cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

دنیای پنهان

کتابهای من : دفتر پنهان( مجموعه شعر ) در کوی عشقبازی (چهارپاره _ مشترک ) از دور صدای پای او می آید( رباعیات ) اسیر تو شدن پیگرد دارد( دوبیتی ها ) درخت و طناب (مجموعه شعر) مثل کووید ۱۹ (مجموعه شعر ) بعد از تو هیچ چیز ، مانند قبل نیست ( مجموعه شعر)

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
198
Suscriptores
Sin datos24 horas
+17 días
+330 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

Photo unavailableShow in Telegram
Photo unavailableShow in Telegram
Photo unavailableShow in Telegram
آخر تا کی ؟ چرا صبوری کردن ؟ کار تو شده زنده به گوری کردن درپیله ی خود بمان که نفعت این است : از مردم این زمانه دوری کردن ! #حامد_احمدزاده_پنهان #این_شعرها_کتاب_نخواهد_شد
Mostrar todo...
آخر تا کی چرا صبوری کردن کار تو شده زنده بگوری کردن درپیله ی خود بمان که مرگت این است از مردم این زمانه دوری کردن
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
Photo unavailableShow in Telegram
Photo unavailableShow in Telegram
Photo unavailableShow in Telegram
باز ؛ از نو شروع باید کرد سحر آمد ؛ طلوع باید کرد اینک اینک ؛ زمان گفتن هاست باز ؛ هنگامه ی شکفتن هاست زیر باران سرد باید خفت درد را ؛ هرچه هست ؛ باید گفت شده حتی سرت ؛ بلا بارَد حرف را ؛ هرچه هست ؛ باید زد حرف ما را ؛ نگفته ؛ می خوانی زندگی؛ حسرت است ؛ می دانی تا به قصد هلاک ؛ خورده دلم ضربه ای هولناک خورده دلم حال ما بر قرار سابق نیست هیچکس مثل قبل ؛ عاشق نیست عمر ؛ این نعمت خدا داده روی ناخوش به ما نشان داده ای که دستت رسید ؛ کاری کن شده ام نا امید ؛ کاری کن موی من شد سفید ؛ کاری کن شد خوشی ناپدید؛ کاری کن می شود باز یار هم باشیم تووی تلخی ؛ کنار هم باشیم  گرچه با مشکلات  درگیریم می شود باز ؛ دست هم گیریم ای تو از جام زندگی ؛ سرمست آخرین حرف من به تو این است : زندگی های تلخ ِ اجباری باز بی واهمه قشنگ شود یک نگاه از شما فقط ؛ کافیست که جهان همه قشنگ شود #استادحامد_احمدزاده_پنهان✍ https://t.me/avayeasill
Mostrar todo...
باز ؛ از نو شروع باید کرد سحر آمد ؛ طلوع باید کرد اینک اینک ؛ زمان گفتن هاست باز ؛ هنگامه ی شکفتن هاست زیر باران سرد باید خفت درد را ؛ هرچه هست ؛ باید گفت شده حتی سرت ؛ بلا بارَد حرف را ؛ هرچه هست ؛ باید زد حرف ما را ؛ نگفته ؛ می خوانی زندگی؛ حسرت است ؛ می دانی تا به قصد هلاک ؛ خورده دلم ضربه ای هولناک خورده دلم حال ما بر قرار سابق نیست هیچکس مثل قبل ؛ عاشق نیست عمر ؛ این نعمت خدا داده روی ناخوش به ما نشان داده ای که دستت رسید ؛ کاری کن شده ام نا امید ؛ کاری کن موی من شد سفید ؛ کاری کن شد خوشی ناپدید؛ کاری کن می شود باز یار هم باشیم تووی تلخی ؛ کنار هم باشیم  گرچه با مشکلات  درگیریم می شود باز ؛ دست هم گیریم ای تو از جام زندگی ؛ سرمست آخرین حرف من به تو این است : زندگی های تلخ ِ اجباری باز بی واهمه قشنگ شود یک نگاه از شما فقط ؛ کافیست که جهان همه قشنگ شود #حامد_احمدزاده_پنهان #این_شعرها_کتاب_نخواهد_شد
Mostrar todo...