cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

کن قدیم یادگار اعصار

به کن قدیم یادگار اعصار خوش آمدید. https://t.me/joinchat/AAAAAEEcrezZxBPyT74GSA

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
285
Suscriptores
-124 horas
+17 días
+630 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

شعری قدیمی با گویش سنتی کن: گو گوساله رودركُن. ايالو سُوارِخركن بٓرفٓس بِشوسمت باغ همراشم كن ي چراغ اِمشواويارى داريم صُبام گُويارى داريم گُواهنوحاضركن گندمارم كوپٓه كن گُوچرخ بِشورابنداز كُلشارم جُم بٓنداز بادبيامو جُم بٓزن گونى رم گندم بٓزن كاه شوبٓبُر مون كامبار گندم شٓم بيزارمون انبار کن قدیم
Mostrar todo...
من همه جراتم را جمع کردم و با لحنی خاشعانه و خاضعانه و مخلصانه و ملتمسانه به محمد حسین گفتم"آقا ما با یه دوری سیر نمی شیم!"محمد حسین گفت "بخورین سیر نبوین بازم میگم بی یورن . این سه بزرگمرد به سرعت دوری اول را تمام می کنند و حاج حبیب فورا به سمت محمد حسین روانه میشود و عرضه میدارد"آقا خوردیم ولی سیر نشدیم محمد حسین یه دوری دیگر از آشپزخانه گرفته و به ایشان تحویل می دهد مردان خوش اشتها به چشم بر هم زدنی دوری دوم را هم تمام میکنند در همین حین یک نصفه دوری برای محمد حسین حاوی ته دیگ چرب و  پر از خورشت میرسد محمد حسین که اشتهای جوان را می بیند نصف دوری را هم به آنها داد و گفت"بیاین اینه رم بخورین دیگه!" در مورد سوابق انقلابی محمد حسین همین بس که جلسات قرآن شهید ناطق نوری بدون حمایت و پشتیبانی ایشان امکان برگزاری نمی یافت . و ایشان یکی از کسانی بودند که برای خانواده زندانیان دربند رژیم طاغوت آذوقه و گوشت محیا میکردند . هنوز هم که هنوز است هر وقت که صحبت محمد حسین به میان می آید چشمان پدرم از شوق میدرخشد و با آه سوزناکی حکایت های قدیمی و تکراری را با اشتیاق بیان می کند. یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب      کز هر زبان که می شنوم نا مکرر است بجز محمد حسین برادران ایشان نیز نقش قابل توجهی در ایام محرم سرآسیاب داشتند و حاج علی(آشیخ علی) برای  محافظت از فرش های خانه های مردم  که برای محرم به تکیه  امانت داده بودند . شب ها را در تکیه می گذراند . شب مردان خدا روز جهان افروز است*روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست گاه حاج رحمت الله حسین قربان و حاج غلامعلی کارساز وظیفه تقسیم غذا را بر عهده میگرفتند محمد فرزند حاج غلامعلی هم امور مربوط به برق کاری و بلندگو را انجام میداد . در کنار همه این بزرگان و سرداران وجود یک مداح خوش صدا و با صفا کافی بود  تا دسته عزاداری سرآسیاب از هر لحاظ بی عیب و نقص بود . و شخصیتی چون مرحوم آقا ابوالفضل در این میان نعمتی غیر قابل وصف بود . عروس محفل ما جمله دل همی می برد*علی الخصوص که پیرایه اش همی بستند نوحه آق ابوالفضل از ته دل بر می آمد و بر عمق جان سینه زن مینشست و در شب عاشورا میخواند بر سر قرآن زینب قرآن گرفته با اشک و آهش راه میدان گرفته ماه دلارام یابن زهرا آرام جان زینب مهلا مهلا و در شب تاسوعا می خواند عباس نجلل مرتضی برادر ای بی قرینه        برخیز و بر آب روان به خیمه بهر سکینه و یا عطش بالا گرفته ، دل سقا گرفته ، که لب ها تشنه یک جرعه آب است عطش بالا گرفته ، دل سقا گرفته ، علی اصغر به  دامان رباب است
Mostrar todo...
پیش از این ها بیش از اینت غصه عشاق بود  با آمدن محرم چارقد مشکی از بقچه بی بی جون بیرون می آمد و غم در چهره اش هویدا می شد . محرم برای ایشان نه بهانه ای بود برای بازی نفس و نه فرصتی برای ریاست و نمایش قدرت بلکه زمانی  بود برای نمایش مکنونات قلبی و جلوه حزن درونی سخن عشق تو بی آنکه برآید به زبانم رنگ رخساره خبر می دهد از حال نهانم گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم باز گویم که عیانست چه حاجت به بیانم در این ایام لبخند از چهره ایشان نا پدید و اجاق دیگ آشپزخانه خانه از اول محرم تا عاشورا خاموش و قوت روزانه اش بر خلاف مردم  این روزگار در ایام محرم  ساده تر و مختصر تر میشد حتی زمانیکه کهولت و پیری بر ایشان غلبه یافته  و پیرزن از پا و زبان افتاده بود و حتی اطلاع نداشت که دیگر برای فرش کردن تکیه از فرش امانت مردم استفاده نمی کنند با آمدن محرم مدام به فرش زیر پای خود اشاره می کرد و با زبان بی زبانی می گفت که چرا فرش ها به تکیه داده نشدند؟ تکیه ها مسقف نشده بود و فریادهای یا حسین نمایانگر برافراشتن تیرک های چادر  تکیه و آغاز محرم بود . همه مردان قوی بنیه اعتقاد راسخ داشتند که اگر دست یاری ابا عبدالله نباشد تیرک ها نخواهد ایستاد عشق است که صد پاره نماید جگر کوه ایگونه هنر تیشه فرهاد ندارد سرتاسر تکیه سیاهپوش می شد و حزن و اندوه  تکیه را  فرا می گرفت دسته حضرت علی اصغر دسته کودکان بود و فریاد حسین حسین کودکان بی گناه تداعی کننده مظلومیت حضرت علی اصغر بود.  هر تکیه شامل چند طاق نما بود و هر طاق نما مختص به یک خاندان و خانواده بود زندگي چيزي بود ، مثل يك بارش عيد، يك چنار پر سار  . . . زندگي در آن وقت ، صفي از نور و عروسك بود، يك بغل آزادي بود.                                  زندگي در آن وقت ، حوض موسيقي بود. و اما امروز، سخت خوب است ولیکن قدری بهتر از این...  در ایام محرم دسته سینه زنی سرآسیاب سه بار  از تکیه مطبوع  خود خارج شده و پس از سینه زدن در چهار تکیه دیگر کن به دیار عشق و ادب باز می گردندشب تاسوعا نوحه ها در رثای حضرت علی اکبر در شب عاشورا در وصف حضرت ابوفاضل و در ظهر عاشورا برای حضرت ابا عبدالله خوانده می شود پیش از اینها تنها پیرمردان و از کارافتادگان در تکیه می ماندند و مابقیاهالی برای اقامه عزا همراه دسته می شدند در این روزگار از زعمای قوم سرآسیاب  حضرت جلیل غلام است مردی کاردان ودانا  و بخشنده و خیرخواه و از نوادگان حاج آقا محمد ایشان برای مدیریت امور  و نگه داری قلب سپه در تکیه می ماند تو قلب سپه را به آیین بدار من اکنون پیاده روم کارزار از غلامیان حاج کمال و حمید جلال نیز برای هدایت دسته به سوی سینه زنیرهسپار می شوند نورمحمدیان کماکان با درایت و ذکاوت از جایگاه گذشته خود مصرانه دفاع می کنند حاج حسین حاج رحمت الله و حاج محسن حاج ماشاالله از جمله ایشانند خداوندا نگهدار از زوالشان. اما به گفته یک منبع آگاه به مسایل سرآسیاب ،قدرت در سرآسیاب در کانون حاج احمد آقاییان تمرکز یافته و در شخص حاج حسن حاج شعبانعلی ظهور یافته خداوند تمام نوکران امام حسین را یار و یاور باشد و البته که شاهان جهانند گدایان ابالفضل به هر حال با کاروان سرآسیاب همراه شدیم و به درقاضی رهسپار شدیم!  به راستی که جای حاج ملا علی خالی است هنگامی که فرمود : "دولت را چه تسلط است بر املاک و اشجار و آب و اراضی رعایا که حتما بفروشند؟ گمان ندارم در شرع خود ، بلکه سایر ادیان ،تجویز این قسم اجبارها شده باشد." درقاضی محله سیاست و ذکاوت و بقول خودشان شهادت دیار کاردانی و زیرکی دیار حاج آقا بزرگ فخر خانواده حاج آقا بزرگی!!! و البته دیار افراط و تفریط ایشان با نسکافه به استقبال ما آمدند و سید کمال سید علی نوحه خوانی کرد برای مظلومیت حضرت علی اصغر چنین خواند ببینید ، ببینید - گلم رنگ ندارد  اگر آمده میدان ، سر جنگ ندار  گلم سرخ و سفید است  از او قطع امید است  واویلا ، واویلا پس از درقاضی نوبت به میان ده می رسد محله حاج حسن فتاحی مرد با اراده و با نفوذ کنینقل است کاسبان کنی سرا طرشت از دست چند لات و زور گیر به حاج حسن شکایت بردند چند روز بعد حاج حسن به ایشان خبر می دهد که به فلان کلانتری بیایید کاسبان چون به کلانتری رسیدند زورگیران را دیدند که به سقف کلانتری آویزان شدند و برای رضایت از کسبه التماس میکردند!!این گوشه ای از معجزات حاج حسن فتاحی است! در شب تاسوعا سید کمال(سید علی) سید علی نوحه ای از علی اکبر خواند که به گفته خودش مربوط  به 60 سال قبل بود متن شعر درست در خاطرم نمانده ولی قسمتی از آن این چنین بود "نوجوان اکبر " "گردیده پرپر" ایشان در روز عاشورا برای تهییج سینه زن گفتند "سینه زدید و خسته اید از زینب (ص) که خسته تر نیستید" سخن بسیار دلپسند و سنجیده بود پس از میانده به بالون رسیدیم  دیار مردمان آرام ومظلوم و بی حاشیه و بی سر و صدا دیار حاج عبا
Mostrar todo...
گو گوساله رودركُن. ايالو سُوارِخركن بٓرفٓس بِشوسمت باغ همراشم كن ي چراغ اِمشواويارى داريم صُبام گُويارى داريم گُواهنوحاضركن گندمارم كوپٓه كن گُوچرخ بِشورابنداز كُلشارم جُم بٓنداز بادبيامو جُم بٓزن گونى رم گندم بٓزن كاه شوبٓبُر مون كامبار گندم شٓم بيزارمون انبار
Mostrar todo...
در دهه های چهل و پنجاه تکیه سرآسیاب با سرپرستی حاج محمد باقر حسین قربان و  سپس فرزند ارشد ایشان محمد حسین قصاب روزگار شکوهمندی را می گذراند در این باره بیتی به شوخی توسط اهالی دیگر محلات کن در خصوص سرآسیاب سروده شده بود . از دهم تا یازدهم در سرسیو هر شو پلو هر شوپلو   پسران مد باقر کل مندلی هر سه ولو هر سه ولو اما محمد حسین قصاب که بود؟ جهان آفرین چون جهان آفرید        سواری چو رستم نیامد پدید محمد حسین حسین قربان مرد پر قدرت و کم سخن سرآسیابی به قول مردم این روزگار مردی با کاریزما بود با آنکه از لحاظ نسب پایین سرآسیابی بود در منازعات محلی بی طرف و میانجیگر بود محمد حسین پاک دست بود و درستکار و از نفوذ و قدرت محلی خود برای ثروت اندوزی بهره ای نبرد . چنانچه گفته اند پیشنهاد کسی را که در ازای امضا برای استشهاد به او وعده مبلغ قابل توجهی را داده بود رد کرد نباشم به این محضر اندر گواه       نه هرگز نیاندیشم از پادشاه اندک ترسی در وجود محمد حسین راه نداشت حتی از سیلی زدن بر صورت امنیه باک نداشت زمانی که میان دسته سرآسیاب و اسمالون تشنج و اصطحکاکی پیش آمد محمدحسین پیش از آنکه نزاعی بر پا شود و فتنه ای پا بگیرد  صبح زود به تنهایی در اسمالون حاضر شد اهل سرآسیاب حیران که محمد حسین را تکه تکه می کنند اما ایشان با  اهالی اسمالون وارد مذاکره شد و مسئله را با سران آن محل به خوبی و خوشی خاتمه داد . توان مدیریتی محمد حسین بی نظیر بود و محمد حسین مانند یک فرمانده دسته سینه زن تحت امر خود را هدایت می کرد و مدام نکات پر اهمیت را گوشزد میکرد و چه خطا پیشه ای جرات  سر پیشی از فرمان ایشان را داشت!!! اگر بر خطا پیشه بشتافتی       که از دست قهرش امان یافتی مرتب میگفت : عیال ها قاطی بزرگها نشن موقع سینه زنی کسی نخنده هر وقت بگفتم ، چایی بخورین همه محکم سینه بکوفن!! تو پیک محرم رازی و دیده بر سر راهت      به مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی  یکی دیگر از وظایف محمد حسین تعیین فرمول نسبت تعداد افراد بر یک دوری بود .دوتا یه دوری یا سه تا یه دوری نکته جالب دیگه که گاه اتفاق می افتاد  این بود که بخشی از غذای خرج از راسته سرآسیاب می آمد و بخش دیگر از میدان پشته (به عنوان مثال از طرف مش غلامرضا یا مش سهراب) و بخش دیگر از سه راه غریب آباد (بعنوان مثال  از طرف حسن سردار) همه غذاها بر روی تختی چیده می شدند و محمد حسین با توجه به تعداد جمعیت و تعداد غذا تعیین میکرد که" بزرگ ها دو تا یه دوری" و "عیال هام سه تا یه دوری" و اگر غذا نسبت به جمعیت کم و یا زیاد بود این فرمول تغییر می کرد و سه تا یه دوری و چهارتا یه دوری هم گاهی می شد . حاج حبیب طالب نقل میکند که شبی من و آقا رضای کلبعلی مدد و آقا مصطفی تقی در کنار هم نشسته بودیم و محمد حسین برای هر سه مان یک دوری اختصاص داد ما که نوجوان بودیم و یک سال به امید پلوی محرم انتظار میکشیدیم از سر استیصال نگاهی به یکدیگر انداختیم
Mostrar todo...
س بالونی مالک قدیمی "شهرک اندیشه جنوبی" مرد ثروتمندی که چون برف سفید  رو بود  و اهل زهد و تقوا بود مردی که مدام درعبادت بود در بالون سید علی نوحه زیبای "همه جا کربلا همه جا نینوا تو حسین منی نورعین منی" را خواند  در قسمتی از نوحه ذکر می گردید "تو خرامان برو من تماشا کنم" که یاد آور صحنه ای از حادثه کربلا بود که امام حسین به حضرت علی اکبر می فرمایند کمی آهسته رو تا پیکرت زیبایت را بار دیگر ببینم و در قسمتی دیگر از نوحه تابیر زیبای" من اسیر توام نه اسیر عدو ی"  که از جانب حضرت زینب خطاب به سر بریده اباعبدالله بیان شده است طنین انداز شد پس از تمام شدن عزا داری در بالون از طریق کوچه باغک_اسمشو مطمءن نیستم به سمت دیار اسماعیلیان رهسپارشدیم  به قول پدربزرگم "کویت کن"دیار وحدت و همدلی و همکاری دیار کار و تلاش و همیاری دیاری که فارغ از هر مسلک و اندیشه همه با تعاون و دوستی برای کمک به یکدیگر آماده اند حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت آری به اتفاق جهان می توان گرفت دیار رحیمی و محمدی و بابایی دیارخرج های متوالی فرزندان حاج علی جان!!  دیار حاج ذبیح الله و حاج خان و محمدی کدخدایان کن!! نوحه "حرم عرش خدا شد    دو عالم يكصدا شد             ابالفضل آمد و محشر به پا شد به چشمان شرر بار               درآغوش علمدار            رقيه  وارد كرببلا شد" در عظمت مقام اباالفضل العباس و به سیاق پدر نوحه "عباس نجلل مرتضی برادر ای بی قرینه " نیز خوانده شد اهالی اسماعیلیان ارادت ویژه ای به آق ابالفضل داشتند و از روضه وی حاجت می گرفتند پس از اسماعیلیان به سمت سرآسیاب رهسپار شدیم دیار تجدد و تنبلی! دیار مهربانی و راحتی! بوی جوی سرآسیاب آید همی بوی یار مهربان آید همی! نمی دونم کدام فیلسوف عاقلی آبدارخانه سرآسیاب را در مسیر ورودی گذاشته؟ از آنجا که عده ای برای بهتر دیدن تصاویر همیشه بر روی سکو می ایستند  ترافیک در ورودی تکیه بسیار است!  در تکیه اسماعیلیان از میهمانان با شیر کاکاءو و شربت پذیرایی می شد به راستی که منتقدان مکتب کنی در مواجهه با این مطلب چه پاسخی دارند؟ این همه کرامت و گشاده دستی و بخشندگی را کجا می توان یافت؟ کندیان به مانند پیشوایشان علی ابن ابی طالب "که به عجمی که تازه لا اله الا الله را هجی میکرد همان دو دینار را از سهم بیت المال میداد که به شیوخ جلیل القدر عرب میداد"  هر آنچه دارند بدون هیچ منتی میان آشنا و غریب و افغان تقسیم می کنند چنان پهن خوان کرم گسترد که سیمرغ در قاف روزی خورد ! !  و عجیب نیست از کرامت سرآسیابی که آش نذری کنیان را غریب ها سر بکشند گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست چون من در آن دیار هزاران غریب است من در شب عاشورا هنگام تقسیم آش، عاشورا را به چشم دیدم هرکس سعی داشت دیگری را کنار زند و سهم بیشتری از غنیمت آش ازان خود کند خلق الله از کرد و افغان و ... به سر و کول هم میپریدند ای آشپزان  و سران آش سرآسیاب کاش یک جو از مرام اسمالونی داشتید و کاسه ای آش برای پیرزن و پیرمردهای هم محلیتان درب خانه ها می دادید که تحقیق حال گوشه نشینان گناه نیست روزی بیا به کلبه ما از ره شکار تحقیق حال گوشه نشینان گناه نیست  
Mostrar todo...
video_2016-11-05_22-28-03.mp34.39 MB
Photo unavailableShow in Telegram
🌺کن قدیم یادگار اعصار🌺 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
Mostrar todo...
👍 1
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.