محمدباقر افشاری راد

چه آشوبی‌است باز امشب ، عجب غوغاست در چشمت تمام قدرت دست خدا پیداست در چشمت‌ تو با موسیقی چشمت جهانی را به هم ریزی و امشب باز کنسرتی دگر برپاست در چشمت شراب ارغوانی باز هم جاری است در مویت و شرمی که شبیه مرغکِ  دریاست در چشمت میان گیسوانت طعم عطر اطلسی جاری‌است و شعری که بلندای شب یلداست در چشمت خودت گویا نمی‌دانی تو ای گلبرگ زیبایی  سرود آبی آلالهٔ صحراست در چشمت میان چشم و مژگان و نگاه غمزه‌آلودت برای کشتن من باز هم شوراست در چشمت #محمدباقر_افشاری‌راد https://t.me/m_afsharirad

─┅═༅𖣔‎‌‌‌‌💠𖣔༅═┅─ انقلابی در دلم از عهد دقیانوس هاست ... ✍🍃 محمدباقر افشاری راد 🎧🎤 صدا : #نجوا(آزیتا .ق) 🆑🩵 @avayedarun

─┅═༅𖣔‎‌‌‌‌💠𖣔༅═┅─ در وجودم موج خشماهنگ اقیانوس‌هاست در نگاهم شعله‌ی آشفته‌ی فانوس‌هاست در گلویم نعره‌ی خاموش اسبی بی‌شکیب بر لبانم حسرت فریادِ بوسابوس‌هاست حال من خوش نیست چشمت را به روی من مبند انقلابی در دلم از عهد دقیانوس‌هاست در نگاه سرکش مخمورِ آتش‌پاره‌ات نوشدارویی برای کشتن کاووس‌هاست وای از وقتی که می‌رقصی میان معرکه پیچ‌و‌خم‌های تنت چون جاده‌ی چالوس‌هاست حسرت لبخند تو تنها نه در چشم من است در نگاه خسته‌ی خورشید هم افسوس‌هاست آسمان هم مثل من تا صبح ، ای آهو بره بی حضور چشم‌هایت غرق در کابوس‌هاست #محمدباقر_افشاری‌راد 🎧🎤 صدا : #نجوا(آزیتا .ق) 🆑🩵 @avayedarun https://t.me/m_afsharirad

باید امروز دلم را ، بگذارم بروم بی‌تو ای قویِ فریبا ، بگذارم بروم هستی خویش به دریای جنون بسپارم دل خود پیش تو اینجا بگذارم بروم غزلی سبز کنم پیشکشِ چشمانت بی تو ای روح غزل‌ها ، بگذارم بروم آبیِ چشم تو دریای خیال انگیز است دل خود در دل دریا ، بگذارم بروم دوست دارم که شبی با لبی از بی‌تابی زیر لبهای تو امضا بگذارم بروم یا بگیرم ز لبان تو شبی سهمم را یا به روی دل خود پا ، بگذارم بروم گفته بودم بزنم سنگ به پایم ، اری تا ز پیش تو مبادا بگذارم بروم چاره‌ای نیست دگر باید همین‌جا ، اکنون یا فدای تو شوم یا ، بگذارم بروم #محمدباقر_افشاری‌راد https://t.me/m_afsharirad

ما سوسن زخم خوردهٔ بی‌تابیم شب‌بویِ خجولِ گوشه‌ی مردابیم اشکیم که بر دامن گل می‌ریزیم شمعیم که در  ظلمت شب می‌تابیم #محمدباقر_افشاری‌راد ۵ اکتبر برابر با ۱۳ مهر، روز جهانی #معلم گرامی باد https://t.me/m_afsharirad

صبح است همتی کن تا جا نمانی ای دل گامی بزن دوباره با جان‌فشانی ای دل همراه عشق برخیز ، در دامنش بیاویز عشق است آری. آری، رمز جوانی ای دل فیروزه‌ای نگینی است، شیرین و انگبینی است عشقی که هم زمینی‌است هم آسمانی ای دل یادش بخیر ما هم در آسمان هفتم با عشق کرده بودیم آن شب تبانی ای دل پیچیده باز در شهر با آن شمیم وحشی مویی که کرده برپا جنگ جهانی ای دل شعری است ارتجالی، دریاچه‌ای خیالی چشمی که آسمان را کرده روانی ای دل رویی است چون ستاره ، هم لاله هم شراره هم زنبقی شکفته هم زعفرانی ای دل کار ظریف عشق است، امروز کرده فعّال در عمق سینهٔ ما آتشفشانی ای دل عمری‌است آری ، آری، درد نهانی تو مانده است در گلویم چون استخوانی ای دل #محمدباقر_افشاری‌راد https://t.me/m_afsharirad

امشب از بوی تنت خانه به رقص آمده است دل گنجشکیِ دیوانه به رقص آمده است وای، ای وای، که از بوی تن مخملی‌ات گل غزلخوان شده گلخانه به رقص آمده است با عبور خودت از مزرعهٔ زیبایی در دل خاک سیه دانه به رقص آمده است با تو در باغ چه کنسرت قشنگی برپاست سُهره می‌خواند و ریحانه به رقص آمده است با طلوع دو غزل بانوی چشمت امروز سفره دیوانه و صبحانه به رقص آمده است بعدِ برنامه گردشگری چشمانت اصفهان نشئه و ابیانه به رقص آمده است عضوی از قصهٔ عشقی تو که از دیدارت باز شهزادهٔ افسانه به رقص آمده است خشت‌خشتِ تنم از بوی تو مدهوش شده دلم این خانهٔ ویرانه به رقص آمده است #محمدباقر_افشاری‌راد https://t.me/m_afsharirad

بی تو ای شانه‌به‌سر ، باز صدا بارانی است در دل خستهٔ من آب و هوا بارانی است عشق در شهر غم‌آلودهٔ ما زنجیری دل آشفتهٔ تیهویِ صدا بارانی است آه ، ای شاپرک باغ اقاقی ، بی تو غزل خستهٔ آشفتهٔ ما بارانی است قصهٔ عاشقی من همه سرگردانی آسمان همهٔ میکده‌ها بارانی است بغض در حنجرهٔ هوبره‌ها پیچیده گرمپوی نفس سبزقبا بارانی است دیرگاهی ‌است غزلوارهٔ من بی‌تاب است واژه‌ها دل‌نگرانند و هجا بارانی است دل گنجشکیِ من سخت مریض است امروز درد، بسیار گران است و دوا بارانی است خبری نیست زگلبانگ خوش چلچله‌ها آری ، آری ، نفس باد صبا بارانی است ای دل‌آرام به آهوی نگاهت سوگند بی‌حضور تو هم‌اکنون همه جا بارانی است #محمدباقر_افشاری‌راد https://t.me/m_afsharirad

هوایِ ابریِ بارانی‌ام من پلنگِ زخمیِ زنجانی‌ام من دلم مجنونی و خونم شرابی شبِ پاییزیِ طوفانی‌ام من #محمدباقر_افشاری‌راد https://t.me/m_afsharirad

یک شب بیا، بیا، بنشین روبروی من نعنای من، بنفشهٔ من ، نازبوی من با زندگی حسابِ دلم صاف می‌شود آری، نشسته باشی اگر روبروی من شیرین‌ادا و خوش‌پرش‌ و خوش‌قواره‌ای تیه‍وی من ، قناری من ، جوجه‌قوی من بی‌تو تمام جان و تنم درد می‌کند مانده‌است استخوان غمت در گلوی من رزمایشِ نگاه قشنگت ستودنی است آه ، ای غزال خوش‌پرشِ جنگجوی من پرتاب من به مرحلهٔ عشق ساده است وقتی نگاه گرم تو باشد سکوی من در شهر می‌خروشد و هر سوی می‌رود غم ، کوچه‌کوچه در هوس جستجوی من من که همیشه متهم عشقم ای عزیز، چشم تو هم همیشه بود بازجوی من امید من به دیدن کبک نگاه توست یعنی شکار کبک تو هست آرزوی من #محمدباقر_افشاری‌راد https://t.me/m_afsharirad