعریف کردند، به گناه، ضعف، اشتباهات و کم لطفی هایشان در حق همدیگر اعتراف کردند و خدا را با تمام دل و جان پرستش نمودند.
آنها بعبارتی کاملا از خودشان خالی شدند و راه ورود خداوند به قلب شان را مهیا کردند، آن وقت روح القدس بر آنها جاری شد.
انگار یکبار دیگر خدا بر انسانی که آفریده بود ولی حرکت نمی کرد، از نفس خود دمید و او زنده شده به حرکت در آمد.
(پیدایش ۲ : ۷)
امروز هم روش جاری شدن روج القدس همین است، یعنی از خود خالی شدن و به دیگران ارزش دادن .
به راستی که برای تولد دوباره، حرکت کردن، فهمیدن و فهمیده شدن نیاز به حاکمیت روح خدا داریم.
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بكنند آنچه مسيحا میکرد
جلیل سپهر
www.lifespringiran.com
@jalilsepehr
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.