مجموعه فرهنگی و تاریخی سیدامیرمعزالدین
Mostrar más
169
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
"شرافت"
کفشهای کهنه ی کشاورزپیر_
حضورسبز او را
ازگوشه ی ساده و بی آلایش اتاق
اعلام میکنند
وشب هنگام که
پرچین خیس گندمزار را می پیماید _
پای سرد و خسته ی او را
در آغوش دارند
ودر مقابل آنان ______
چقدر پست و بی ارزش اند
کفشهای ربا خواران واختلاس گران
دشمنان خدای انسان
علیرضابوژآبادی نیشابور
@museum1395
نام آوران شعر و ادب پارسی:
#سلیم_تهرانی، محمدقلی طَرَشتی تهرانی، شاعر ایرانی، زاده ی تهران، در دوره صفوی است. مدتی در لاهیجان و چندسالی در اصفهان به سر برده ، سپس به شیراز کوچیده است.
او مانند دیگر شاعران ایران، به روزگار شاهجهان پادشاه گورکانی هند، به هندوستان مهاجرت کرد.
شعر او را به «نازکی خیال، خلق مضمونهای دقیق تازه و سعی در ارسال مثل و تمثیل» وصف کردهاند.
می گویند، او دانش های منظمی در مدرسه نیاموخت. ولی آن گونه که از شعرش دریافته می شود، گذشته از توانایی های فطری از دانش های زمان خود، ناآگاه نبوده
و در سرودن گونه های شعر و آوردن مضمون های بکر و تازه، زبردست بوده است.
شاخصه های فرهنگ عامه در آثار او دیده می شود. زبانش در شعر ساده و نزدیک به زبان عامیانه است. و این بیشتر از آنجاست که سلیم تحصیل مدرسهای کافی نداشته است.
دیوان اشعار او نزدیک به دو هزار بیت است که استاد محمدقهرمان، آن را خوانش و چاپ و پخش کرده است.
سلیم تهرانی، در سال ۱۰۵۷ هجری مهشیدی درگذشت و در مزارالشعراء کشمیر به خاک سپرده شد.
شعر1
صفای گلشن کشمیر را تماشا کن
درین چمن، منِ دلگیر را تماشا کن
ز شوق گلشن ایران، به هند در قفسم
اجازتم ده و شبگیر را تماشا کن
فلک چو شعله گرفتار دود آه من است
کمند، بنگر و نخجیر را تماشا کن
قد خمیده چه نقصان به طبع راست دهد
مبین به سوی کمان، تیر را تماشا کن
جنون رواج دگر یافت در زمانه ی ما
صفای کوچه ی زنجیر را تماشا کن
کمان ابروی او را کشیدن آسان نیست
خیال خامه ی تصویر را تماشا کن
جهان به جنگ فکندست تاجداران را
خروس بازی این پیر را تماشا کن
«سلیم» ! خواهی اگر سرنوشت ما دانی
سواد جوهر شمشیر را تماشا کن
شعر2
به صورت تو، بتی کمتر آفریده خدا
تو را کشیده و دست از قلم کشیده، خدا
چو کرده نقش تو بر صفحه ی وجود رقم
صد آفرین ز زبان قلم شنیده خدا !
متاب روی ز هم صحبتان که تنهایی
لطیفه ای است که از بهر خود گزیده خدا
زمانه کیست که منصور را به دار کشد؟
به این وسیله به سوی خودش کشیده خدا
مرا چه کار به بال هماست، پندارم
چو مرغ عیسی، او را نیافریده خدا
لباس فقر برازنده ی من است سلیم !
که جامه ای است که بر قد من بریده خدا
شعر3
مرا به کوی تو، دلگرمیِ شراب آورد
که ریگ بادیه را سوی باغ، آب آورد
شکست رنگ به جای خمار، گل ها را
که لاله آمد و یک سرمه دان شراب آورد
ز ناله یار رمید و به گریه رامم شد
گلی که باد ز من برده بود، آب آورد
به حیرتم که چه مشاطگی است عشق تو را
که مرگ را به نظر خوبتر ز خواب آورد
لب تو در پی بیهوشی من است چنان
که آب اگر طلبیدم از او، شراب آورد
به ترکتاز کجا می رود ندانم، حسن
که پا ز حلقه ی گوش تو در رکاب آورد
#سلیم_تهرانی
گردآوری: #خدابخش_صفادل_نیشابور
@museum1395
حکایتی کوتاه از #حدیقه_سنایی:
راد مردی کریم، پیش پسر
داد چندین هزار بدره ی زر
پسرش چون بدید بذل پدر
تَرزبان شد به عیب و عَذل پدر
گفت بابا نصیبه ی من کو
گفتش ای پور، در خزانه ی هو
قِسم تو بی وصی و بیانباز
من به حق دادم، او دهد به تو باز
اوست چون کارساز و مولیِ ما
او نه بس دین ما و دنییِ ما ؟
او، به جز کارساز ِجان ها نیست
نکند با تو ظلم، از آن ها نیست!
هریکی را عوض دهد هفتاد
چون درِ بسته، بر تو ده بگشاد
#حدیقه_سنایی
ترزبان=خوش سخن، زبان آور
عَذل=سرزنش، نکوهش
هو = حق، خداوند
نصیبه= سهم، بهره
بی انباز=بی شریک
مولی=مولا، آقا، سرور، ارباب
گردآوری: #خدابخش_صفادل_نیشابور
@museum1395
ص 4
* قدیمی ترین و معتبرترین مأخذ درباره ی خیام، تاريخ حكماء الإسلام يا «تتمة صوان الحكمة»است. این كتاب به زبان عربى، نوشته ابوالحسن على بن زيد بيهقى، مشهور به «ابن فندق» و معروف به فريد خراسان است، در موضوع زندگىنامه حكماى اسلام عموماًو حكماى مشرقزمين به ویژه. بیهقی در سال 565 هجری مهشیدی درگذشته است.
*خیام از نگاه دیگران:
خاقاني شرواني در وصف خيام نيشابوري گفته است: هزار سال، آسمان و اختران او بايد بگردد تا از آسياب دنيا، يك دانه درشت بسان عمر خيام بيرون آيد. خاقاني اين مطلب را در نوشتهاي كوتاه و گذرا به شروانشاه مينگارد.
اما 900 سال پيش از اين، زمخشري، مفسر معروف قرآن، خيام را «حكيم و فيلسوف دنيا» نام كرده بود
صد سال بعد از او، شيخنجمالدين رازي، خيام را «سرگشته و گمگشته» خواند.
اما قاضي جمالالدين قفطي، در همان روزگار، خيام را «امام خراسان»و «علامه زمان» ناميده كه دانش يونانيان را ميآموخت و با پاكيزگي پيكر و نفس، در جستوجوي آفريدگار بود.
گويي خيام از همان آغاز مورد مناقشه، نزاع و بحثانگيز بوده است.
شيخ عطار در الهي نامه خويش، خيام را «مردي ناتمام» خوانده كه از سر جهل، دعوي دانش كرده بود و لذا در ژرفاي گور، شرمنده از گناه و تشويش، عرق ميريخته است!
قفطي، قاضي مشهور قاهره، شعرهاي فلسفي خيام را به مثابه ماران خوش خط و خال و زهرآگين مينگاشت كه اسلاميان را نيش دندان ميزد.
امام محمد بغدادي نيز ميگويد: خيام سر بر سجده نماز نهاده و ميگفت: اللهم اني عرفتك علي مبلغ امكاني، فاغفرلي، فان معرفتي اياك و سيلتي اليك.
محسن فرزانه در كتابي به نام «راه سيوم» اذعان ميكند كه خيام هيچگاه به سفر كعبه نرفته، بلكه در يكي از دهات مجاور نيشابور مدتي از انظار پنهان شده بود.
دكتر فردريك روزن هم ميگويد: خيام يعني شراب .
اما موسيو نيكلا مترجم فرانسوي اذعان ميكند كه خيام صوفي بوده و در دير و صومعه ميزيسته و مقصود او از انگور در اشعارش نوعي عشق عارفانه به خداوند است.
آلفرد تني سون وقتي ترانههاي خيام را به مثابه نغمههاي زرين خاورزمين ميستايد، وي را كافر كبير ميخواند و ستارهاي برابر با خورشيد ميانگارد
* داستان نامه نوشتن سنایی غزنوی به خیام نیشابوری:
چنین برمی آید که سنائی به نیشابور رفته بوده است و در کاروانسرایی منزل گرفته بوده است و شاگردی( یعنی نوکر و خادمی) همراه داشته است. در آن کاروانسرا یک دزدی اتفاق می افتد و هزار دینار طلا از دکان صرافی می زنند.
تهمت بر غلامی هندو می افتد و او را می گیرند و چندان چوب می زنند که ناچار مقر می آید که من دزدیده ام و آن را به نوکر خواجه سنائی داده ام. این خادم را نیز می گیرند و زحمت بسیاری برای حکیم فراهم می آید، چنان که در مدت یک ماه و نیمی که این گفتگو در بین بوده است سنائی مشرف به این می شود که خود را بکشد و بدتر آن که شاگرد یا خادمش هم تقاضا و توقع ازو داشته است که در حمایت او سخنی بگوید. عاقبت حکیم سنائی تاب آن ناملایمات را نیاورده نیشابور را ترک می کند و به هرات می رود. نوکر او در نیشابور چون از حمایت خواجه خود مایوس می شود می گوید که من آن هزار دینار را به خواجه سنائی دادم. صراف نامه ای درین خصوص به حکیم سنائی نوشته آن را توسط قاصد مخصوص روانه می دارد، سنائی جوابی تند و تیز به صراف می نویسد و ضمناً مکتوبی هم دوستانه و هم متوقعانه به خدمت خیام می نویسد و اندکی هم تحکم و بزرگواری به کار می برد که هر چند به معنی من از تو بزرگترم در این موقع به معاونت تو محتاجم، آخر کلام تو در آن شهر مقبول و نافذ است، به آن صراف ملعون بگو که من اهل این نیستم که هزار دینار او را بدزدم. نتیجه دعوی و مکاتبه معلوم نیست اما نامه های سنایی موجود است که جناب دکتر مینوی آن را از کتابخانه استانبول آورده است و چاپ کرده است.
#خیام_نیشابوری
گردآوری: #خدابخش_صفادل_نیشابور
@museum1395
ص3
* خیام و فیتزجرالد:
این گونه نیست که فیتز جرالد باعث شهرت خیام شده باشد و خیام پیش از فیتز جرالد گمنام بوده باشد. البته کار ایشان در زمان معاصر تاثیر زیادی داشته است. پیش از فیتز جرالد، نام خیام بر سر زبان ها بوده است. برسرزبان کسانی همچون نظامی عروضی، ابوالحسن علی بیهقی ابن فندق، نجم الدین رازی، عطار نیشابوری، شمس تبریزی، و بر سر زبان صدها دانشمند و فقیه بوده است. و این طبیعی است که همیشه و در همه ی زمان ها بزرگانی چون خیام از زخم زبان عده ای چه بر اساس باورهای دینی شان یا حسادت و تنگ نظری یا به تحریک حکومت ها، آن هم حکومت های مستبدی مانند عباسیان، در امان نبوده اند. مگر همین امروز در همین کشور و حتی در همین شهر کم هستند که تحمل عقاید مخالف از خودشان را ندارند؟ طبیعی است که خیام، فردوسی، مولانا، و... از طعن و لعن گروهی درامان نباشند.
* آثارخیام:
1- رساله ی جبرومقابله در 52 صفحه
2- رساله ای در شرح مشکلات اقلیدس.
3-زیج ملکشاهی یازیج جلالی(زیج یا زیگ، کتابی باشد که منجمان احوال و حرکات افلاک و کواکب را از آن معلوم کنند) این کتاب محاسبات نجومی است که درسال 467 به تشویق نظام الملک، وزیر سلجوقی، انجام شد.
4- رساله ای در وجود و در طبیعیات
5- رساله ای درپاسخ سه مسئله ی فلسفی که از خیام خواسته شده که ثابت کند، وجود تضاد در جهان ضروری است.
6- رساله ای درکَون و تکلیف.
7- رساله ای حِکمی در حکمت خداوند در آفرینش جهان و تکلیف مردم نسبت به عبادت ها.این رساله شاید همان رساله ی تکوین باشد.
8- نوروزنامه: که منسوب به خیام است. نوروزنامه به زبان فارسی است. اطلاعات خوبی از جشن های باستانی ایران به ویژه نوروز دراین کتاب هست.
بخش کوتاهی از نوروز نامه خیام نیشابوری:
«در این کتاب که بیان کرده آمد، در کشف حقیقت نوروز که به نزدیک ملوک عجم کدام روز بوده است و کدام پادشاه نهاده است و چرا بزرگ داشته اند آن را و دیگر آیین پادشاهان و سیرت ایشان در هر کاری مختصر کرده آید.»
«نوروز در دوران پادشاهی جمشید بنا نهاده شده است: «چون جمشید، آن روز، اول ملوک عجم به پادشاهی بنشست، خواست که ایام سال و ماه را نام نهد و تاریخ سازد تا مردمان آن را بدانند.
9- رساله ای برای اندازه گیری طلا و نقره درجسم مرکب، بدون آن که جسم را ذوب کنند. نام این رساله احتیال است.
10- مجموعه چارانه ها و رباعی ها
* دیانت خیام:
می گوید«خداوندا به قدر توانایی خود، تورا شناختم، مرا بیامرز.»
در رساله ی فی الوجود می گوید:«پس آشکارشد که همه ی ذات ها و ماهیت ها، فیضان می یابد از ذات مبدء اعلی و اوّل- حق جلّ جلاله، از روی ترتیبی- ودر طریق آن نظامی است و همه ی آن ها خیرات است.»
* مخالفت ها باخیام:
شیخ نجم الدین کبری«دایه» درباره ی خیام می گوید: یکی از فضلا که به نزد نابینایان به فضل وحکمت و کیاست مشهور ومعروف است و آن عمر خیام است. ازغایت ضلالت و حیرت این بیت گوید:
در دایرهای که آمد و رفتن ماست
او را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن بکجاست
وآن گاه اورا به ضلالت و دهری و طبیعی بودن محکوم می کند.
@museum1395
ص2
* دیگر شاعران هم از این حرف ها گفته اند:
شاعرانی مانند سعدی، حافظ، نظامی، به مراتب بیشتر از خیام از اصطلاحات به ظاهر غیر اخلاقی و حتی غیر شرعی استفاده کرده اند. ولی هیچگاه به آن ها این اندازه انتقاد نکرده اند و به قول امروزی ها گیر نداده اند. همین سعدی و ملاهادی سبزواری و ملا احمد نراقی بیت هایی دارند که آدم شرم می کند در خلوت بخواند.
* برخی ویژگی های رباعی های خیام:
خیام بیشتر با جمله های شرطی، تمنا و آرزو یعنی اگر، کاش و... رباعی می گوید:
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بوی!
* فارسی گرایی در رباعی های خیام چشمگیراست. مثلا به این رباعی دقت کنیم هیچ واژه عربی ندارد:
در کارگه کوزهگری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش
ویا این رباعی یک واژه عربی دارد:
این کوزه چومن عاشق زاری بوده است
دربند سر زلف نگاری بوده است
این دسته که برگردن او می بینی
دستی است که برگردن یاری بوده است!
* خیام و فنون شعری:
خیام کمتر ازفنون شعری و آرایه های ادبی استفاده می کند و دربند هیچ گونه فنون شعری نیست. درست بر خلاف حافظ و دیگران صریح و بی پرده سخن می گوید. حافظ در غزلی می گوید
رشته ی تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود.
که آرایه ی ادبی واژآرایی در واج «س» برجسته است
خیام به سادگی و صراحت در این رباعی حرف خودش را می زند:
برخیزو مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
درطبع جهان اگروفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران!
* چرا مردم خیام را با شعر هایش می شناسند؟
طبیعی است، به نظر می آید مخاطب ریاضی و نجوم و پزشکی محدود است و خاص. ولی مخاطب شعر عموم مردم اند. پس بیشتر مردم خیام را از راه شعرهایش می شناسند.
* خیام در کشورهای غربی:
می گویند درکشورهای غربی برخی اماکن عیش و نوش را به نام خیام نامگذاری کرده اند. پس از ترجمه ی گریوز شاعر معاصر انگلیسی ازرباعی های خیام که سرو صدای زیادی به پاکرد، در محافل ادبی نظرها دگرگون شد.
* خیام و درس و بحث وشعر:
برخی بر این باورند خیام هم مانند دیگر استادان ایرانی، درپایان درس وبحث خسته کننده، برای شاگردان ساعی خود، چند قطعه شعر می خوانده است مانند این رباعی پس از درس فیزیک:
پاک از عدم آمدیم و ناپاک شدیم
آسوده درآمدیم و غمناک شدیم،
بودیم ز آب دیده در آتش طبع
دادیم به باد عمر و در خاک شدیم.
یا این رباعی:
ای آنکه نتیجه ی چهار و هفتی،
واز هفت و چهار دایم اندر تَفْتی،
می خور که هزار بار بیشت گفتم:
باز آمدنت نیست، چو رفتی رفتی
* ویژگی های مفهومی شعر خیام:
ازویژگی های مفهومی شعر خیام، مضامین مربوط به شادی، خموشی، تسامح، هزل و طیبت است. تا جایی که موضوعات جدی را در قالب طنز بیان می کند. مانند این رباعی:
گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را
تو غرّه بدان مشو که می می نخوری
صد لقمه خوری که می غلام است آن را
* افسانه سازی ها برای خیام:
افسانههایی چند درباره ی خیام وجود دارد. یکی از این افسانهها از این قرار است که خیام میخواسته باده بنوشد ولی بادی وزیده و کوزه ی می اش را شکسته است. پس خیام چنین سرود:
ابریق می مرا شکستی، ربی
بر من در عیش را ببستی، ربی
من مِی خورم و تو میکنی بدمستی
خاکم به دهن مگر که مستی، ربی؟
چون این شعر کفرآمیز را گفت خدا روی وی را سیاه کرد. پس خیام پشیمان شد و برای پوزش از خدا این رباعی را سرود:
ناکرده گنه در این جهان کیست بگو!
آن کس که گنه نکرد چون زیست بگو!
من بد کنم و تو بد مکافات دهی
پس فرق میان من و تو چیست بگو!
و چون این گونه از خداوند پوزش خواست رویش دوباره سفید شد. البته جدا از افسانهها در این که این دو رباعی بالا از خیام باشند جای شک است.
* داستان سه یار دبستانی:
خیام، حسن صباح، و نظامالملک که بعدها وزیر ملکشاه سلجوقی میشود، همکلاس و دوست هستند. این سه دوست از سر شوخی یا بهطور جدی سوگند یاد میکنند که اگر روزی اقبال به یکی از آنان روی آورد، فرد خوشبخت، آن دو تای دیگر را از یاد نبرد. و بقیه ی داستان...
*بیست و هفت مدرسه در نیشابور
با پژوهشی که «ناجی معروف» پژوهشگرعرب انجام داده است، از 33 مدرسه ی بزرگ آن زمان بیست و هفت مدرسه در نیشابور زمان خیام بوده است.
@museum1395
ص1
نام آوران شعروادب پارسی:
#خیام_نیشابوری، حکیم عمر خیام نیشابوری، فرزند ابراهیم. نزدیک سال 440 هجری مهشیدی، در نیشابور زاده شد و در یکی از سال های 517 تا 526هجری مهشیدی در همین شهر درگذشت. فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی در دورهٔ سلجوقی است.
* ماندگاری خیام در میان هزاران نام:
در گورستان حیره در نیشابور، همین جایی که خیام آرمیده است، هزاران تن از بزرگان ایران و نیشابور خفته اند. عالم، استاد، شاعر، والی، واعظ، فقیه، حکمران، قاضی، دینمدار، بازرگان، سردار و صوفی، و... از این همه، در این گورستان نام یک تن سر زبان هاست و آرام جای یک تن مانده است و آن حضرت خیام است. دشمنان و منتقدان خیام که هیچ، حتی روزگار نتوانسته است نام این دانه درشت را ازمیان ببرد. روزگار غربال خوبی به دست دارد و هر دانه ای در این غربال نمی ماند. باید خیلی سترگ وبزرگ باشی که نامت سده ها بر سرِ زبان ها باشد و از شهر و دیارت بگذری و گستره ی جهان را در نوردی. بزرگی خیام نیشابوری به گفته بزرگی، نه به دانش او ونه به رباعیات اوست، بزرگی خیام در بزرگی نگاه او به زندگی است.
* نام ها وعنوان های خیام:
نام ها وعنوان هایی که به خیام نسبت داده اند: حجت الحق، امام، حکیم، خواجه، الفیلسوف، حکیم جهان، الشیخ الامام، و... حدود چهل عنوان است.
* ملاقات نظامی عروضی سمرقندی نویسنده ی چهار مقاله، و خیام در بلخ در خانه ی ابوالمظفر اسفزاری:
نظامی عروضی در چهار مقاله از خيام چنين ياد می کند، نقل به مضمون: " به سال ۵۰۶ در بلخ به خدمت امام عمر خيامی رسيدم و در ميان مجلس عشرت از وی شنيدم که می گفت " گور من در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گل افشان می کند. " و چون در سال ۶۳۰ به نيشابور رسيدم چند سال بود که از وفات او ( خيام ) می گذشت.»
* آیا خیام شاعر بوده است؟
از بدیهیات است که دانشمندی مانند خیام شاعر هم باشد. بیشتر دانشمندان، عالمان دینی، فقیهان ومنجمان، شاعر هم بوده اند. مانند پور سینا، ملاهادی سبزواری، ملااحمدنراقی، علامه طباطبایی، امام خمینی و...
* رباعی های خیام چندتاست:
از پنجاه شصت رباعی تا بیش از هزار رباعی منسوب به خیام است. صادق هدایت، محمدعلی فروغی، قاسم غنی، آثار اورا منتشرکرده اند187 رباعی. علی دشتی، محمدعلی فولادوند، اسماعیل یکانی، علیرضا ذکاوتی، دکترحسنلی و... پژوهش هایی درباره خیام انجام داده اند. به گفته ی یکی از همین بزرگان، ما یک خیام هفتاد هشتاد ساله داریم که در محدوده سال های 440 تا 517 هجری می زیسته است و یک خیام هشتصد نهصد ساله که هنوز زنده است. به این معنی پس از مرگ خیام اندیشه ی خیام تا امروز زنده است. دوست داریم شعرهای منسوب به خیام هم از خیام باشد. یعنی شعرهایی که خیام نهصد ساله سروده است.
به قول یکی از استادان که می گوید: هرکس جرئت نمی کرده است اندیشه های خودرا بیان کند، آن را به خیام نسبت می داده است و بعدها هم هر رباعی که رنگ و بوی رباعی های خیام را داشته است به او نسبت می داده اند.
* آنات و لحظه ها:
هرشخصی آنات و لحظه هایی دارد که در آن لحظه ها ممکن است شک به سراغش بیاید، شک در آفرینش، دین، مذهب و ... آیا کسی می تواند ادعا کند که آن لحظه ها به سراغ او نیامده است؟ برخی شهامت و شجاعت دارند که آن لحظه هارا ثبت کنند و برخی این شهامت را ندارند. می توان گفت خیام یکی از آن کسانی است که آن لحظه ها را، گاهی درقالب رباعی ثبت کرده است ونوشته است و بعد هم پاره نکرده است.
* فضای زندگی آن روز خیام:
فضای روگار خیام فضای شگفت انگیزی است. نزاع های سیاسی، نزاع ها و تعصبات دینی و مذهبی، فرقه ها. چه بزرگانی که جان شان را در این نزاع ها و تعصبات فرقه ای از دست دادند. عین القضات همدانی شمع آجین می شود، سهروردی درجوانی کشته می شود، پیش از این ها حسین منصور حلاج به دار آویخته می شود. حسنک وزیر به دار آویخته می شود، و... خیام دراین فضا و این هیاهو چه می کند و چه می کشد.
* مخالفت شدیدبا فلاسفه
مخالف شدید فقیهان با فلسفه و مخالفت صوفیان وعارفان با دانش های عقلی که چه نسبت ها به خیام خردگرا و فیلسوف نداده اند. در طول تاریخ چه شاعران و فیلسوفانی به جرم مخالفت با پاره ای از خرافات و قیام علیه ستم، به کفر و زندقه متهم نشده اند.
* رندی خیام
خیام رند است. به این معنی که دست متظاهران و ریاکاران را با چُستی و چالاکی می خواند و شاید این رباعی منسوب به او در همین زمینه باشد:
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من می گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کاواز دهل شنیدن از دور خوش است
@museum1395
ذ⭕️ رئیس گروه موزههای خراسان رضوی مسئول برتر کشوری اعلام شد
معاون میراثفرهنگی ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری وصنایعدستی خراسان رضوی با اشاره به اینکه شعار امسال روز جهانی موزهها «آینده موزه ها: بازیابی و تصور دوباره» است، گفت: «همزمان با روزجهانی موزهها و هفته میراثفرهنگی،محمدرضا پهلوان رئیس گروه موزههای خراسان رضوی مسئول برتر کشوری اعلام شد.»
#موزه
#خراسان_رضوی
بیشتر بخوانید:
https://b2n.ir/e73657
https://t.me/khr_cthh
@museum1395
به پیشواز 28 اردیبهشت، روز ملی بزرگداشت #حکیم_عمرخیام نیشابوری می رویم.
#رباعی_های_خیام، بخش 3 :
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو بَرَم برآرم یا نه
***
چون لاله به نوروز قدح گیر به دست
با لالهرخی اگر تو را فرصت هست
می نوش به خرمی که این چرخ کهن
ناگاه تو را چو خاک گرداند پست
***
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر
دوری، دو سه، پیشتر ز ما مست شدند
***
آن قصر که با چرخ همی زد پهلو
بر درگهِ آن شهان نهادندی رو
دیدیم که بر کُنگُرهاش فاختهای
بنشسته همی گفت که کوکوکوکو
***
ایام زمانه از کسی دارد ننگ
کو در غم ایام نشیند دلتنگ
می خور تو در آبگینه با ناله ی چنگ
زان پیش که آبگینه آید بر سنگ
***
یک نان به دو روز اگر بود حاصل مرد
از کوزه شکستهای دمی آبی سرد
مأمور کم از خودی چرا باید بود
یا خدمت چون خودی چرا باید کرد
***
هم دانه ی امّید به خرمن ماند
هم باغ و سَرای بی تو و من ماند
سیم و زر خویش از درمی تا بِه جَوی
با دوست بخور گر نه به دشمن ماند
***
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و به جام باده کن عزم، درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه توست
فردا همه از خاک تو برخواهد رُست
***
چون بلبل مست، راه در بستان یافت
روی گل و جام باده را خندان یافت
آمد به زبان حال در گوشم گفت
دریاب که عمر رفته را نتوان یافت
***
افسوس که نامه ی جوانی طی شد
و آن تازه بهارِ زندگانی دی شد
آن مرغ طَرَب که نام او بود شَباب
افسوس ندانم که کی آمد کی شد
***
گر بر فلکم دست بُدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را ز میان
از نو فلکی دگر چنان ساختمی
کآزاده به کام دل رسیدی آسان!
***
از آمدن و رفتن ما سودی کو؟
وز تار امید عمر ما پودی کو؟
چندین سروپای نازنینانِ جهان
میسوزد و خاک میشود دودی کو؟
گردآوری: #خدابخش_صفادل_نیشابور
@museum1395
سروده ای از شاعر گرامی جناب آقای محمدعلی مهرآیین متخلص به فرید نیشابوری به مناسبت روز خیام.
@museum1395
VID-20210518-WA0162.mp45.74 MB
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.