cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

Homayi_fans

کانال طرفداران هماصفاری پور اصفهانی😍😍 روان شناس و نویسنده💊✒✏📒 نویسنده رمان های: شام مهتاب افسونگر قرار نبود توسکا سجاده و صلیب روزای بارونی استایل سیگارشکلاتی ذهن خالی شکلات تلخ اوراکل لینک پیام ناشناس: https://t.me/Harfmanrobot?start=51275320

Mostrar más
Irán261 908El idioma no está especificadoLa categoría no está especificada
Publicaciones publicitarias
256
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

اندر احوالات من در انتظار اسپرسو😭😂 وقتی بیاد قراره حسابی بترکونیم ها🔥
Mostrar todo...
4.77 MB
روز تولدم من به شما کادو میدم عجب بابا عجب😐🤣❤️
Mostrar todo...
اینم از ویدیو اوراکل👻😍❤️ #اوراکل #هماپوراصفهانی
Mostrar todo...
33.18 MB
مارال #اوراکل
Mostrar todo...
مهراد #اوراکل
Mostrar todo...
از نظر من احمق ها آنهایی هستند که نمی توانند فرق دوست داشتن و عادت را از یکدیگر تشخیص بدهند و همه را با هم یکی می کنند و برچسب دوست داشتن را روی آن می چسبانند و آن روز پی به اشتباهشان می برند که تا گلو غرق در بدبختی شده باشند. #اوراکل #دیالوگ
Mostrar todo...
قسمتی از رمان اوراکل😍 کیسه زغال را خالی کردم وسط منقل و بعد با دستم شروع کردم همه را روی هم تلنبار کردن.مهراد که کنارم ایستاده بود و تند تند کباب های خوابیده در مواد را سیخ می کرد، با دیدن حرکتم دادش بلند شد: _مارال گند زدی به دستات که! خب یه پلاستیک دستت می کردی قبلش. دست های سیاه شده ام را بالا بردم و سمت صورتش گرفتم، در همان حال گفتم: _چی گفتی؟ خودش را کنار کشید و گفت: _نکن دختره ی پررو! به خدا همه زغالا رو می مالم به صورتت! هیجان زده حتی گچ دستم را که سیاه شده بود بالا بردم و با شیطنت رفتم سمتش.او هم کم نیاورد.دست هایش را که به مواد گوشت آغشته شده بود،بالا آورد و گفت: _خب؟ چی می گفتی؟ چشم هایم را گرد کردم و قدمی عقب پریدم.دوید دنبالم و گفت: _من مثل تو کوتاه نمی آم ورپریده. صدای جیغ و قهقهه ام هم زمان بلند شد.دویدم.مهراد هم به دنبالم! همان طور که داخل حیاط از این سمت به آن سمت می دویدم،گفتم: _مهراد می دونی که من سابقه م تو زمین خوردن بده. می خورم زمین پام می شکنه ها. همان طور که می خندید،گفت: _نترس دارمت.دیگه یاد گرفتم دنبال تو که هستم باید هر لحظه مراقب باشم جمعت کنم. همان لحظه سرجا ایستادم،چرخیدم سمتش و با چشم های گرد شده جیغ زدم: _به خدا می کشمت! دستش را جلو آورد و درحالی که مراقب بود کف دستانش با لباسم برخوردی نداشته باشد،من را محکم کشید سمت خودش و با خنده و لذتی که در صدایش مشهود بود ،گفت: _بیا اینجا ببینم بچه! تو منو کشتی خبر نداری! همین که سرم روی تخت سینه اش فرود آمد بی اراده چشمانم بسته شد.یادم رفت دست های جفتمان کثیف است.حتی یادم رفت زیر باران ایستاده ایم و تقریبا تمام موهایم خیس شده.چند لحظه ای در آغوشش نگه ام داشت و بعد آهسته از من فاصله گرفت و خم شد و قبل از اینکه بفهمم چه قصدی دارد، به نرمی پیشانی ام را بوسید. لبخند روی لبم نشست.بوسه اش به عمق جانم نشسته بود. #اوراکل #هماپوراصفهانی
Mostrar todo...
توسکا❤️
Mostrar todo...
سلام عزیزم❤️ پس بذار از آخر جواب بدم 1.شام مهتاب(چاپ شده از نشر شقایق) .... این رمان ها ترتیبش اینجوریه👇 1.قرارنبود(چاپ شده) 2.توسکا(چاپ شده) 3.سجاده و صلیب(چاپ شده) 4.روزای بارونی(فعلا مجازیه اما هما قصد چاپش رو با تغییرات داره) ........ 1.ذهن خالی(چاپ شده) ....... 1.سیگار شکلاتی (چاپ شده) 2.شکلات تلخ(چاپ شده) 3.اسپرسو (به زودی و شخصیت های ذهن خالی و قرارنبود هم در اون هستن) .... استایل (چاپ شده) ... اوراکل (چاپ شده) جلد دوم هم بعد از اسپرسو و موهیتو عزیز دل توسکا چاپی نسخه کامل تر توسکا مجازیه و دیگه لازم به خوندن اون نیست
Mostrar todo...
چندتا سوال داشتم اینکه رمان‌اسپرسو که دارن مینویسم سه جلدیه ؟ من شکلات تلخ رو خوندم یعنی اسپرسو ادامه شکالات تلخه؟ بعد این رمان توسکا رو من کتابش رو خوندم محازیش رو چجوری باید بخونم؟ و اینکه میخوام فایل های سانسوری بگیرم از کجا تهیه کنم ؟ و اینکه الان کدام رمانها ادامه کدام رمان هاست؟ و میخواستم بدونم چندتا رمان کلا چاپ شده و چندتا رمان مجازیه ؟ ببخشید که انقدر سوال پرسیدم و مرسی که جواب میدین‌🙏🏻
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.