cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

فایل دکلمه ها صوتی

کانال اصلی @llehad

Mostrar más
El país no está especificadoEl idioma no está especificadoLa categoría no está especificada
Publicaciones publicitarias
883
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

. به او بگویید دوستش دارم @En_zeva .
Mostrar todo...
Mostrar todo...
Alireza Azar - Album.mp339.08 MB
با تیک و تاک ساعت دیواری در زیر شیروانی مطرودم دنبال موش های ولنگارو سرگرم لمس ذهن خودم بودم از خرت و پرت های پدر جدم تا کفش های چرمی آقاجان از تاس و تخت نرد فراموشم تا پوکه های برنوی  باقرخان از بند و وسمه های مشه لیلا تا توپ  عاج کوچک مروارید از عاشقانه های خودم با خود تا نامه های بسته ی در تبعید گاهی صدای خش خش دندان ها گاهی صدای زوزه لولاها یک عالمه خیانت مجنون بود در ارتباط سالم لیلاها در زیر میز کوچک خیاطی جلدی خراش خورده نمایان بود چشمم به چشم آلبوم گم افتاد که زیرخاک خسته و پنهان بود از تار عنکبوت گرفته تا چندین و چند خاطره بر پشتش از لای جلد له شده بیرون بود یک دست مرد و حلقه انگشتش آتش، عطش گرفت برش دارم انگیزه داشتم که ببینم چیست چیزی از آن گذشته موهومم در لابلای خاطره هایش نیست برداشتم عتیقه ی خاکی را با فوت، گرد و خاک به پا کردم بازش نکرده دلهره ام میکشت خود را از این زمانه سوا کردم در صفحه های اولآلبوم یک مرد و زن که منزل خود هستند یک جا فقط مجاور همدیگر یکجا فقط مقابل خود هستند در عکس های کهنه بعضا تار زن ها و مردهای فراوانی ست از چیدمان ساده شان پیداست این خانه حتم، خانه ایرانی ست در صفحه های اول این آلبوم یک فصل مشترک همه جا پیداست مرد آخرین توان پس از کار است زن آشنای مطبخ رویاهاست گاهی فضا فضای پس از رنج است گاهی فضا اتاق پر از قبر است آن چیز مشترک که نمایان است لبخند مات و بی نمک جبر است در این میانه مرد به جوش آمد زن، زنده مرده بود و به دل خون داشت تا چاردست و پایی در عکس افتاد یک بچه که قیافه محزون داشت وقتی پدر همیشه پسر میخواست بختش نوشت تا که چنین باشد تا وقت تنگ پیری و جان کندن شاید عصای دست همین باشد در صفحه های اول این البوم یک جسم گرم و کوچک لغزنده  در دست های منسجم یک مرد زیر نگاه وار زنی زنده شب انعکاس های غم و خوناب صبح انعقاد خون اساطیری لعنت به این مصیبت پی در پی صبحی نبود و شب، شب زنجیری مرد از زمان قبل غزل می‌گفت خنیاگر سخاوت مردانم زنبور کارگر شده در کندو نان آور فقیر بیابانم در من حضور روشن اندوه است در ماورای خنده همکاران قلاب کرم خورده ی یک برکه در دست بی سخاوت هر انسان من ماجرای دیر دو کاجم در یک کنج کور و دور دهی مطرود من تکیه بازهم به خودم دارم تا اره های کند شب موعود بر شانه ام کبوتر تنهایی است بی دان و لانه مانده ی بی پرواز پایان عاشقانه ی یک دارم در انزوای خانگی آغاز سرمایه دار پارگی جیبم بختم شبیه سکه دوزاری از جیب بی نهایت من افتاد در فاضلاب کوچه اجباری در صفحه های بعدی این آلبوم دنبال رازهای عدم بودم تا اینکه چال گونه ی زن فهماند آن بچه در میانه خودم بودم در پشت دست کودکی خیسم با رد تیز تیزی دندانم ساعت درست کردم و خندیدم در لحظه های پیش دبستانم کیکی خزیده است کنار میز زن ها و مردها و دو جین کودک با ژست های لوس دهه پنجاه با دسته های مصنوعی میخک یک دوربین ثابت بی مزه انگار از قشنگترین منظر تصویرهای تار زیادی را انداخته برای غمی دیگر انگار جای دیگر در خانه شایسته نگاه و تماشا نیست انگار گوشه کنج پر از خالی با بک گراند تیره تماشاییست زن موی باز و لخت سیاهی داشت مرد ابتدای عشق و خیابان بود با خنده های نقلی مصنوعی آیینه دار مکتب تهران بود گاهی محیط عکس عوض می‌شد از تو به پارک های همان اطراف یک صندلی کوچک سیمانی فیگورهای عکس همان اوصاف از سوژه های تلخ به جا مانده از سفره های باز بدون رنگ تغییر رنگ باخته ها در نور شب های تار دلهره دار جنگ از چسب های ضربدری بر نور آژیرهای ممتد هرجایی آوازهای محمد و خرمشهر تا بمب های نسل اروپایی در جان پناه های پر از ادرار مردم در عمق رفتن آب از سر جنگ و غم طبیعت تاریکش مردان کلت بسته ی نان آور موشک تمام هستی دریا را از من گرفت و گل سرنهرم زد شکل شعار شعر عوض شد تا آهنگران که داغ به شهرم زد هر روز وقت رفتن همت ها خوردند اشک مادر و کودک را ما نان و خون و چلچله میخوردیم با زخم ناگهان جهان آرا مردان قرص کوچه ی بالایی زن های پیر کوچه ی پایینی رفتند تا دوباره به بار آیند در باغ های کوچک تزیینی آلبوم دوباره باز ورق می خورد هی لقمه های کوچک نان و نفت تا گاز خردلی که جهان را سوخت سال نفس کشیدن شصت و هفت   #علیرضا_اذر
Mostrar todo...
یه معجزه میخوام بعد از این .. مالِ خودم باشه جهانِ من، این دفعه تو مهمون این بزمی .. با من بنوش از استڪان من، یه جرعه از این شوڪران بسه .. تا مستِ دنیای خودت باشی، توو زحمتِ وابستگی هامون .. خانوم و آقای خودت باشی" #علیرضا_آذر @llehad
Mostrar todo...
📝 ده سال بعد از فیلتر شدن تلگرام! ▫️این روزها صحبت فیلتر شدن تلگرام رو همه جا می‌شنویم و هرکسی از نقطه نظر خودش این ماجرا رو تحلیل می‌کنه. اما من می‌خوام در مورد ده سال آینده صحبت کنم. فیلتر شدن تلگرام یعنی بازار پیام رسان ها رو به صورت "انحصاری" در اختیار طراحان داخلی قرار دادن. یعنی همون کاری که سالهای سال پیش در مورد صنعت خودرو انجام شد! با فیلتر شدن تلگرام، شرکت‌های طراح پیام رسان داخلی عرصه رو خالی از رقیب می‌بینند و یکی دوتا شرکت مثل ایران خودرو یا سایپا توی دنیای مجازی قد علم میکنن. در اولین قدم اونها چند میلیارد وام بلاعوض و بدون بهره می‌گیرن. بعد کسی که نفوذ و رانت بیشتر و ژن خوبتری داره توسط نهادهای مختلف و صدا و سیما حسابی حمایت میشه. زمان می‌گذره و استفاده ی این اپلیکیشن‌ها زیادتر میشه. حالا هرکدوم از این شرکت‌ها چند صد نفر کارمند و چند میلیارد سرمایه دارن. زمان می‌گذره، حالا دیگه مدیرهای این شرکت‌ها اون دانشجوهای مظلوم و سر به زیر نیستن! حالا اون‌ها جزو سرمایه‌دارهاى بزرگ كشور به حساب ميان. سال‌ها بازی تو زمینی که هیچ رقیبی اجازه ی ورود بهش رو نداشته این شرکت‌ها رو به قدری فربه و تنبل کرده که هیچ "انگیزه" و "نیازی" برای تولید محصول با کیفیت ندارن. اون‌ها برای جزیی ترین و بی کیفیت ترین خدمات هرچقدر که دلشون بخواد از ما پول خواهند گرفت! چرا؟ چون ما چاره دیگه ای نداریم! سال‌های سال تنها گزینه های قابل انتخاب همین شرکتها بودن! ▫️ده سال بعد از فیلتر شدن تلگرام، شاهد وجود پدیده ای مثل "پراید" در دنیای مجازی خواهیم بود. محصولی که کیفیت نداره، ایمنی نداره، تولیدکننده ی پاسخ گو نداره و مدیران فربه و مولتی میلیاردش، بابت بی کیفیت ترین محصولاتشون، پول بسیار هنگفتی از ما میگیرن... #مهدی_معارف
Mostrar todo...
نصب کنید دوستان 👆
Mostrar todo...
فیلتر شکن
Mostrar todo...
VPN Free.apk8.54 MB
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.