cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

🎧 آوای دل 🤍🎤

تنها صداست كه ميماند…♥️ معلم،دکلماتور...🕊

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
337
Suscriptores
+124 horas
-27 días
-1230 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

.
داستان عارفی که چله نشسته بود...
می گویند: عارفی ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا خدا را زیارت کند ، تمام روزها روزه بود. در حال اعتکاف. از خلق الله بریده بود. صبح به صیام و شب به قیام. زاری و تضرع به درگاه او شب ۳۶ ام ندایی در خود شنید که می گفت: ساعت ۶ بعد از ظهر، بازار مسگران، دکان فلان مسگر برو خدا را زیارت خواهی کرد عارف از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شد و در کوچه های بازار از پی دکان می گشت... می‌گوید: پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد، قصد فروش آنرا داشت... به هر مسگری نشان می داد، وزن می کرد و می گفت: ۴ ریال و ۲۰ شاهی پیرزن می گفت:نمی شود ۶ ریال بخرید؟ مسگران می گفتند: خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید و همه همین قیمت را می دادند. بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود. مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم، خرید دارید؟ مسگر پرسید چرا به ۶ ریال؟؟؟ پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود! مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی، امّا اگر اصرار داری من آنرا به ۲۵ ریال می خرم!!! پیر زن گفت: مرا مسخره می کنی؟!!! مسگر گفت: ابدا" دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت!!! پیرزن که شدیداً متعجب شده بود؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد. من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم: عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟!!! اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری؟!!! مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم!!! من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد، پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند، پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد، من دیگ نخریدم... از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که ندایی با صدای بلند گفت: با چله گرفتن و عبادت کردن کسی به زیارت ما نخواهد آمد!!! دست افتاده ای را بگیر و بلند کن، ما خود به زیارت تو خواهیم آمد ! گر دست فتاده‌ای بگیری... 🕊🤍
Mostrar todo...
👍 2 2👏 1
تاریخ عشق هایده
Mostrar todo...
Hayedeh Tarikhe Eshgh.mp313.98 MB
2👍 1👏 1
Photo unavailableShow in Telegram
👍 3👏 2
ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس چه سفرها کرده‌ایم چه سفرها کرده‌ایم ما برای بوسیدن خاک سر قله‌ها چه خطرها کرده‌ایم چه خطرها کرده‌ایم ما برای آنکه ایران خانهٔ خوبان شود رنج دوران برده‌ایم رنج دوران برده‌ایم خون دل‌ها خورده‌ایم خون دل‌ها خورده‌ایم #محمدنوری .
Mostrar todo...
_برای_وطن_با_صدای_جاودان_محمد_نوری.mp33.37 MB
👍 4
03:12
Video unavailableShow in Telegram
25.88 MB
👍 4
… کیارستمی در مصاحبه‌ای میگه: «هیچ چیز بدی نیست که تو داشته باشی و دیگران بدترش رو نداشته باشن. هیچ چیزی. مطمئن باش». احساسات مشابهی رو همه‌ی ما تجربه می‌کنیم. 🕊✨
Mostrar todo...
"تو دیگر نخواهی آمد" ...🥀 اثری بسیار زیبا و پر احساس.. از هنرمند و نوازنده ی ساز بالابانِ اهل جمهوری آذربایجان… " علیحان صمدوف" لذت ببرید… #با_هم_بشنویم👌👌 پیشنهاد دانلود … #موسیقی #بی‌کلام…🎵 🎶@coffebikalam
Mostrar todo...
Sen gelmez oldun. @music_lights.mp311.69 MB
👍 2👏 1
00:36
Video unavailableShow in Telegram
IMG_8731.MP43.07 MB
👍 1👏 1😢 1
ساغر هستی هایده
Mostrar todo...
Hayedeh - Saghare hasti (slowed).mp312.74 MB
👍 2 1
ساغر هستی هایده
Mostrar todo...
Hayedeh - Saghare hasti (slowed).mp312.74 MB
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.