کلبه اندیشه و فرهنگ
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @Mohsen_Mohammadi63
Mostrar más329
Suscriptores
-124 horas
-17 días
+1030 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
Photo unavailableShow in Telegram
💠اگر بی عدالتی برطرف نگردید...
«اگر جزئی بی عدالتی در اجتماعی پدید آمد و فوری برطرف نگردید، بی عدالتی های دیگر را یکی پس از دیگری به دنبال خواهد داشت.
✍ دکتر سید جعفر شهیدی
📚 پس از پنجاه سال، ص 85
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 پس از پنجاه سال
پژوهشی تازه پیرامون قیام امام حسین علیه السلام
✍نوشته: سید جعفر شهیدی
🔹استاد شهیدی مردی مجتهد، ادیب، تاریخدان و متفکر بود، با کارهای شگفت و ترجمهها و تألیفاتی گرانقدر، که یکی از آنها همین کتاب «پس از پنجاه سال» است. ویژگی این کتاب این است که در تلاش برای پاسخ دادن به یک سؤال نگاشته شده است. «چه شد که مسمانان، پنجاه سال پس از درگذشت پیامبرشان، نوه پیامبرشان را با وضعی که میدانیم و میدانید، بههمراه یاران و مردان خاندانش کشتند و زنان و کودکانش را به اسیری بردند. در این پنجاه سال چه اتفاقاتی افتاده بود؟» کتاب به این سوال پاسخ میدهد و به شما میگوید پس از وفات پیامبر، جامعه اسلامی دستخوش چه تغییرات و تحولاتی شد، که پنجاه سال بعد، در محرم سال ۶۱ هجری، چنان جنایتی اتفاق افتاد و ـ لااقل برای مدتی ـ آب هم از آب تکان نخورد.
@Kolbe_Andishe_Farhang
قیام حسین(ع).pdf2.26 MB
💠 حسینبنعلی در برابر فساد سیستماتیک
دولت صدر اسلام به نوعی یک دولت رانتی است، رانت مبتنی بر غنیمت به این معنی که پول زیادی دست دولت است و بنابراین همه چیز سرنوشت جامعه وارد کف باکفایت یا بی کفایت دولتمردان می شود و به همین دلیل در چنین جامعه ای ما شاهد یکه تازی دولت هستیم، دولت ها در چنین جامعه ای تمامیت خواه می شوند و سرنوشت کلیت جامعه را در دست می گیرند، نه تنها قدرت اقتصادی دستشان است، یعنی به جای اینکه سیاست منطق اقتصاد پیدا کند، اقتصاد منطق سیاست پیدا می کند و دولت با پولی که دستش هست، دین، فرهنگ و نظام آموزش و پرورش، افکار عمومی و رسانه ها را کنترل می کند و در چنین شرایطی یکی اختناق برای آزادی خواهان و فرصت طلبی برای فرصت طلبان رخ می دهد و لذا جامعه را به دو بخش معترضان و بهره مندان از وضعیت موجود تقسیم می کند.
با نگاهی به جامعه عرب قبل از اسلام، مشاهده می کنیم که هنوز دولت به معنای علمی امروز آن شکل نگرفته است و آنچه وجود دارد دولت- شهر، ادامه سنت یونانی – رومی است که از طریق شام به مکه سرازیر شده و در حال ورود به مدینه هم هست. از درون این سنت تاریخی ما با دو الگوی کوچک حکمرانی مکه با سنت اشرافی و الگوی مدینه با سنت شورایی روبرو هستیم؛ وقتی پیامبر اسلام وارد مدینه می شود، سنت مدنی را انتخاب می کند و حکومت را به سمت سلسله قراردادها کشانده و یک رگه شورایی به حکومت می دهد اما از بعد از پیامبر کم کم شاهد ادغام سنت مدینه با مکه و به تدریج غلبه سنت مکه بر تمدن اسلامی هستیم.
ابن خلدون در مقدمه خود می گوید: «اگر مناقشه بین بنی هاشم و بنی امیه شکل بگیرد چون پتانسیل قدرت بنی امیه بالاست، سرانجام، بنی امیه، قدرت را خواهد برد». یعنی خلافت، ظاهر مبتنی بر بیعت پیدا می کند اما باطنی در درون اشرافیت در حال ساخت است و به تدریج ابن خلدون توضیح می دهد که چنین خلافتی در سه مرحله قابل انتقال به سلطنت است. ابتدا کمی دموکراتیک است، سپس ظاهر دموکراتیک پیدا می کند و سرانجام بعد از ۴۰ سال به شدت و سرعت به سلطنت می غلتد و عناصر خود را نشان می دهد.
سال ۱۵ هجرت برای تاریخ ایران و شام سال مهمی است چون در این دوره، قادسیه در حال شکل گیری است و به پایانش می رسد و امپراطوری ثروتمند ایران و بلافاصله روم در هم می شکند و تمام ثروت آن وارد مدینه می شود و به این ترتیب سیستمی با توجه به ورود این ثروت به خزانه دولت، پدیده ای به نام رانت وارد مدینه می شود. تا سال ۱۳ هجرت، اگر غنیمتی هم بود به صورت مساوی تقسیم می شد، نویسنده ای به نام الکان دهلوی در کتاب حیات الصحابه توضیح دقیقی از این دگردیسی و تحولات داده است و می گوید وقتی خلیفه اول می خواست بیت المال را تقسیم کند می گفت برای من مجاهد و غیر مجاهد تفاوتی ندارد، فضل و امتیاز و ثواب آنها نزد خداوند است، این پول برای شکم آنهاست، فرقی ندارد مجاهد باشد یا قائد.
خلیفه دوم در سال ۱۵ هجرت فرمولی را برای توزیع غنائم تعریف کرد که این فرمول تا آخر بنی امیه باقی بود و آغاز فساد دولت اسلامی بود، فرمول از این قرار بود که سهم هر شهروند یا مسلمان مساوی با میزان نزدیکی نسبی به پیامبر، ضرب در سبقت در اسلام می شود. عمر خلیفه دوم مساله را فهمیده بود و بنابراین گفت حق تبدیل ثروت به سرمایه را ندارید اما می توانید از ثروت استفاده کنید جالب این که فرزندان اینها به فساد افتادند. در مقابل، خلیفه سوم، خصوصی سازی را آغاز کرد و سکه را تبدیل به زمین های زراعی کرد و تمام انفال کم کم به صحابه فروخته شد.
در این شرایط گسست ساختاری بین دولت و جامعه به وجود می آید و دولت به شدت امنیتی می شود و تلاش می کند خود را حفظ کند و برای حفظ خود ازهیچ اقدام خشنی پرهیز نمی کند. در این شرایط از لحاظ روانشناسی اجتماعی، در مدینه و مکه و جاهای دیگر، یک دوگانگی شکل گرفت، یعنی مردم مدینه و مکه و شام غرق ثروت هستند و جاهای دیگر دارد تبدیل به جوامع فرسوده می شود و در آن ها نوعی احساس پوچی شکل می گیرد.
جامعه ای که دچار ظلم ساختاری و فساد سیستماتیک شد و مصلحان در آن جامعه، صدایشان، خفه شد، آن جامعه به صورت اتوماتیک در چرخه ویرانی افتاده و در حرکت است و هیچ کسی، ترمزی برای آن نمی تواند داشته باشد. امام حسین می بیند که جامعه در این شیب قرار گرفته است و لذا تلاش هایی را مأیوسانه آغاز می کند.
✍داود فیرحی، شهریور97
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠شهید شرطه
ما آل زیاد ملعون را بیشتر از دریچه کربلا می شناسیم. در این قاب محدود کمتر می توان درک کرد چرا آل زیاد در کنار فرزندان سفیان و مروان به عنوان یکی از سه خاندان نفرین شده در زیارت عاشورا قرار می گیرند. تصویر ما از این خاندان با خشونت و بربریت ترسیم شده است و کمتر از آثار ماندگار و ژرف این خاندان در شکلگیری نظام سیاسی پیچیدۀ عراق آگاهی عمومی وجود دارد. حال آنکه اینجا شاهکلیدی برای ره یافتن به عمق اجتماعی عاشورا پنهان شده است.
حقیقت این است که نقش آل سمیه در شکلگیری سیاست داخلی امپراطوری اموی هموزان نقش آل سفیان در تاسیس سیاست خارجی اولین سلطنت اسلامی بوده است. تا پیش از استقرار زیاد درعراق ساخت اجتماعی این منطقه عمدتا متکی بر همان نظام قبائلی تحکیم شده توسط خلفاء بود. همین نظم قبائلی است که در صفین برابر نظم دولتی برآمده در شام مستأصل می شود. عرب شامی به رهبری دو فرزند سفیان به خوبی الگوی ارتشسالاری رومی را اقتباس و نهاد اجناد را پایهگذاری کرد. اما عرب عراقی که ارتشسالاری ساسانی را در هم شکسته بود به فراخور موقعیت فرادست خود تا چند دهه در تقلید از سازمان رزمی-دیوانی پارسی تعلل کرده است.
این عدم تجانس عراق و شام در فاصلۀ زمانی صفین تا طف، کاملا دگرگون شده بود. زیاد را باید مبتکر تحول بنیادین نظام اداری در وسیعترین، پرجمعیتترین و مرکزیترین قلمرو امپراطوری اموی دانست. او که خود در خانوادهای عمیقا متأثر از فرهنگ ایرانی رشد کرده است، این تحولات ساختاری را بر پایهٔ سنتهای دیوانی و حتی نیروی انسانی ایرانی پیادهسازی کرده بود. اینکه چگونه نیروهای فرهمند یمانی و ربیعی کوفه که عمدتا متحدان بنیهاشم به شمار می آمدند، نتوانستند از پس گروه کوچکی بیایند که در معیت ابن زیاد از بصره گسیل شده بودند ریشه در همین تغییر ساخت اجتماعی دارد. ابن زیاد میراثدار بروکراسی نوین پدرش بود که در آن اشراف قبائلی با نقبای دیوانی جایگزین شده بودند. بعد از جایگزینی صحابه توسط اشراف به تدبیر عمر، این دومین گام بزرگ دولت عربی برای ریشهکن کردن جامعۀ مدنی است.
پیشتر اشارهای شد که ایرانیان مخاطب و دستاورد اصلی فاجعۀ کربلا بوده اند. اکنون باید افزود که ایرانیان خود نیز سازندۀ سیستمی بودند که توانست عرب را به قربانی کردن سنت ها قبائلی و بدوی خود به پای بت «دولت» وادار کند. چنانکه سنان بن انس نیز ناظر به همین انحطاط اعتراف می کند:
قتلت خير الناس اُما و أبا
و خيرهم اذ ينسبون نسبا
یا جایی برادر مروان می گوید:
لهام بجنب الطف أدنى قرابة
من ابن زياد العبد ذي الحسب الوغل
سمية أمسى نسلها عدد الحصى
و بنت رسول الله ليس لها نسل
و در پاسخ همین شعر است که اهل حدیث نقل کرده اند یزید نیز ابنمرجانه را لعنت می کند و او را متهم به زیادهروی در امر حسین ع می نماید. این دست مرویات را هرچند باید به حساب جعل عذر حشویه برای خلیفۀ اسلامی گذاشت، اما کموبیش حکایت از وضعیت غیرمتعارف آل زیاد در قلب سیاست دستگاه اموی دارد.
عثمان نخستین کسی بود که نهاد «شرطه» را بنا نهاد و امنیت شهری را از وظیفهای داوطلبانه و مسئولیتی اجتماعی به امری حرفهای مبدل کرد. این نهاد البته بسیار نحیفتر از آن بود که در منازعات شهری نقشی سیاسی ایفا کند و به همین دلیل نیز اثری از آن در غائلۀ قتل عثمان نمی بینیم. این زیاد است که نهاد شرطه را توسعه داده و به ضامن امنیت سیاسی در شهر تبدیل می کند. تاکنون هیچ تحقیقی به تاسیس نهاد «گلوبازان» یا «جلاوزة» توسط زیاد و تبدیل آن به رکن شرطۀ چهارهزار سواری کوفه نپرداخته است. کمااینکه هیچ اشارهای نمییابیم به اینکه این گارد سلطنتی که محور سرکوب قیام مسلم بود، غالبا ایرانی هستند. اینها همان حلقههای مفقودۀ تحلیل اجتماعی ما از عاشوراست.
گزاف نیست اگر بگوییم تراژدی حسینی حاصل افزوده شدن مصیبت «پلیس» عراقی به بلیۀ «ارتش» شامی است. دیوانسالاری پلیسی عراق همان پیشکش گرانبهای آل زیاد به آل سفیان بود تا با آسودن از قدرت توزیع شدۀ قبایلی، ارتش فتوحات را خرج نظم درونشهری عراق نکند. اگر شهادت علی ع در دل حماسه محقق می شود بدان دلیل است که او تنها با نهاد لژیون شامی رودرروست؛ حال آنکه با سیطرۀ گارد عراقی بر فضای شهری، تراژدی حسینی نه در حضر قابل اجتناب است و نه در وَبَر.
خونخواهی ثارالله بیش از آنکه متوجه کارگزاران اموی باشد، متوجه ساختارهای اموی است. ساختارهایی که هر آینه از عالم مثُل به جهان ما رجعت می کنند و ما را در معرض انتخاب میان انتقام یا انقیاد قرار می دهند. ما ایرانیان، همانقدر که در برچیدن این ساختارها پیشقدمیم، در بازتولید آنها در دولت اسلامی مسئولیت داشتهایم. لختی که جوشش عاطفۀ زنانهمان نسبت به مصیبت حسین ع آرام گرفت، نوبت کوشش عاقلۀ مردانه است برای گشودن راه ساختار حسینی.
✍حمید عظیمی
@Kolbe_Andishe_Farhang
04:03
Video unavailableShow in Telegram
💠 اختلاف طبقاتی از عوامل شهادت امام بود
🎥 ابراهیم فیاض، قسمت نهم سوره ، جامعهشناسی کوفه
🔹 فرماندهانِ سپاه یزید اشراف کوفه هستند. فقرا و گرسنگان نیز برای کسب غنیمت، در سپاه او جمع شدند.
@Kolbe_Andishe_Farhang
15.94 MB
💠شکاف طبقاتی یا استحاله فرهنگی؟
✍محمدامین رضایی:
حسینبنعلی علیهالسلام کشته جامعهای است که ساختار قدرت و ثروت از مسیر اصلی انقلاب خارج شده و جامعه طبقاتی شکل گرفته؛ آقازادهگان قدرتطلب و هنجارشکن صحابه و اکثریت مردمی که گرفتار حداقلهای زندگیاند. اولین محصول جامعه طبقاتی ذبح ارزشها و ارزشیهاست. نتیجه طبیعی جامعه طبقاتی عصر بنی امیه ذبح عدالت، اخلاق و حسینبنعلی علیهالسلام و یارانش بود.
✍مهدی جمشیدی:
ریشهی حادثهی عاشورا، وقوع «استحالهی فرهنگی» در متن جامعهی اسلامی بود. از این رو، حسین -علیهالسلام- علاج را بازسازی انقلابی در قالب «اصلاح» و «امربهمعروف و نهیازمنکر» معرفی کرد. نیروی پیشران استحالهی جامعه نیز نه مردم، بلکه «اکثریت خواص اهل حق» بودند که بیبصیرت یا دنیاطلب شدند.
اینها، دو نمونه از دو نوع نگاه و دو منطق تحلیلی متفاوت از مسائل اجتماعی هستند که در سالها و کشورها و مسائل مختلف، مطرح میشوند؛ از صدر اسلام و قیام عاشورا تا انقلاب اسلامی و وقایع ۱۴۰۱. از فقر و فساد و تبعیض تا اعتیاد و مفاسد و طلاق.
به نظر شما کدام ایده و نگاه دقیقتر و کدام مسئله، علّی است؟
@Kolbe_Andishe_Farhang
Repost from کلبه اندیشه و فرهنگ
💠شکاف طبقاتی یا استحاله فرهنگی؟
✍محمدامین رضایی:
حسینبنعلی علیهالسلام کشته جامعهای است که ساختار قدرت و ثروت از مسیر اصلی انقلاب خارج شده و جامعه طبقاتی شکل گرفته؛ آقازادهگان قدرتطلب و هنجارشکن صحابه و اکثریت مردمی که گرفتار حداقلهای زندگیاند. اولین محصول جامعه طبقاتی ذبح ارزشها و ارزشیهاست. نتیجه طبیعی جامعه طبقاتی عصر بنی امیه ذبح عدالت، اخلاق و حسینبنعلی علیهالسلام و یارانش بود.
✍مهدی جمشیدی:
ریشهی حادثهی عاشورا، وقوع «استحالهی فرهنگی» در متن جامعهی اسلامی بود. از این رو، حسین -علیهالسلام- علاج را بازسازی انقلابی در قالب «اصلاح» و «امربهمعروف و نهیازمنکر» معرفی کرد. نیروی پیشران استحالهی جامعه نیز نه مردم، بلکه «اکثریت خواص اهل حق» بودند که بیبصیرت یا دنیاطلب شدند.
اینها، دو نمونه از دو نوع نگاه و دو منطق تحلیلی متفاوت از مسائل اجتماعی هستند که در سالها و کشورها و مسائل مختلف، مطرح میشوند؛ از صدر اسلام و قیام عاشورا تا انقلاب اسلامی و وقایع ۱۴۰۱. از فقر و فساد و تبعیض تا اعتیاد و مفاسد و طلاق.
به نظر شما کدام ایده و نگاه دقیقتر و کدام مسئله، علّی است؟
@Kolbe_Andishe_Farhang
00:32
Video unavailableShow in Telegram
💠ای انسان تو آزادی...
🎥 شهید بهشتی
پیام امام حسین علیهالسلام و عاشورا این است:
ستمپذیری هم به اندازهی ستمگری گناه است.
ای انسان تو آزادی...
به پاخیز
@Kolbe_Andishe_Farhang
7.26 KB
💠 شرح فرازی از زیارتنامه حضرت عباس (سلام الله علیه)
🔹 أشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَالتَّصْدِيقِ وَالْوَفاءِ وَالنَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ
تسلیم:
اسلام، دین تسلیم است. «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً»(نساء/۶۵)
وجود مقدس قمر بنیهاشم، در عظیمترین درگیریهای تاریخ وارد شده و تسلیم محض بوده است. اگر الان برای ما مسئله، بعد از ۱۴۰۰ سال حل شده غیر از آن زمان است؛ زیرا آن زمان، خیلیها که خودشان را بزرگ میدانستند و صحابی بودند و وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمومنین و امام مجتبی را درک کرده بودند و شاگردی آن حضرات را کرده بودند، نمیتوانستند بپذیرند که این راه، راه صوابی است.
تسلیم شدن نسبت به وجود مقدس سیدالشهداء در این بلاء عظیم، در این امتحان سخت و سر باز نزدن و قوای خود را در اختیار معصوم قرار دادن قدم اول است.
تسليم مقام اسلام است؛ يعني قلب انسان دنبال قلب وليّ خدا حركت كند و سلم در مقابل او باشد.
التصدیق:
قدم دوم، تصدیق است. یعنی امام را عین صدق محض بدانی و شک و ریب و تکذیب نسبت به امام، در انسان پیدا نشود. خیلیها در ته دلشان نسبت به حقانیت سیدالشهداء(ع) تردید کردند. ما یک تصدیق داریم، نقطه مقابلش از شک شروع میشود، بعد به ریب و بدگمانی میرسد، بعد به تکذیب ختم میشود. مقابل تصدیق، تکذیب است. انسان، معصوم را تکذیب میکند و میگوید: درست نیست، صدق نیست، فرمان خدا نیست، راه صواب نیست. اولش هم از یک تردید و شک آغاز میشود. انسان اگر در حقانیت جبهه انبیاء و اولیاء الهی تردید کرد این تردید، همین جا نمی ماند؛ بلکه شیطان، انسان را قدم به قدم پیش میبرد تا به مقام ریب و بعد هم مقام تکذیب میرساند. تصدیق کردن معصومین و آنها را عین حق و صدق دانستن و شک نکردن در سختیها بهخصوص آنجایی که به حسب ظاهر با تعلقات ما درگیر میشود، کار بسیار سختی است؛ چون ما وقتی میخواهیم تصدیق کنیم، ترازوی ما، تعلقات ما هستند.
تصديق، يعني در امواج سنگينترين ابتلائات و امتحانهايي كه وليّ خدا از انسان میگیرد در ورود به باب او ترديد به خود راه ندهد و ذرّهاي در حقّانيت و صدق و پاكي و طهارت او شک نکند. با يقين كامل وليّ خدا را همراهي كند.
الْوَفاء:
آدمی که تسلیم امام است؛ به فهمی میرسد و محاسباتش با امام همراه میشود. عقل عملش، تعلقاتش، خوب و بد کردنهایش، زشت و زیبا کردنهایش، درکش از معروف و منکر، با امامش هماهنگ شده و تابع و دنبالهرو امام و نورانی به نور امام میشود. حالاست که میتواند وفا بکند و پیمانهاش را پر میکند و عهدهایی که با امامش داشته، بتمامه انجام دهد. «وافی» آن کسی است که پیمانه را پر میکند.
قرآن می فرماید «وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ». کسی با خدا وفا کرد، خدای متعال در وفاداری، بر همه، سابق است و اصلاً وفاداری همه، از او است. روز قیامت، همه شهدا و خصوصاً شهدای کربلا که گُل سرسبد گلها هستند؛ وقتی جایگاه حضرت ابالفضل را نسبت به حضرت سیدالشهداء میبینند، غبطه میخورند.
وفا، يعني اينكه همۀ سرمايهاش را بدهد و خود را نهتنها هيچكاره، که بدهكار بداند.
النصیحه:
از این لطیفتر، نصیحت است. نُصحِ برای امام؛ به معنای نصیحت کردن و موعظه کردنِ امام نیست، بلکه بیش از وفا، و بهمعنای خیرخواهی کردن است؛ یعنی پیمانه ات را که پر کردی، آنچه را هم که از تو نخواستند، بروی انجام بدهی؛ یعنی کار را زیباتر و بیشتر از آنکه خواستند، انجام دادن. همان که خدای متعال در قرآن خطاب به پیامبر فرمود: «طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی»(طه/۱-۲) پیغمبر ما! نگفتیم این قدر زحمت بکشی؛ بلکه ما گفتیم برو دست بندگان ما را بگیر و بیاور. برو عالم را آباد کن و با عبادت خودت عالم را نورانی کن. نگفتیم اینطور به زحمت بیفت. این نصیحت است. سیدالشهداء، امام است؛ اگر کاری بکنی که بگویند او نسبت به امامش نصیحت کرد و بیش از آنکه وظیفهاش بود و عهد داشت، با امام خودش نُصح داشت که خیلی چیز عجیبی است. این است که حضرت فرمود: عموی من در روز قیامت یک درجهای دارد که همه شهدا به او غبطه میخورند. این است که همه ائمه علیهم السلام ایشان را دوست دارند و افتخار میکنند. در حالی که معصوم، مدار همه کائنات است؛ ولی به مثل حضرت اباالفضل افتخار میکنند و حرفش در دستگاه آنها ردخور ندارد.
نصیحت؛ يعني بالاتر از تكليف بار برداشتن.
✍آیت الله محمدمهدی میرباقری
@Kolbe_Andishe_Farhang
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.