گل سرخ
در این خاک در این مزرعه ی پاک به جز عشق به جز مهر دگر هیچ نکاریم …. مولانا
Mostrar más464
Suscriptores
-124 horas
-47 días
-3030 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
واعظی پرسید از فرزند خویش،
هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت هم کلید زندگیست
گفت: زین معیار اندر شهر ما،
یک مسلمان هست آن هم ارمنیست!
(پرویناعتصامی)
عقل و دل روزی زهم دلخور شدند
هر دو از احساس نفرت پر شدند
دل به چشمان کسی وابسته بود
عقل از این بچه بازی خسته بود
حرف حق با عقل بود اما چه سود
پیش دل حقانیت مطرح نبود
دل به فکر چشم مشکی فام بود
عقل آگاه از خیال خام بود
عقل با او منطقی رفتار کرد
هر چه دل اسرار عقل انکار کرد
کش مکش مابین شان شد بیشتر
اختلافی بیشتر از پیش تر
عاقبت عقل از سر عاشق پرید
بعد از آن چشمان مشکی را ندید
تا به خود آمد بیابان گرد بود
خنده بر لب از غم این درد بود
#مولانا
نان از سفره و کلمه از کتاب،
چراغ از خانه و شکوفه از انار،
آب از پیاله و پروانه از پسین،
ترانه از کودک و تبسم از لبانمان گرفتهاید،
با رویاهامان چه میکنید!
ستاره از آسمان و باران از ابر،
دیده از دریا و زمزمه از خیال،
کبوتر از کوچه و ماه از مغازله،
رود از رفتن و آب از آوازِ آینه گرفتهاید،
با رویاهامان چه میکنید؟
شبتون آرام 🌺🌹✋
بیستون بود و تمنای دو دوست
آزمون بود و تماشای دو عشق
در زمانی که زعشق ،
ناله میزد "شیرین" ،
تیشه میزد "فرهاد"!
نه توان گفت به جانبازی فرهاد ، افسوس،
نه توان کرد ز بی جانی "شیرین" ، فریاد.
کار "شیرین" به جهان
عشق برانگیختن است!
کار فرهاد برآوردن میل دل دوست
خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن
خواه با کوه در آویختن است.
رمز شیرینی این قصه کجاست؟
که نه تنها شیرین، بینهایت زیباست
آنکه آموخت به ما درس محبت میخواست
جان چراغان کنی از عشق کسی
به امیدش ببری رنج بسی
به وصالش برسی یا نرسی
سینه بی عشق مباد یک نفسی...
#فريدون_مشیری
چه دانیم؟
چه دانیم؟
که ما دوش چه خوردیم
که امروز،
همه روز،
خمیریم و خماریم...!
مولانا