cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

داستانک های زیبا واموزنده📚

داستانهای ناب وجذاب @Parssssssssssssse

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
479
Suscriptores
-324 horas
-47 días
-230 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

🔸میگویند روزی امیرڪبیر ڪه از حیف و میل شدن سفره‌های دربار به تنگ آمده بود. به ناصرالدین شاه پیشنهاد ڪرد ڪه برای یک روز آنچه رعیت میخورند میل ڪند !! شاه پرسید مگر رعیت ما چه میخورند؟! امیرکبیر گفت: ماست و خیار !! 🔸ناصرالدین شاه سرآشپز را صدا زد گفت:ڪه برای ناهار فردایمان ماست و خیار درست ڪنید سر آشپز دستور تهیه مواد زیر را به تدارک‌چی برای ماست خیار شاهی داد : ✦ ماست پر چرب اعلا ✦ خیار قلمی ورامین ✦ گردوی مغز سفید بانه ✦ پیاز اعلای همدان ✦ ڪشمش بدون ‌هسته ✦ نان دو آتیشۀ خاش‌خاش ✦ سبزی‌های بهاری اعلا و ... . 🔸ناصرالدین شاه بعد از اینڪه یک شڪم سیر ماست و خیار خورد به امیرڪبیر گفت:رعایای پدرسوخته چه غذاهایی میخورند ما بی‌خبریم. اگر ڪسی از این همه نعمت رضایت نداشت فلڪش ڪنید !! 🔺شده حکایت اقتصاد مردم و دولت ... در آمار دولت نه تورم هست و نه رکود ولی در زندگی مردم، تورم هست و در بازار، هم رکود و .... داستانکهای زیبا و اموزنده📚 @dastanakhaye_ziba کانال را به دوستان خود معرفی کنید☝️
Mostrar todo...
شيطان مسيح را به بالاي برج اورشليم برد و گفت: اگر تو وابسته و عزيز خدايي، از اين بالا بپر تا خداي تو، تو را نجات دهد! مسيح آرام آرام شروع به پايين آمدن از برج كرد. شيطان پرسيد چي شد؟ به خدايت اعتماد نداري؟! مسيح پاسخ گفت: مكتوب است كه تا زمانی که ميتواني از طريق عقلت عاقبت کاری را بفهمي، خدايت را امتحان نكن! . . ⭕️هميشه اين حكايت براي من يادآور بيداري عقلانيت در زندگي روزمره بوده است و هيچوقت خوف نكردم كه تا آنجا كه مي توانم با هر كاري سر به آسمان نگيرم و استمداد نطلبم چون او بزرگترين یاری اش را كه عقلانيت است، قبلا هديه داده است. ⭕️نکته جالب متن فوق اینجاست که بزرگترین موهبت الهی که عقل است را نمی بینیم و باز دنبال معجزات دیگر هستیم. اگر از این نعمت بهتر استفاده کنیم خودش شروع خیلی معجزات خواهد بود. داستانکهای زیبا و اموزنده📚 @dastanakhaye_ziba کانال را به دوستان خود معرفی کنید☝️
Mostrar todo...
ﺯنی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺮﺍﻟﻴﺎ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ،ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺐ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﻭ ﺿﻤﻨﺎ ﻭﺍﺩﺍﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﺍﺩﺏ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺑﺘﮑﺎﺭﯼ ﺑﺨﺮﺝ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﻧﺤﻮﻩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﻭ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﻭﯼ ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺍﺛﺮ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ: ﯾﮏ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﻗﻬﻮﻩ = ﭘﻨﺞ ﺩﻻﺭ ﯾﮏ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﻗﻬﻮﻩ ﻟﻄﻔﺎ = ٤ ﺩﻻﺭﻭ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺳﻨﺖ ﺻﺒﺢ ﺑﺨﻴﺮ ، ﻳﻚ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﻗﻬﻮﻩ ﻟﻄﻔﺎ = 4 ﺩﻻﺭ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺧﯿﺮ ، ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ، ﯾﮏ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﻗﻬﻮﻩ ﻟﻄﻔﻦ = 3/5 ﺩﻻﺭ ﺑﺪﯾﻬﯽ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻣﻮﺩﺏﺗﺮ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﭘﻮﻝ ﮐﻤﺘﺮﯼ بدهند داستانکهای زیبا و اموزنده📚 @dastanakhaye_ziba کانال را به دوستان خود معرفی کنید☝️
Mostrar todo...
مردی قوی هیکل در چوب بری استخدام شدوتصمیم گرفت خوب کار کند روز اول 18 درخت برید.رییسش به او تبریک گفت و اورا به ادامه کار تشویق کرد.روز بعد با انگیزه بیشتری کار کرد ، ولی 15 درخت برید.!!!! روز سوم بیشتر کار کرد،اما فقط 10 درخت برید.به نظرش امد که ضعیف شده پیش رییسش رفت .عذر خواست و گفت: نمی دانم چرا هرچه بیشتر تلاش می کنم،درخت کمتری می برم! رییس پرسید: آخرین بار کی تبرت را تیز کردی؟ او گفت: برای این کار وقت نداشتم.تمام مدت مشغول بریدن درختان بودم ! برای اینکه در دنیای رقابتی امروز همیشه حرفی برای گفتن داشته باشید ، باید برای به روز کردن خودتان وقت بگذارید ... داستانکهای زیبا و اموزنده📚 @dastanakhaye_ziba کانال را به دوستان خود معرفی کنید☝️
Mostrar todo...
یکی از بزرگان میگفت: ما یک گاریچی در محلمان بود، که نفت می برد و به او عمو نفتی می گفتند. یک روز مرا دید و گفت: سلام. ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید!؟ گفتم: بله! گفت: فهمیدم. چون سلام هایت تغییر کرده است! من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟ گفت: قبل از اینکه خانه ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل می گرفتی، حالم را می پرسیدی. همه اهل محل همینطور بودند. هرکس خانه اش گازکشی میشود، دیگر سلام علیک او تغییر میکند... از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت میداد. عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد. سی سال او را با اخلاق خوب تحويل گرفتم. خیال میکردم اخلاقم خوب است. ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم. داستانکهای زیبا و اموزنده📚 @dastanakhaye_ziba کانال را به دوستان خود معرفی کنید☝️
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
🍃🌷ســلام و درود 🍃🌷صبح شنبه تون بخیر 🍃🌷صبحتان پر از محبت الهی 🍃🌷روزتون پراز موفقیت 🍃🌷سهم زندگیتون عشق 🍃🌷سهم قلبتون مهربانی 🍃🌷سهم چشمتون زیبایی و 🍃🌷سهم عمرتون عزت باشه داستانکهای زیبا و اموزنده📚 @dastanakhaye_ziba کانال را به دوستان خود معرفی کنید☝️
Mostrar todo...
ﺍﻻﻏﯽ، ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ... ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻣﺪﺗﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ، ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ... ﺑﻪ ﺍﻻﻍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: «ﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺗﺮﺳﺎﻧﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮ ﺩﺍﺩﯼ ﺍﺣﻤﻖ!» ﯾﮏ ﺍﺣﻤﻖ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﻫﺪ، اما ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ... ﭼﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺍﻭ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻟﻮ ﻣﯽﺩﻫﺪ...
Mostrar todo...
ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد و مردی را دید که در سطل زباله‌اش دنبال چیزی می‌گردد. گفت: خدا رو شکر فقیر نیستم. مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد و دیوانه‌ای با رفتار جنون‌آمیز در خیابان دید و گفت: خدا رو شکر دیوانه نیستم. آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل می‌کرد گفت: خدا رو شکر بیمار نیستم. مریضی در بیمارستان دید که جنازه‌ای را به سردخانه می‌برند. گفت: خدا رو شکر زنده‌ام. فقط یک مرده نمی‌تواند از خدا تشکر کند. چرا امروز از خدا تشکر نمی‌کنیم که یک روز دیگر به ما فرصت زندگی داده است؟ برای اینکه زندگی را بهتر بفهمیم باید به سه مکان برویم: 1. بیمارستان 2. زندان 3. قبرستان
Mostrar todo...
معلم به بچه ها گفت : " تو یه کاغذ بنویسید به نظرتون شجاع ترین آدما کیان ؟ بهترین متن جایزه داره " یکی نوشته بود: غواص که بدون محافظ تو اقیانوس با کوسه ها شنا میکننه یه نفر نوشته بود : اونا که شب میتونن تو قبرستون بخوابن یکی دیگه نوشته بود : اونایی که تنها چادرمیزنن تو جنگل از حیوونا نمیترسن . و... هر کی یه چیزی نوشته بود اما این نوشته دست ودلشو لرزوند ، تو کاغذ نوشته شده بود : " شجاع ترین آدما اونان کـه خجالت نمیکشن و دست پدرمادرشونو میبوسن...نه سنگ قبرشونو...!!! " قطره اشکی بر پهنای صورت معلم دوید.به همراه زمزمه ای ... افسوس منهم شجاع نبودم... یادمون باشه تو خونه ای که {بزرگترها} کوچک میشن {کوچکترها} هرگز بزرگ نمیشن
Mostrar todo...
ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟ ﭘﺪﺭ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ۱ ﻣﺜﺎﻝ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﺰﻧﻢ ؛ ﻣﻦ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻫﺴﺘﻢ ؛ ﭼﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﻭ ﻣﻦ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﯿﮑﻨﻢ . ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺍﻭﻥ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ. ﮐﻠﻔﺘﻤﻮﻥ ﻣﻠﺖ ﻓﻘﯿﺮ ﻭ ﭘﺎ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﻫﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ. ﺗﻮ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﯼ ﭼﻮﻥ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ ﻭ ﭘﺴﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﯼ ﻫﺴﺘﯽ . ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﻮﭼﯿﮑﺖ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺩﻭ ﺳﺎﻟﺶ ﻫﺴﺖ ﻧﺴﻞ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ ... ﭘﺴﺮﮎ ﻧﺼﻒ ﺷﺐ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﮐﻮﭼﯿﮑﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﭘﺮﻩ ﻭ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻪ ﺯﯾﺮﺵ ﺭﻭ ﮐﺜﯿﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﯽ ﺭﻩ ﺗﻮﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﺗﻮﯼ ﺗﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﻤﯿﺸﻪ . ﻣﯿﺮﻩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﮐﻠﻔﺘﺸﻮﻥ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﻨﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺑﺎ ﮐﻠﻔﺘﺸﻮﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ !!!!! ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺍﺯﺵ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻪ ؛ ﭘﺴﺮﻡ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﭼﯿﻪ ؟ ﭘﺴﺮ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻠﻪ ﭘﺪﺭ؛ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﻣﻠﺖ ﻓﻘﯿﺮ ﻭ ﭘﺎ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﻨﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻧﺴﻞ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﻮﯼ ﻛﺜﺎﻓﺖ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.