cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

سنگاوین

کانالی برای مرور خاطرات ارتباط مستقیم با ادمین از طریق آیدی زیر امکان پذیر می باشد. @Ahmad_Varchandi 0912 539 98 69 0919 555 32 32

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
683
Suscriptores
+124 horas
-47 días
+130 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

Photo unavailableShow in Telegram
🏴🏴🏴فرارسیدن عاشورای حسینی بر تمام آزادگان جهان تسلیت باد. @sangavin
Mostrar todo...
00:41
Video unavailableShow in Telegram
همین پاکت سیگاری که امروز راحت درشو باز می‌کنید، حدود ۱۰۰ سال پیش تو فرانسه اینجوری بسته بندی می‌شده! @sangavin
Mostrar todo...
8.84 MB
با سلام جذب نیروی جوان وکاری در تولیدی لوازم پلاستیکی شرکت آتیه سازان سبلان کار در 17بخش مختلف از جمله ادراری تجاری حسابداری دفتر داری انبار دار و..... دارای بیمه بازنشستگی جای خواب سه وعده غذایی نیروی مورد نیاز آقا 18تا35ساله ساعت کاری 8 صبح تا5بعد از ظهر حقوق 17میلیون تا27میلیون جهت کار تماس بگیرید کار یه هفته در تهران دوره آموزشی داره بعد انتقالی میگیره استان خودش 09930649524ولی نژاد باتشکر⚘⚘⚘ https://rubika.ir/Hoseyn_Valinegad_2712 @sangavin
Mostrar todo...

04:28
Video unavailableShow in Telegram
کلیپ بسیار زیبا برای شما زیبا پسندان و همراهان همیشگی کانال سنگاوین. ارسال کلیپ از جناب آقای عباس خواجه لو @sangavin
Mostrar todo...
11.77 MB
Photo unavailableShow in Telegram
همشهریان گرامی از فردا پنجشنبه (۱۴۰۳/۴/۲۱) ساعت ۹ شب تا پایان دهه اول محرم هر شب مراسم عزاداری و هر روز ۲/۵ بعدازظهر تعزیه خوانی(شبیه خوانی ) درمسجد امام حسن علیه السلام روستای سنگاوین دایر میباشد . لذا از تمامی شما سروران ارجمند تقاضا داریم در ساعات ذکر شده به جمع سوگواران سالار شهیدان بپیوندید. @sangavin
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
همشهریان محترم  از شما دعوت به عمل می آید در مراسم عزاداری و صرف شام شرکت کنید. امروز ؛ یکشنبه در تاریخ ۱۴۰۳/۰۴/۱۷ ؛ رأس ساعت ( ۹ ) شب برگزار می گردد. لذا خواهشمند است با حضور خود در این مجلس معنوی و پر فیض ما را در برپایی هرچه بهتر آن یاری فرمایید.
Mostrar todo...
همشهریان گرامی از روز اول تا پایان دهه اول محرم هر شب مراسم عزاداری و روضه خوانی در حسینیه فاطمه زهرا شهرک گلشهر برگزار می شود، لذا هر شب راس ( ساعت ۹ ) منتظر شما هستیم تا به عزای سید و سالار شهیدان بنشینیم. در ضمن هر شب سفره احسان برای صرف شام برقرارمیباشد. @sangavin
Mostrar todo...
از زمانی که گراهام‌بل اولین نسخه تلفن رو ساخت تا حالا معنی تلفن بارها و بارها عوض شده. تلفن سکه‌ای ، کارتی ، بیسیم ، همراه ، هوشمند، همین گوشی که دستته رو نگاه کن و ببین که تلفن از کجا به کجا رسیده. اگه تلفن همونی که بود باقی می‌موند عاری از زندگی بود. میمرد ، مثل خیلی چیزایی که نتونستن تغییر کنن و از بین رفتند.در جریان زندگی هیچ چیز ثابت و ماندگار نیست. هر چیزی از جریان بیفته از زندگی خالی‌تر می‌شه اگه بخواهیم چیزی رو نگه داریم و جلوی تغییر و تحول بایستیم زندگی رو محدود می‌کنیم، هر چی نسبت به تغییر ، پذیرش بیشتری داشته باشیم زندگی هدایای بیشتری برای ما خواهد داشت. @sangavin
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
#بیرق ☝❣ دیار عزیزم اینچنین خود را می آرایی تا برای عزیزانت بهانه ای باشی برای آمدن برای تازگیه دیدار... و به احترامشان لباس نو و زیبا به تن میکنی تا بهترین میزبان باشی سبزه زارهایت را با فرش گلهایت می آرایی و سفره ای از میوه ها و سبزه های نوبرانه ات پهن میکنی و همراه با عطر گلهای بابونه  پذیرایی میکنی خنکای صبحگاهت و گرمای مطبوع ظهر را به نم باران عصر بهاری گره میزنی و با غروب خوشرنگ آسمانت به آرامش شب می رسانی... @sangavin
Mostrar todo...
💔 *باهمسرم تا همیشه*🌹🌹 *قابل توجه متاهلین عزیز جالبه حتما بخونید.....* *روزی  استاد روانشناسی وارد* *کلاس شد و به دانشجویانش گفت: " امروز میخواهیم بازی کنیم!‌"* *سپس از آنان خواست که فردی بصورت داوطلبانه به سمت تخته برود.* *خانمی داوطلب این کار شد.* *استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگیش را روی تخته بنویسد.* *آن خانم اسامی اعضای خانواده, بستگان, دوستان , هم کلاسی ها و همسایگانش را نوشت.* *سپس استاد از او خواست نام سه نفر را پاک کند که کمتر از بقیه مهم بودند.* *زن ,اسامی هم کلاسی هایش را پاک کرد.* *سپس استاد دو باره از او خواست نام پنج نفر دیگر را پاک کند.* *زن اسامی همسایگانش را پاک کرد.* *این ادامه داشت تا اینکه فقط اسم چهار نفر بر روی تخته باقی ماند;* *نام : مادر/پدر/همسر/و تنها پسرش ...* *کلاس را سکوتی مطلق فرا گرفته بود. چون حالا همه میدانستند این دیگر برای آن خانم صرفا یک بازی نبود.* *استاد از وی خواست نام دو نفر دیگر را حذف کند.* *کار بسیار دشواری برای آن خانم بود.* *او با بی میلی تمام , نام پدر و مادرش را پاک کرد.* *استاد گفت: " لطفا یک اسم دیگر را هم حذف کنید!"* *زن مضطرب و نگران شده بود.* *با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار نام پسرش را پاک کرد. و بعد بغضش ترکید و هق هق گریست ...* *استاد از او خواست سر جایش بنشیند و بعد از چند دقیقه از او پرسید: "چرا اسم همسرتان را باقی گذاشتید؟!!"* *والدین تان بودند که شما را بزرگ کردند و شما پسرتان را به دنیا آوردید.* *شما همیشه میتوانید همسر دیگری داشته باشید!!* *دو باره کلاس در سکوت مطلق فرو رفت.* *همه کنجکاو بودند تا پاسخ زن را بشنوند.* *زن به آرامی و لحنی نجوا گونه پاسخ داد :"روزی والدینم از کنارم خواهند رفت. پسرم هم وقتی بزرگ شود برای کار یا ادامه تحصیل یا هر علت دیگری ,ترکم خواهد کرد"* *پس تنها مردی که واقعا کل زندگی اش را با من تقسیم میکند , همسرم است!!!* *همه دانشجویان از جای خود بلند شدند و برای آنکه زن , حقیقت زندگی را با آنان در میان گذاشته بود برایش کف زدند* *با همسرت به از آن باش , که با خلق جهانی* *معلم برای شاگردانش داستان کشتی مسافرتی که در دریا غرق شده بود را نقل کرد.  کشتی در دریا واژگون شد و فقط و فقط یک زوج  از مسافران این کشتی بودند که موفق شدند خود را به نزدیک قایق نجات برسانند. در قایق نجات فقط برای یکی از آن دو جا بود.. یا مرد باید میماند و یا زن...* *اینجا بود که مرد همسرش را کنار زد و خودش به داخل قایق نجات پرید. زن در حالی که همسرش درون قایق نجات بود و خودش داخل کشتی در حال غرق شدن ایستاده بود فریاد زد و چیزی به همسرش گفت.* *معلم از دانش آموزان پرسید: "فکر میکنید آن زن چه چیزی را به شوهرش گفت؟"* *دانش آموزان فریاد زدند: "ازت متنفرم؟! ای کاش بهتر شناخته بودمت؟"* *معلم متوجه پسری شد که آرام در جای خود نشسته. از پسر خواست تا به سؤال پاسخ دهد. (فکر میکنی آن زن در لحظات آخر به شوهرش چه گفت؟). پسر جواب داد: "به نظرم زن گفته: مواظب بچه مون باش!"* *معلم با تعجب پرسید: "تو این داستانو قبلا شنیده بودی؟"* *پسر سرش را تکان تکانی داد و گفت: "نه ولی مامان من هم قبل از اینکه* *در اثر مریضیش از دنیا بره همینو به بابام گفت (مواظب بچه مون باش!)"* *معلم غمگین شد و گفت پاسخ  تو درست است.* *کشتی غرق شد، مرد به خانه رفت و دخترش را به تنهایی بزرگ کرد.* *چندین سال بعد از اینکه مرد هم از دنیا رفت، یک روز دختر در حال مرتب کردن وسایل بازمانده از* *پدرش، کتاب خاطرات او را پیدا کرد. مشخص شد که در زمانی که حادثه غرق شدن کشتی اتفاق افتاد مادرش مبتلا به یک بیماری لاعلاج بود و  واپسین روزهای زندگیش را* *میگذراند. به همین خاطر هم پدرش برای سوار شدن به قایق نجات مادرش را کنار زده بود. پدرش در دفترچه خاطراتش اینطور نوشته بود:* *" چقدر آرزو میکردم اکنون در اعماق دریا و در کنارت باشم، اما به خاطر دخترمان مجبورم که تو را تنها بگذارم تا همیشه در آنجا بیآرامی"* *داستان در اینجا تمام شد و کلاس در سکوتی مطلق بود.* *گاهی در پس کارهای خوب و بد دلایل پیچیده ای وجود دارد که ما آنها را نمیدانیم یا آنقدر پیچیده اند که درک و فهم آنها بسیار سخت و دشوارست!* ... آنهاییکه مدام برای شما پیامک میفرستند از روی بیکاری نیست . به این خاطر است که شما در یاد و قلب آنها جای دارید. ... 💐  دوست عزیز اینو یادت باشه* *روزگار  "دو چيز  با  ارزشو"  از ما* *می گيره :* دوستهای خوب و روزهای خوب *ولی هيچ وقت* *نميتونه  "يه  چيزو"  از  ما  بگيره ...* *"روزهای خوبی"  که با  "دوستهای خوب" گذشت .* *انشالله که زندگیتون پر از این روزهای" خوب" باشد .* *روزتان همراه با شادی و شور و در پناه بهترین های هستی...... ماندگار باشید.* @sangavin
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.