Vannie
دلم میخواست همواره در حال جام عقیق دادن به سمن بودم، ولی شدم شاخه همخون جدا مانده...
Mostrar más6 646
Suscriptores
+1324 horas
+447 días
+1830 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
نمیدونم. اول مسیر و بگو تا من بگم اگه این و نمیرفتم چی میشد مثلا. ولی بازم آدم نمیدونه چی میشه. هیچوقت نمیتونه بدونه.
داریم داریم هنوزم داریم. رندوم به چشم میاد.
اقای دست راستی یکی از دامادهای مادرمه مثلا:
https://www.instagram.com/reel/C7xKJXCPGAx/?igsh=dmZ3bWQ0dDBmb3ow
چه خبر از دامادهای مادرم؟ من فن این بخش از برنامههای خوبتون بودم دوباره پخش نمیکنید؟
پیادهروی با سکه
سر هر چهارراه و مسیر سکه میندازم. شیر یا خط.
اخر سر نگاه میکنم به مسیر و فکرام. کار در میاد.
وقتی توی سردرگمی باشی و نمیدونی کدوم مسیر رو انتخاب کنی چیکار میکنی؟
شونزده سالم بود. دوست مامانم بود اولین رییس و کسی که اولین حقوقمو داد. هفتاد هزار تومن. قد چیزی که بهروز بخاطرش دنبال گوگوش تا شمال رفت.
شونزده سالگی رشتهام نداشتم. کارمم هیچوقت به رشتم ربط نداشت.