cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

مشاور

‏یک کاغذ سفید را هر چقدر هم که سفید و تمیز باشد ، کسی قاب نمی‌گیرد ! برای ماندگاری باید حرفی برای گفتن داشت

Mostrar más
Irán203 845Farsi190 455La categoría no está especificada
Publicaciones publicitarias
200
Suscriptores
-124 horas
-17 días
-130 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

🔍مسئلهء نابرابری در زندگی هایمان را جدّی بگیریم!!🔎 🔘 باید اعتراف نمود که ما آدم‌ها نابرابر به دنیا آمده ایم؛ چنانچه: در نابرابری زندگی می‌کنیم و در نهایت نابرابری امکان دارد بمیریم. نمی دانم برای چه!! ولی اینگونه هست! خیلی چیزها ، بیش از آنچه تصور می‌کنیم، نابرابر هستند. 🚫 یکی برای آنچه تو از پیش داری، تمام عمرش را می‌دود و آخر کار، ممکن است بدان برسد یا نرسد! یکی،گذراندن جهانِ تجربه‌های روزمرهء تو در کنار عزیزانت، برایش همچون رویاست. دیگری هم با تجربه‌هایی درگیر است که تو حتی تصوری از آن‌ را هم نمی توانی داشته باشی.  😩 ترس‌های ما هم مثل هم نیست؛ تجربه‌‌های ما ، درماندگی‌های ما ، ادراکات مان نیز اینگونه اند. 😮 ما خیلی وقت‌ها حرف هم را نمی‌توانیم مانند خودشان درک کنیم، چون اصلاً نمی‌دانیم نداشتنِ بعضی چیزها که ما از آغاز داشته‌ایم (از مال و سلامتی گرفته تا هوش و زیبایی و ...)  ما را در چه وضعیت و فشاری قرار می دهد و چه واکنشی در ما ایجاد خواهد نمود!! 😷 ما آنگونه که می نمائیم امکان دارد حالِ هم را به درستی ‌نشناسیم!! 🙋 وقتی می‌گوییم می‌فهمیم چه می گویی و در نتیجه راه‌حل‌های کلی برای خوشبختی و بیشمار نسخه برایشان تحویز می کنیم: صادقانه بگویم، امکان دارد که به آنها حرف بیهوده و بی ربطی بزنیم و همه چیز،خراب تر از آنی شود که بود . 😲 راه‌حل‌های ما اغلب می تواند به درد خودمان و آدم‌های مشابه خودمان بخورد. طبقات دیگر (چه بالاتر از ما و چه پایین‌تر از ما)، خیلی وقت‌ها راه‌حل دیگری از ما انتظار دارند. 🙏 در این فضا باید بکوشیم تا حد ممکن سکوت کنیم و بگذاریم هر کسی تا آنجا که می تواند از جهانِ تجربه ها و دردهای خودش بگوید و راه حل نیز،خودش ارائه دهد!!🔻 در صورت داشتن صلاحیت شخصی و اجتماعی،می توانیم در گزینش بهترین راه برون رفت از بحران،راهنمایش باشیم و اجرا و مسئولیتش را به خودش واگذار کنیم✔ بهینه آن است که به جای همه حرف نزنیم و خود را داناتر از آنچه هستیم نشان ندهیم. بدانیم آنچه را که نصیب مان گردیده (هرچه که هست)؛ شاید از سرِ استحقاق نباشد! ممکن است از روی ظرفیت سنجی و راستی آزمایی انسانیت و اخلاق،  به ما عطا شده و بنا به عللی که نمی دانیم، به دیگری داده نشده است.❌ تصور کنیم اگر روزی این نابرابری برچیده شود،چگونه هستیم و چه خواهیم کرد؟ آیا  از امروز آن را رایگان‌بخشی می نمائیم؟ℹ بیائید یاد بگیریم که خود و دیگران را برای ترس‌ها، شرم‌ها، نرسیدن‌ها، نشدن‌ها و عقب‌بودن‌ها ،یکسان سرزنش نکنیم.😣 بپذیریم که همه، زندگی مان را از جایگاه مشابه و یکسانی آغاز ننموده‌ایم.🔥 و در نهایت یکدیگر را خیلی بیش از آنچه اکنون می‌بخشیم، ببخشیم؛   قصه‌ها و غصه های زندگی هایمان عمیقاً متفاوت اند.🔊 https://t.me/moshaver111 با تشکر از استاد عزیزم جناب آقای دکتر حمیدی مدنی در ارسال این مطلب زیبا❤️❤️❤️❤️
Mostrar todo...
👍 1
❤️با احترام به تمام پرسپولیسیهای عضوکانال❤️ یادداشتی بر جمله ی عجیب و باورنکردنی رضا درویش مدیرعامل پرسپولیس❤️ خطاب به فرشید سمیعی مدیرعامل استقلال💙 روی آنتن زنده تلویزیون: 😁« وقت کردی لهجه ات را جراحی کن»😄😂👇🏼👇🏼 قبلا فکر میکردم که من وقتی در محیطهای غیرگیلانی مثل تهران، فارسی حرف میزنم همه فورامیفهمندکه من رشتی ام.البته همینطور هم هست. ولی دیگه نمی‌دونستم که ازچهره ی من هم میفهمندکه من رشتی یاگیلانی ام. سالهای نه چندان دور با دخترم تهران بودیم که دم ظهرتصمیم گرفتیم به یه رستوران خیلی باکلاس و باکیفیت ومعروف بریم که آن زمان رستوران نایب در چهارراه استانبول خیلی معروف بود.خلاصه رفتیم. همین که واردمحوطه ی رستوران شدیم یکی از کارکنان رستوران که اونیفرم سفیدی پوشیده بود،اومدبه استقبال ما.وبدون اینکه ما کلمه ای حرف بزنیم، بالحجه ی بسیار اصیل رشتی، شروع کردبه تعارف و راهنمایی کردن ما.من خوشحال شدم که خلاصه اینجایه آشناپیداکردم .ولی زودفهمیدم که این طور نیست. کلا روش رستوران نایب اینطوریه که برای اقوام باگویشهای خاص،پرسنل مخصوص همان گویش را استفاده می‌کنه که روش بسیارخوبیه،.وقتی ازمیزبانمون پرسیدم :چطورفهمیدید من رشتی ام.درحالی که هنوزحرفی نزده بودم.گفتند:ازچهره ات فهمیدم رشتی هستی😄😄😄😄 میخواستم بگم حالا که آقای درویش دستور داده : برو لحجه ات روجراحی کن.من هرچقدرفکرمیکنم نمی‌فهمم جراحی لحجه چطوره؟احتمالا باید پرهزینه باشه.نمیدونم. ولی هرچی باشه هزینه من چندین برابره.چون من هم بایدلحجه ام را جراحی کنم وهم چهره ام . .به هر حال دستورمدیرعامل تیمی هست که چندین سال متواااااالی قهرمان لیگ برترکشوره،احتمالایه کمک مالی هم می‌تونه بکنه.چون اخیرا شنیدم یه هوادارخیلی متمول وثروتمندهم داره که خیلی کارا ازش برمیاد😂😂😂😂😂شنیدیدکه؟؟؟ ع-افروخته
Mostrar todo...
😁 2👎 1
چند راه ساده برای کنترل کورتیزول(هورمون استرس) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ۱.خواب کافی و با کیفیت ۲.هیدراته نگه داشتن بدن ۳.داشتن رژیم غذایی مناسب مواد غذایی حاوی منیزیم مثل سبزسجات برگدار، حبوبات و سویا مواد غذایی حاوی امگا3 مثل ماهی سالمون مواد غذایی حاوی ویتامینB12 مثل گوشت گاو گوسفند، تخم مرغ مواد غذایی شامل آنتی اکسیدان مثل شاتوت، توت فرنگی ۴.پرهیز از مصرف کافئین در شب ۵.کنترل مصرف شکر ۶.روزانه حدقل صرف ۲۰ دقیقه خارج از خانه ۷.موسیقی ۸.طبیعت گردی ۹. وقت گذروندن با افراد انرژی مثبت و سالم و قطع ارتباط با آدمهای سمی ۱۰.مدیتیشن ۱۱.ماساژ ۱۲. دوری از اخبار منفی ۱۳.محدود کردن شبکه های مجازی https://t.me/moshaver111
Mostrar todo...
👍 2
Photo unavailableShow in Telegram
دلم میخواهد امشب بیرون ازتنم بخوابم.تاصدای رفع خستگی تنم رابشنوم،میخواهم برای خستگی‌های کودکانه ی تنم مادری کنم.وبرای سلولهای مرده ی روحم لالایی بخوانم. سکوت سرد شبانه ی این دهکده ،امشب گهواره ی من است.تنم راباساقه های گل گاوزبان کوهپایه های دیلمان پوشانده ام.دردستانم گل‌های شقایق است،شب پررمزورازیست.....ع-افروخته.۱۳ خرداد۴۰۳،روستای مربو،.ساعت ۱۰/۳۰ شب
Mostrar todo...
4👏 1
00:27
Video unavailableShow in Telegram
‌این نیز بگذرد‌.‌‌.. اگه فکر می‌کنی کاری از دستت برنمیاد؛ صبر داشته باش، همه‌چیز به نفع تو تغییر پیدا می‌کنه #Tom_hanks
Mostrar todo...
3.29 MB
👍 1
#علمی_روانشناسی👇🏼👇🏼 ✍️چه چیزهایی در زندگی تحت کنترل من است و چه چیزهایی نیست؟👇🏼👇🏼 بسیاری از ما در زندگی گیر می کنیم، چرا که روی مواردی در زندگی تمرکز داریم که خارج از کنترل ما هستند. هر چه بیشتر ما این چنین رفتار می کنیم، بیشتر ناتوان می شویم، و بیشتر ناکامی، ناامیدی، خشم و اضطراب را تجربه می کنیم. در مقابل، هرچه بیشتر روی مواردی تمرکز کنیم که تحت کنترل خودمان است، توانمندتر خواهیم شد؛ در واقع می توانیم اقدامات مفیدتری انجام دهیم. در اینجا ایده هایی را با شما در میان می گذارم، تا به شما کمک کند که نسبت به این موضوع روشن تر شوید که چه چیزی قطعاً تحت کنترل ما نیست و چه چیزی به طور بالقوه تحت کنترل ما است: موارد خارج از کنترل من: - اکثریت هیجانات و عواطفم. - اکثریت افکارم. - اکثریت حس های بدنی ام. - خاطراتم. - این که به هدفم دست پیدا کنم و یا نکنم - وقتی کاری را انجام می دهم چقدر احساس مثبت نسبت به آن داشته باشم. - اینکه مردم چه بگویند و چه کاری انجام دهند - اینکه دیگران نسبت به انگیزه های من چه درکی دارند. - اینکه دیگران نسبت به من چه نظری دارند و مرا چگونه قضاوت می کنند. - در آینده چه اتفاقاتی می افتد. - در گذشته چه اتفاقاتی افتاده است. - ضرر و زیان های دردآور و اجتناب ناپذیر در زندگی. - آیا زندگی آنچه می خواهم را به من می دهد و یا خیر. - اجتناب ناپذیر بودن پیری، بیماری و آسیب. مواردی که تحت کنترل من هستند (به طور بالقوه): - چگونه به هیجانات و عواطفم پاسخ بدهم - چگونه به افکارم پاسخ بدهم. - چگونه به حس های بدنی ام پاسخ دهم - چگونه به خاطراتم پاسخ بدهم. - در راستای اهدافم چه اقداماتی را انجام دهم - در کاری که انجام می دهم چقدر تمرکز داشته باشم و تا چه حد درگیر آن باشم. - برای آنکه روی دیگران تأثیر بگذارم، چه بگویم و چه کاری انجام دهم. - چقدر از ارزشهایم برای انگیزه مند کردن خود استفاده کنم. - اینکه آیا بر اساس آن انسانی که می خواهم باشم اقدام می کنم و یا نه. - برای آنکه بر آینده ام تأثیر بگذارم چه می گویم و چگونه عمل می کنم. - به افکار در مورد گذشته چگونه پاسخ می دهم - هنگامی که ضرر و زیان اتفاق می افتد نسبت به خود مشفق باشم. - ارزش هایی که من بر اساس آنها زندگی می کنم، صرف نظر از اینکه زندگی آنچه می خواهم را به من می دهد یا نه. - چگونه از خودم مراقبت می کنم و به خودم اهمیت می دهم. توجه داشته باشید که واژه ی "به طور بالقوه" بسیار اهمیت دارد؛ اگر ما در حالت هدایت خودکار (auto pilot) باشیم، به شدت تحت تأثیر افکار و احساسات مان هستیم، و احتمالاً نمی توانیم موارد این ستون را تحت کنترل داشته باشیم. اما اگر ذهن آگاهی داشته باشیم، به این معناکه نسبت به خود هشیار باشیم، در لحظهٔ حال حضور داشته باشیم، اجازه دهیم افکار و احساسات مان در جریان باشند بدون آنکه به قلاب آنها گرفتار شویم، آنگاه می توانیم روی این موارد کنترل داشته باشیم. البته آنچه در بالا عنوان شد یک فهرست جامع نیست؛ مطمئنم شما می توانید موارد دیگری را هم به هر دو ستون اضافه کنید. اما برای شروع خوب است. بنابراین اگر می خواهید خود را توانمند سازید، بایستی ذهن آگاهی داشته باشید و در زندگی روی موارد ستون پایینی تمرکز کنید. #دکتر_راس_هریس https://t.me/moshaver111
Mostrar todo...
مشاور

‏یک کاغذ سفید را هر چقدر هم که سفید و تمیز باشد ، کسی قاب نمی‌گیرد ! برای ماندگاری باید حرفی برای گفتن داشت

👍 1
🌱سه یار غیر هم دبستانی! ▫️دکتر محمدرفیع جلالی همه صندلی‌ها پر شده بودند. اصرار داشت که سوار شود. راننده که عمامه‌ای به سبک خراسانیان اصیل بر سر داشت، وقتی اصرار جوان را دید، چارپایه چوبی کنارش را نشان داد و گفت: بیا بالا بنشین ور دست خودم. مقصد نهائی خواف است! هنوز به شریف‌آباد نرسیده بودند که راننده می‌پرسد: خُب جوان برای چه می‌خواهی به خواف بروی؟ کسی را آنجا می‌شناسی؟ کار واجبی داری که اینهمه اصرار داشتی سوار شوی؟ و جوانک می‌گوید نه! راننده بیشتر متعجب می‌شود و می‌پرسد: پس می‌خواهی بروی خواف چه کار کنی؟ آنجا که چیزی برای دیدن ندارد. وسط کویر است! و جوانک می‌گوید: هیچ! می‌خواهم بروم آنجا را ببینم! فقط همین! راننده جلوی یک قهوه‌خانه متوقف می‌شود تا گلويی تازه کنند. دست جوان را هم می‌گیرد. چای اول را که سر می‌کشند، جوان شعری را زمزمه می‌کند! گوش‌های راننده تیز می‌شود. شعر زبان حال راننده و مسافران است و این جاده‌های خراب و خاکی!! با این مضمون که چرا با این‌همه ثروت باید جاده‌های ما این‌چنین باشد و وضع مردمان‌مان این‌گونه؟ راننده تعجب می‌کند. آن‌چه این جوان می‌خواند، نه شعر است و نه محاوره معمولی. در عین اینکه قافیه ندارد ولی فکر می‌کنی شعر است! سر و ته دارد و گوش‌نواز است!! می‌پرسد این‌ها را کجا خواندی؟ و جوان می‌گوید: از جایی نخواندم؛ خودم سروده‌ام!! یعنی این‌ها شعر بود؟ و جوان جواب می‌دهد بله به این‌ها می گویند شعرنو! قشنگ است! نشنیده بودم. راننده خیلی از جوانک خوشش می‌آید. وقتی به خواف رسیدند راننده پرسید: خب ببینم! در خواف کجا می‌خواهی بمانی؟ اینجا مسافرخانه‌ای چیزی ندارد. جوانک می‌گوید: نمی‌دانم. بالاخره یک جائی پیدا می‌شود. خدا بزرگ است. راننده می‌گوید: باید بیایی خانه خودمان. بد نمی‌گذرد. به منزل راننده می‌روند. همین‌طور که دارند حرف می‌زنند، از خستگی به خواب فرو می‌روند. زمانی بیدار می‌شوند که اهل خانه دارند سور و سات شام را آماده می‌کنند. بعد از شام راننده اشاره‌ای به پستوی خانه کرده و با سر اشاره‌ای به بچه‌ها می‌کنند. به درون پستو می‌روند و اندکی بعد با یک بسته دراز، پیچیده در یک پارچه قلم‌کاری شده باز می‌گردند. بسته را جلوی راننده می‌گذارند. راننده به آرامی و با احترام بسته را باز می‌کند. حالا نوبت جوان است که متعجب شود. داخل بسته یک دو تار است. راننده دست چپش را سوی کوک دو تار می‌برد و با ناخن‌های دست راست بر سیم‌ها زخمه‌ای چند می‌زند. پس از چند بار بالاخره مطمئن می‌شود که ساز کوک است؛ می‌نوازد و سپس می‌خواند: نوائی، نوائی، نوائی، نوائی همه با وفایند، تو گل بی‌وفایی الهی برافتد نشان جدایی تازه اینجاست که جوان از بهت بیرون می‌آید و بی‌اختیار دست می‌اندازد به گردن راننده و او را بوسه باران می‌کند! آن راننده عثمان محمدپرست- نوازنده بزرگ خراسان- است و آن جوان هم مجتبی کاشانی شاعر و مدرسه ساز بزرگ سال‌های بعد! در همان خواف بود که پیوند میان عثمان و مجتبی شکل گرفت. این دو یار و در کنار یار دیگرشان، پدر عکاسی نوین و سلطان عکاسی طبیعت ایران، زنده‌یاد نیکول فریدنی، بنیادی را بنا نهادند که بعدها به جامعه یاوری فرهنگی معروف گشت و کارش ابتدا دادن خدمات درمانی و بعدها مدرسه‌سازی برای مناطق بسیار محروم جنوب خراسان بود. این تشکل در زمان حیات کاشانی بیش از ۲۰۰ مجتمع آموزشی ساخت، ولی با مرگ مجتبی به پایان نرسید و تاکنون ۹۰۰ مدرسه ساخته است. در قسمتی از وصیت‌نامه کاشانی آمده: «من کاری نتوانستم برای مردم انجام دهم، حاصل عمر من برای ملتم و کشورم ۲۰۰ مجتمع آموزشی است که با پول مردم و دوستانم در انجمن یاوری ساختم و شش کتاب شعر که برای مردم و به عشق آن‌ها سروده‌ام». شعر و شعور مجتبی کاشانی و دو تار عثمان در کنار تصاویر نیکول در معرفی فقر و مسکنت در روستاهای جنوب خراسان و اثرات مثبت مدرسه‌سازی، توانست جامعه یاوری فرهنگی را به کمال برساند. مجتبی کاشانی شیعه عثمان محمد پرست سنی و نیکول فریدنی ارمنی بود درس برای ما: ۱- عثمان هیچگاه برای نواختن موسیقی پول نگرفت و اگر پولی گرفت صرف کار خیر و مدرسه‌سازی کرد. ما کدام توانمندی‌مان را وقف بسط نیکویی و خلق زیبایی و نشر دانایی می‌کنیم؟ ۲- در نگاه اول همه ما فکر می‌کنیم این دیدار (مجتبی و عثمان) یک اتفاق تصادفی بوده است. اما در این جهان هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست! اگر اندیشه خیری در وجود ما باشد دیر یا زود درها گشوده می شود. ۳- این سه یار غیر هم دبستانی ،شاگردسه مکتب مختلف بوده اندکه جهان را مطلوب تر کردند وجان شان متعالی تر شد . 🌹
Mostrar todo...
👍 3
Photo unavailableShow in Telegram
یکی از ویژگیهای روانشناختی  انسانهای موفق:«نیازشدیدبه موفقیت»هست👇👇👇👇👇👇👇 شاهکار مدافع سابق استقلال 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 لئوناردو پادوانی، مدافع برزیلی پیشین استقلال موفق به کسب دو مدال طلا در رشته شنا برزیل شد و توانست سهمیه پار المپیک ۲۰۲۴ را به دست بیاورد.ایشان در زمان حضوردراستقلال دچارمعلولیت ناشی از مصدومیت ورزشی شدوبرای همیشه ورزش فوتبال راازدست داد.
Mostrar todo...
آدمای کمال‌گرا خیلی آدمای ده تا کار انجام بدم ۹ تاش خوب بشه و یدونه باب میلم نباشه، تموم فکر و ذهنم همون یدونه‌میشه‌ای هستن. با یه اشتباه از چشمشون میفتی بخاطر ترس از اینکه یه موقع کاری عالی پیش نره، خیلی ازکارها رو اصلا شروع نکردن مدام خودشون رو با بقیه مقایسه می‌کنن و کلی حرص می‌خورن چرا از یه عده عقب ترن وارد رابطه نمیشن تا یه آدم تماما ایده آل پیدا کنن دایره دوستیشون محدوده چون بشدت سخت‌گیرن و راحت آدما رو حذف می کنن بزرگ ترین فوبیا‌ی اونا، ترس از شکست خوردنه به قول استفان گایز آدمای کمال‌گرا توی دنیاشون یه کلمه کم دارن و اونم کلمه " کافی" هست https://t.me/moshaver111
Mostrar todo...
👍 4
‍ ♦️موج عظیم 🖊استیون رادلت ترجمه‌ی #بیژن_اشتری 🔻کتاب "موج عظیم " استیون رادلت به راستی شگفت‌زده‌ام کرد. این داستان توسعه چقدر شیرین است و باید هم که شیرین باشد حکایت خروج یک میلیارد انسان کره خاکی از زیر خط فقر و رسیدنشان به آموزش و بهداشت و مسکن و دموکراسی طی بیست سال گذشته و افسوس می‌خورم برای مملکت خودم که بنا به آمار رسمی‌اش حداقل یک سوم جمعیتش طی همین چند سال گذشته به زیر خط فقر سقوط کرده‌اند. 🔻رادلت می‌گوید که دوران دیکتاتورهای مصلح و غیرمصلح گذشته و حالا فقط حرکت به سوی دموکراسی است که می‌تواند توسعه و رفاه به همراه بیاورد. هر چه حرکت به سمت دموکراسی بیشتر باشد رفاه و ثروت جامعه بیشتر خواهد شد و دیکتاتوری چیزی جز فقر و تباهی به همراه نخواهد آورد. رادلت شصت کشور در حال توسعه را برای ما مثال می‌زند که این راه را رفته‌اند و به نتیجه رسیده‌اند؛ هندوستان،کره جنوبی، بوتسوانا، برزیل، شیلی، فیلیپین، بلغارستان، مولداوی، غنا، لیبریا، سنگال و غیره. 🔻رادلت از عقب‌گردها و استثناها هم سخن می‌گوید اما یادآور می‌شود که در دهه هشتاد میلادی حدود هشتاد کشور دیکتاتوری در حال توسعه داشتیم. اما امروز تعداد این کشورها به بیست کشور رسیده و بقیه از بند فقر و استبداد نجات یافته‌اند. 🔻برگردم به این جمله معروف رادلت درباره مائو رهبر سابق چین کمونیست: «مائو با یک حرکت ساده در هزار و نهصد و هفتاد و شش باعث شد هفتصد میلیون چینی از زیر خط فقر بالا بیایند؛ او مرد." بله جمله تامل برانگیزی است. دیکتاتور قلدر چین تا موقعی که زنده بود اجازه اصلاحات اقتصادی نداد و با سیاست‌های انقلابی غلطش صدها میلیون چینی را در قعر فقر و فلاکت نگه‌‌داشت. اما به محض مردنش، چین توانست سیاست داخلی خود را تا حدی اصلاح کند، از شدت ناآزادی‌های عمومی (به قول آمارتیا‌سن،اقتصاددان هندی برنده نوبل) بکاهد و رفرم‌های موفق اقتصادی‌اش را جامه عمل بپوشاند. حتی چین دیکتاتوری هم فقط زمانی توانست توسعه پیدا کند که نظام سیاسی‌اش به سمت آزادسازی، گشودگی، فاصله‌گیری از جزمیات ایدئولوژیک سابق، و از همه مهم‌تر پایان دادن به منازعات جهانی، حرکت کرد. 🔻استیون رادلت به ما بشارت می‌دهد که دموکراسی به رغم همه کمبودها و نقایصش، امروزه تبدیل به هنجار شده و بدون وجود آن هیچ توسعه اقتصادی و اجتماعی‌ای ممکن نیست و هیچ راه میانبری وجود ندارد. خواندن این کتاب را به ویژه به هموطنان خودم که گرفتار حکومتی هستند که توسعه فقر را به عنوان راهکاری برای بقای خویش در دستور کار قرار داده اکیدا توصیه می‌کنم. / میدان دمکراسی https://t.me/moshaver111
Mostrar todo...
👏 1