بَبَلیچه.
بَبَلیچه؛ مجموعهای افسارگسیخته از فاتحههایی که برای خودم میخوانم.
Mostrar más831
Suscriptores
+524 horas
+427 días
+6530 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
برای من «والله لاأفارق عمّی»ی عبدالله، حجّت بالغهایست که شنیدن آن، راه را مشخّصتر و بار را سنگینتر میکند. داستان عبدالله، داستان حجّتیست که او را از «إحبسیه»ها میگذارند و به گودال میکِشد. حجّتی که حضور عبدالله در مختصات کربلا با آن نقش میگیرد و بر ما تمام میشود.
اگر عبداللهِ چند ساله در خیمهها مانده بود و در سدد رفع موانع «اضطرار به ولی» قرار نداشت، بیقرار نبود. آزمونِ «إحبسیه» برای بیقرارهاست.
هرسال فقدان ولی را میشنویم، میخوانیم، میگرییم و میبینیم و بازهم نه دستی میکِشیم و تلّی میدویم. تا دههای هست با شفیعِ خردسالمان رزقِ رفعِ موانعِ اضطرار به ولی را بگیریم. رزقی که شروع آن با خلوتیست پیش از عاشوراء.
از قیاسهای باطلی که داریم..
گویند: ما از حر که بدتر نبودهایم و راهی نبستهایم پس رأفت به ما اولیست.
با این نگاه هم تحوّل حر را بیزمینه دیدهایم
و هم خودمان را مبرّا
حر در آن بزنگاه زبانش را نگهداشته بود و ما با دریغ از او تماممان را خیراتِ خودی که لازمش نداریم کردهایم
و هم خیال کردهایم همچون حر به دل آلالله تکانی نزدهایم که زدهایم؛ کافیست به یاد بیاوریم، بستن راه بر حسین، کار همهی ماست. همهی مایی که راه دلمان را با این و آنها پر کردهایم.
«من رو ببخش اگه نشد یهبار
ته دلم رو با تو صاف کنم..»
1403.04.16-18(keyvani).mp35.66 MB
فرق اشکی که برای یک نمایشنامهی دراماتیک ریخته میشود با مصیبت حسین بن علی چیست؟ اگر ریشهی هردو یکی باشد، آنچنان فرقی نخواهند داشت. از جلوههای ویژهی ادبی-بصری که بالاتر بیاییم، اشکها رنگ دیگری خواهند داشت. مسئله این نیست که سهساله دختری بود و چنین داستانی داشت. مسئله این است که حسین میدانست و تن داد؛ چرا تن داد؟ آن هم چنانی تنی. حالا جای چشم چشمه داری.
همّمان این نباشد که ما اشک را جاری کنیم. هم این باشد که اشک ما را جاری کند.
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.